روزی در کنار درختی نشسته بودم و چشم دوخته بودم تا ببینم چه درسی می توانم از این درخت بگیرم. در همین حین حیوانی را دیدم که بین من و درخت حائل شد. متوجه شدم اکنون سه موجود متفاوت کنار هم قرار گرفته اند. درخت که نبات بود، حیوان که حیوان بود و من هم که انسان بودم. در ذهنم خطور کرد که اصل و ریشه درخت که سر آن است در زمین فرو رفته و از این طریق غذا می گیرد. بعد دیدم حیوانی که بین من و درخت حائل شده، افقی است، یعنی سرش نه آسمانی بود نه زمینی و بین این دو غذا می گیرد؛ پس به خودم گفتم تو که انسان هستی و سرت به بالاست غذایت را نیز باید از آسمانها بگیری.
به نقل از علامه حسن زاده آملی.

در جهان هر چیز چیزی را جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...