✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ما تنهایم یا او...


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



بزرگترین عامل افسردگی های ما!

اى موسى! همچون ستمگران و همانند كسانى كه دنیا را به منزله مادر و پدر مى شمارند به آن دل نبند … و آنچه را كه از دنیا نیازى بدان ندارى رها كن

به دور و اطراف که می‌نگرم افراد مختلف با خصوصیات متفاوتی را می‌بینم. انسان‌هایی با احوالات گوناگون، تفکرات متفاوت و ظواهری مختلف. لکن در این میان همیشه گروهی برایم خاص بوده‌اند. افرادی که دیر می‌خندند و دیر گریه می‌کنند. به سختی از چیزی هیجان‌زده می‌شوند و یا کم اتفاق می‌افتد موضوعی ناراحت و غمگینشان سازد. انسان‌هایی آرام، صبور و حلیم. افرادی باگذشت و پرطاقت. بی‌شک از این دست افراد پیرامون شما هم وجود دارند.
انسان‌هایی که همیشه این علامت سۆال بزرگ را در ذهنمان ایجاد می‌کنند که چرا غمگین نمی‌شوند؟!!! بی‌شک آن‌ها نیز دل دارند. از احساساتی زیبا چون سایر هم‌نوعان خویش بهره‌مند هستند. آن‌ها نیز چون ما موجوداتی زمینی‌اند و از کره‌ای دیگر پا به این زمین خاکی نگذاشته‌اند. به راستی رمز این‌گونه زیستن در چیست و چگونه می‌توان بدان دست یافت. کلید این پرسش را نیز چون بسیار سۆالات دیگر می‌توان در کلمات معصومین (علیهم السلام) جست و جو کرد.

ریشه غم و اندوه در چیست؟

برای یافتن این پرسش ابتدا باید این نکته را در نظر گرفت که چه چیز سبب ناراحتی و غم در انسان می‌شود. اندکی دقت در احوالات فردیمان در طول روز می‌تواند این امر را به خوبی نشان دهد. به عنوان نمونه یک روز خود را در نظر بگیرید. صبح با خوشحالی تمام از خواب برمی‌خیزید. آماده رفتن به محل کار می‌شوید. بهترین لباس خود را بر تن کرده‌اید. هوای بارانی شب گذشته باعث خیس شدن معابر گردیده. ماشینی با سرعت از کنار شما رد شده و آب گل‌آلودی را بر لباس شما می‌ریزد. نتیجه: ناراحت و غمگین می‌شوید. به محل کار خود می‌رسید.
یکی از دوستان شما با سردی به شما سلام می‌کند. نتیجه: ناراحت می‌شوید. به شما خبر می‌دهند سرمایه‌ای که در بانک گذاشته بودید به دلیل ورشکستگی بانک از بین رفته است. نتیجه: ناراحت می‌شوید. و هزاران اتفاق کوچک و بزرگ دیگری که ممکن است برای تک تک ما در زندگی اتفاق افتاده باشد به گونه‌ای که به یاد آوردن آن‌ها حتی نیاز به فکر کردن ندارد. ریشه این ناراحتی‌ها را می‌توان در کلام امام صادق (علیه السلام) یافت که می‌فرمایند: “الـرَّغبَهُ فِـى الـدُّنیـا تـُورِثُ الغَمِّ وَ الحُزنِ وَ الزُّهـدِ فـِى الدُّنیا راحَهُ القَلبِ وَ البَـدَنِ"؛ “رغبت و تمایل به دنیا مایه غم و اندوه و زهد و بـى‌میلى به دنیا سبب راحتى قلب و بدن است". (تحف العقول، ص 358)

