از امام باقر (ع) سؤال نمودند از علت غسل میت، فرمود: برای اینکه میت جنب می شود، و ملائکه می خواهند با او ملاقات کنند.

و این حالت جنب شدن در حیوانات، موقع ذبح مشاهده گردیده، و امام هشتم (ع) درباره ی علت غسل میت ، فرمود: برای این غسل داده می شود که پاک و پاکیزه شود از چرک های مریضیش، و برای اینکه می خواهد با ملائکه و اهل آخرت ملاقات کند، و علت دیگر اینکه آن نطفه ای که از آن خلق شده آن نطفه از او خارج می شود، پس به این خاطر او را غسل می دهند،

و علت اینکه هر کسی که او را لمس کرد، باید غسل میت کند، این است که از ترشحات میت به او رسیده، و چون روح از میت خارج می شود، هنوز بیشترین آفات در او باقی است، پس به همین جهت باید هم غسلش بدهند و هم کسی که لمس کرده غسل کند، و در حقیقت میت، مردار نجس است.

واز موسی بن جعفر(ع) سؤال کردند که چرا میت را غسل می دهند؟

فرمود: برای اینکه همان نطفه ای که از آن خلق شده از او خارج می شود.

و اما فلسفه ی پوشانیدن کفن که مقدار واجب آن سه قطعه است، ( لنگ و پیراهن و سرتاسری) برای این است که حامل آن و دفن کننده ی آن متنفر نشوند، و کریه المنظر نباشد.

و امام صادق (ع) فرمود:

کفن خوبی برای مردگانتان قرار دهید، زیرا این کفن باعث زینت آنان است، و فرمود پدرم وصیت نمود به من و فرمود: ای جعفر بُردی برای من خریداری کن، و بهترین آن را تهیه کن، زیرا اموات مباهات می کنند به کفنهایشان.

و حنوط ( یعنی کافور) هم سنتی است که جبرئیل برای پیغمبر (ص) آورد و وزن آن 40 درهم بود و پیغمبر سه قسمت نمود ، ثلثی برای خودش ، و ثلثی برای فاطمه(س) و ثلثی برای امیرالمؤمنین(ع).

پس مقدار لازم حنوط (یعنی کافور) سیزده درهم می باشد، که هر درهم دوازده نخود است.

و پیغمبر(ص) فرمود: سخت ترین حالات میت موقعی است که غسّال وارد خانه اش می شود، (و یا او را به مغتسل(یعنی جایی که او را غسل میکنند) می برند).

آن موقعی که انگشتر از دست میت بیرون می آورند، و آن موقعی که لباس از بدنش بیرون می آورند، و آن موقعی که عمامه از سر پیرمردان بر می دارند، در آن هنگام سخنی می گوید که همه ی خلایق غیر از جن و انس می شنوند، و می گوید:

ای غسال تو را به خدا این لباسها را با مدارا از بدنم بیرون بیاور، زیرا همین الآن از پنجه های ملک الموت راحت شدم، و هنگامی که آب بر بدنش می ریزد، همین جور فریاد می زند، و چون می خواهند کفن را ببندند ، می گوید: تو را به خدا سر کفنم را نبند ، می خواهم اهل و عیال و بستگانم را ببینم، زیرا این آخرین دیدار من است ،

و چون او را می خواهند از خانه بیرون بیاورند، می گوید شما را به خدا عجله نکنید و بگذارید با در و دیوار خانه ام وداع کنم، این رفتنی است که دیگر تا قیامت برگشتی ندارد
چون جنازه را بلند نمودند، صدا می زند ای حاملان جنازه ، شما را به خدا عجله نکنید تا صدای فریاد و ناله ی بچه هایم را بشنوم، و چون بر او نماز می گذارند ، و بعضی خداحافظی می کنند و می روند ، می گوید: می دانم که زنده ها مردگان را فراموش می کنند ، اما نه به این زودی که هنوز جنازه ام روی زمین است، و چون او را در لحد قرار دادند و خاک روی او ریختند، ورثه اش را صدا می زند و می گوید(واوَرَثناه) ای ورثه من،

من مال زیادی برای شما گذاشتم، مرا فراموش نکنید، و صدقه از جانب من بدهید، ولو به تکه نان سوخته ای، و من قرآن و آداب به شما یاد دادم، مرا از دعای خیر فراموش نکنید، که من محتاج شما هستم، مانند گدایانی که در خانه تان می آیند.

منبع: کتاب سرگذشت روح از ابتدای خلقت تا قیامت

 

موضوعات: آخرت و مرگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...