شهادت بزرگ‌ترین حامی پیامبر
اگر به تاریخ صدر اسلام نگاهی داشته باشیم، خواهیم دید که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مدت ۱۰ سال که در مکه بود و دعوت خود را آشکار کرده بود، به شدت از سوی مشرکین قریش مورد آزار و اذیت قرار گرفت و در میان قوم خود تنها چند حامی بیشتر نداشت، که در حضور آن حامیان، مردم مکه رعایت حال حضرت را کرده و کمتر ایشان را اذیت می‌کردند.
یکی از حامیان بزرگ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضرت ابوطالب بود، او برای حمایت از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و حفظ ایشان از گزند بنی امیه، از هر تلاشی دریغ نمی‌کرد و هر جا می‎دید که آن‌ها در حال اذیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستند، به حمایت از حضرت اقدام می‌کرد. یکی دیگر از حامیان اصلی و مقتدر پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حتی بعد از هجرت به مدینه و تا لحظه شهادت، حضرت حمزه(سیدالشهدا) بود؛ وی نیز مانند ابوطالب به شدت از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) دفاع می‌کرد و چون در بین مردم به شجاعت و شهامت و دلاوری معروف بود و اهل جنگ و شکار و میدان نبرد بود؛ با آمدن ایشان به مکه از ترس او، دست از آزار پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برداشته و مقداری اوضاع آرام می‌شد.
بعد از رحلت جان‌گداز ابوطاب و حضرت خدیجه، تنها حامی پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضرت حمزه بود، لذا با شهادت ایشان داغ سنگینی را بر دل پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نهادند و جای بی‌بدیل او برای همیشه خالی بود، البته بعدها امیرالمومنین(علیه‌السلام) جای خالی او را پر کرد و یکه‌تاز میدان‌های نبرد شد و بسياري از فتوحات مسلمین به دست مبارک ایشان صورت گرفت.
داستان شهادت او در تاریخ چنین آمده است:
وحشى قاتل حضرت حمزه می‌گوید: «من غلام «جبير بن مطعم» بودم، او در جنگ احد به من گفت: على بن ابى‌طالب(علیه‌السلام) در جنگ بدر عمويم را كشته است (يعنى «طعيمه بن مطعم») اگر محمد يا على يا حمزه را بكشى تو را آزاد مي‌كنم، من هم اسلحه مخصوص خود را برداشتم و با قريش حركت كردم.
علت حركت من با قريش فقط براى آزادى بود و هیچ هدف ديگرى نداشتم، من درباره محمد نظر خاصی نداشتم، ولى تصميم گرفتم على يا حمزه را هر طور شده بکشم، شايد به اين وسيله بتوانم خود را از قيد بندگی آزاد كنم. من در زمين حبشه راجع به تيراندازى تعليمات لازم را دیده بودم و تيرم هرگز به خطا نمى‏‌رفت، «حمزه بن عبدالمطلب» در روز احد شجاعت‌هاى بی‌‏نظيرى از خود نشان داد و حملات مكررى به دشمن كرد.
امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: «وحشى تيرى به طرف حمزه پرتاب کرد، تير به سينه وى اصابت كرد و از بالاى مركب به زمين افتاد، مشركين نیز اطراف او را گرفتند و آن بزرگوار را شهيد كردند، وحشى جگر حضرت حمزه را بيرون آورد و براى هند زن ابو سفيان برد، وى براى انتقام و تشفى، آن‌را به دندان گرفت و هنگامى كه خواست او را بجود، جگر مانند استخوان، سخت و محكم شد، هند از فرط ناراحتى جگر را دور انداخت».
امام(عليه‌السلام) در ادامه مي‌فرمايد: «حليس بن علقمه متوجه شد كه ابو سفيان بر اسبى نشسته، و نيزه‌‏اى در دست گرفته، و نيزه خود را در دهان حمزه فرو می‌برد، حليس گفت: «اى جماعت قريش، بنگريد كسى كه خود را بزرگ و رئيس قريش می‌داند با پسر عموى خود كه اینک كشته شده چگونه رفتار می‌كند». ابوسفيان در اين هنگام گفت: «اى حمزه تو در جنگ بدر خويشاوندان خود را كشتى اكنون سزاى عمل خود را ببين.
ابو سفيان به حليس بن علقمه گفت: «تو راست می‌گویی، ولى اكنون لازم است كه از اين لغزش من چشم بپوشى و ديگران را از اين جريان مطلع نسازى».[۱]
مشرکین مکه با در عملی ناجوان‌مرانه و با بی‌شرمی تمام، بدن حضرت حمزه را مثله کردند و همین امر بیشتر دل پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به درد آورد. مسلمین حضرت حمزه را در حالى‌ یافتند که شكمش شكافته، گوش‌هایش قطع شده، دماغش بريده شده و جگرش بریده شده بودند. هنگامى كه رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) جسد حضرت حمزه را ديد، بسیار گريه کرد.
شهادت حضرت حمزه برای پیامبر بسیار سنگین و جان‌سوز بود، در کتب تاریخی نقل شده که زمانی‌که حضرت «حمزه» به شهادت رسید و «صفیه» دختر عبدالمطلب آمد، رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) او را نزد خود فرا خواند و او نیز کنار پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نشست، او در عزای حمزه شروع کرد به گریه کردن و ناله سر دادن، پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز با او گریه کرد، حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) نیز آمد و او نیز گریه می‌کرد و با آمدن او، گریه رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیشتر شد و فرمود: «تا امروز مصیبتی بالاتر از این به من نرسیده بود».[۲]
زمانی‌که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بعد از جنگ احد به مدینه آمد، متوجه شد که زنان انصار برای شهدای خود عزاداری کرده و گریه می‌کنند، آن‌گاه فرمود: «حمزه گریه‌کن ندارد». پس مردان انصار به زنان خود گفتند اگر می‌خواهید عزاداری کنید، ابتدا برای حمزه گریه کنید و ناله سر دهید. سپس تا مدت‌ها هیچ زنی ناله نمی‌کرد، مگر این‌که با ناله بر حمزه شروع می‌کرد.[۳]
در نتیجه: شهادت حضرت حمزه بزرگ‌ترین مصیبت روز احد بود، که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بزرگ حامی خود را از دست داد و داغ سنگینی بر دل او نهاده شد و به گفته خود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مصیبتب بالاتر از این مصیبت، تا آن روز رخ نداده بود.

—————————————————
پی‌نوشت
[۱]. زندگانى چهارده معصوم، ص ۱۲۱.
[۲]. إمتاع المقريزي، ص ۱۵۴.
[۳]. مجمع الزوائد، ج۶، ص ۱۲۰.

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...