آری! کسی که به دنیا دل‌بسته و تمام هم و غم خود را در امور مادی قرار داده است با از دست دادن آن‌ها اندوهگین می‌شود و غم سراغش می‌آید. اما کسی که به فانی بودن دنیا یقین داشته باشد می‌داند که حقیقت در جایی دیگر و در سرایی دیگر انتظارش را می‌کشد و او نباید به دلیل پوچی‌های دنیایی جان خویش را آزرده خاطر کرده و در مسیر زندگی کُند شود.
پیامبر (صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏ آله) در روایتی می‌فرمایند: “اَلدُّنیا دارُ بَلاءٍ وَ مَنزِلُ بُلغَةٍ وَ عَناءٍ قَد نَزَعَتْ عَنها نُفُوسُ السُّعَداءِ وَ انتَزَعَت بالْكُرهِ مِن أیدِى الأْشْقیاءِ فَأَسعَدُ النّاسِ بِها أرغَبُهُم عَنها و أشقاهُم بِها أرغَبُهُم فیها"؛ “دنیا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است. خوشبختان از آن دل كنده‌‏اند و از دست بدبختان به زور گرفته مى‌‏شود پس خوشبخت‏‌ترین مردم، بى‌میل‌ترین آنان به دنیا و بدبخت‌ترین مردم، مایل‏‌ترین آنان به دنیاست". (اعلام الدّین فی صفات المومنین/ص 342)

در روایتی از امام علی (علیه السلام) نیز چنین آمده است: “وَ مـَا نِلْتَ مِنْ دُنْیاكَ فَلاَ تُكْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَ مَا فَاتَكَ مِنْهَا فَلاَ تَاءْسَ عَلَیْهِ جَزَعاً وَلْیَكُنْ هَمُّكَ فِیَما بَعْدَ الْمَوْتِ"؛ “بـه آنـچـه از دنـیـا مـى‌رسى آنقدر خوشحال مباش! و آنچه را كه از دنیا از دست مى‌دهى بر آن تأسف مخور و جزع مكن! هّمتت در آن باشد كه پس از مرگ به آن خواهى رسید".
به همین دلیل است که مۆمنان واقعی در هنگام از دست دادن مال، مرگ خویشان نزدیک، روی دادن اتفاقات بسیار بد و اندوهناک و … جزع و فزع نکرده و دل به رضای الهی می‌بندند. آنان یقین دارند خداوند ناظر آنان است و اوست که تدبیر امور را در دست گرفته است. یقین دارند که او علیم، حکیم، سمیع و بصیر است. در هر کارش حکمتی است هر چند بر ایشان معلوم نباشد. آنان می‌دانند که صبر کلید حل مشکلات است و دنیا سرایی است فانی که خستگی‌های آن را باید در بهشت برین و در جوار رحمت حق از تن به در آورد.
البته دل نبستن به دنیا به معنای عزلت و کناره‌گیری نیست. بلکه باید تلاش در راه رسیدن به روزی و داشتن زندگی خوب را در خود تقویت کرد. اما به یافته‌ها و آمال دلبسته نشد. از این روست که خداوند سبحان به حضرت موسی (علیه السلام) می‌گوید: “یا موسى، لا تَركَن إلى الدنیا رُكونَ الظالِمینَ، و رُكونَ مَنِ اتَّخَذَها اُمّاً و أباً … و اترُكْ مِنَ الدنیا ما بِكَ الغِنى عَنهُ". “اى موسى! همچون ستمگران و همانند كسانى كه دنیا را به منزله مادر و پدر مى شمارند به آن دل نبند … و آنچه را كه از دنیا نیازى بدان ندارى رها كن". (الکافی/ج 2/ص 135)

دنیا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است. خوشبختان از آن دل كنده‌‏اند و از دست بدبختان به زور گرفته مى‌‏شود پس خوشبخت‏‌ترین مردم، بى‌میل‌ترین آنان به دنیا و بدبخت‌ترین مردم، مایل‏‌ترین آنان به دنیاست

امام علی (علیه السلام) در روایتی عواقب دل بستن به دنیا را چنین نام می‌برند:
“حُبُّ الدُّنیا یُفسِدُ العَقلَ وَ یُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِكمَةِ وَ یوجِبُ اَلیمَ العِقابِ"؛ “دل بستگى به دنیا، عقل را فاسد مى‌كند، قلب را از شنیدن حكمت ناتوان مى‌سازد و باعث عذاب دردناك مى‌شود". (مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل/ج 12/ص41).
آدم ابو البشر در وصیت خود به فرزندش شیث می‌فرماید:” لا تَركَنُوا إلى الدنیا الفانیَةِ ، فإنّی رَكَنتُ إلى الجنّةِ الباقیَةِ فما صَحِبَ … لی و اُخِْرجْتُ مِنها". “به دنیاى فانى دل مبندید؛ زیرا من به بهشت جاویدان دل بستم، اما با من وفا نكرد و از آن بیرون رانده شدم". (بحار الانوار/ج 75/ص 452)
بله! هیچ چیز حتی بهشت ارزش دل بستن را ندارد. تنها و تنها خدا را باید دوست داشت و گرامی شمرد و بدان دل بست.

