مادر بزرگم رسما عاشق پدر بزرگم بود .
یک روز به او گفتم حیف این همه احساست پدر بزرگ من مگر چه دارد که تو از او امام زاده نزد فرزندان و نوه و نبیره‌هایت درست کرده‌ای .

مادر بزرگ اخم دلپذیری به من کرد و گفت : دلسوز نیست که هست ، حواسش به قرص و دواهای من نیست که هست ، از جوانی‌ام تا کنون نه در مطبخ ماچم کرد نه هرگز کنار مردم خوارم کرد .

پدر بزرگ تو داناست نمیفهمی دختر داناست .
او مرا می‌فهمد رگ خواب مرا می‌داند خلق و خوی مرا می‌داند .

من ماتم برده بود سه روز بود که کتاب هنر عشق ورزیدن اریک فروم را می‌خواندم و یک بخشش را نمی‌فهمیدم چهار عنصر عشق دلسوزی …
#احساس_مسئولیت …
#احترام_و_دانایی_است

مادر بزرگ بی‌سواد من حرفهای اریک فروم را برایم چه شیرین تحلیل و بررسی کرده بود

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...