شبی در خواب بودم خواب دیدم ،

میان خواب حرفی را شنیدم ،

 

کسی می گفت اعمالت سیاه است ،

تمام نامه ات بار گناه است ،

 

اگرخواهی ز مولایت بخوانی ،

غروب نیلی حیدر بمانی ،

 

اگر خواهی شود راضی پیمبر ،

بگو در شعر ها اوصاف حیدر ،

 

بگو که دشمن کفار بوده.

بگو که حیدر کرار بوده ،

 

بگفتم چشم از جان می نویسم،

کتابی همچو قرآن می نویسم،

 

شروع شد شعر من با نام ایزد ،

خدا هم دم ز حیدر نیز می زد.

 

علی صدیق اکبر بود والله.

علی فاتح به خیبربود والله.

 

علی چشم خدا،دست خدا بود ،

علی نور خدا ،مشکل گشا بود

 

علی فاروق اعظم بود مردم ،

ولی الله معظم بود مردم.

 

علی والی، علی مسجد، علی می،

صراط المستقیم بوده پیاپی،

 

ولی الله اعظم بود حیدر.

کریم الله معظم بود حیدر ،

 

علی چون ذوالفقارش دست دارد.

هزاران شیعه پا بست دارد ،

 

علی اذن خدا ، وجه خدا بود ،

علی شیر خدا ، محو خدا بود ،

 

علی را فاطمه معنا نموده ،

گدایان را علی آقا نموده.

 

علی مولود کعبه ، سر الله ،

امیرالمومنین بوده به والله ،

 

علی با دشمنان هم مهربان بود ،

امیرالمومنین شاه جهان بود.

 

ولایت را ز حیدر غصب کردند.

خلیفه جای حیدر نصب کردند.

 

ز بعد رحلت جان پیمبر ،

سلامش بی جواب گردید حیدر ،

 

چه تعبیری شده خواب پیمبر ،

که بوزینه نشیند روی منبر ،

 

تمام حرف من امشب همین است ،

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...