نتیجه
مهم‌ترین دلیلی که سبب می‌گردد حزن و اندوه بر آدمی چیره گردد و اتفاقات کوچک و بزرگ او را ناراحت و یا گاه ناامید سازد، دل بستن به دنیا است. بررسی روایات پیرامون این موضوع نشان می‌دهد کسانی که دنیا را محل گذر دانسته و به لذات و خوشی‌های آن دل نبندند از داشته‌هایشان زیاده از حد خوشحال نشده و از دست رفتن بسیار چیزها نیز آنان را آزرده خاطر نمی‌سازد. اینان دنیا را فانی و آخرت را باقی می‌دانند و برای رسیدن به لذات حقیقی تلاش می‌کنند. رسیدن به چنین درکی از دنیا کار آسانی نیست و نیاز به ممارست و تمرین دارد. اما شدنی است. همان طور که بسیاری توانسته‌اند و خود شاهد آن بوده‌ایم.

 

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت





شهر بیت المقدس که پیش از اسلام به نام هایی؛ چون اورشلیم و ایلیا نیز خوانده می شد، از جمله شهرهایی است که هر یک از
ادیان اسلام، مسیحیت و یهود، تقدس خاص و ویژه ای برای آن قائل اند.
در این شهر تپه ای وجود دارد که به تپۀ موریا شهرت دارد و در بالای آن، مکانی است که به مجموع محدودۀ آن، حرم شریف گفته می شود. این مکان، جایگاه های زیارتی بسیاری دارد که تعدادی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردارند. در این مقال به تشریح تعدادی از آنها می پردازیم. این مکان، مقدس ترین بخش شهر برای مسلمانان است.
در قسمت جنوب غربی حرم نیز دیواری وجود دارد که از سنگ های بزرگی ساخته شده است که برای یهودیان تقدس بسیار دارد؛ آنان معتقدند که این دیوار تنها قسمت بازمانده از هیکل سلیمان است؛ لذا این مکان به صورت تمام وقت به روی بازدید کنندگان باز بوده و یهودیان در کنار آن به دعا و ندبه می پردازند؛ و به همین دلیل به آن دیوار ندبه و در عربی حائط المبکی و در زبان انگلیسی به آنWestern Wall ، گفته می شود. در میان مسلمانان نیز معروف است که پیامبر در شب معراج، براق خود را بر این دیوار بست. البته ما دلیلی بر این مطلب نیافتیم. در مورد بستن براق در تاریخ تنها این گونه آمده:
«پیامبر براق خود را به حلقه ای بست که انبیاء گذشته چهارپایان خود را بدان می بستند».[1]
در هر صورت این دیوار بیشتر برای یهودیان معتبر است و آنان این مکان را بسیار مقدس و با ارزش می دانند.

اما مسیحیان، مکانی در شهر بیت المقدس که آن را کلیسای قیامت می نامند، مقدس ترین مکان شهر می دانند و آن همان مکانی است که به اعتقاد مسیحیان، عیسی در آن جا به صلیب کشیده شده و از آن جا به آسمان رفت. این مکان نیز همیشه توسط مسیحیان مقدس بوده است.
حال برای روشن شدن مناطق زیارتی مسلمانان در تپۀ موریا، قسمت های مختلف آن را به صورت جداگانه بررسی می کنیم:
حرم شریف
در محدوده بالای تپه موریا حصاری کشیده شده است که مسلمانان تمام آن را «حرم شریف» می نامند. این حرم، بخش های زیارتی بسیاری دارد. به حسب ادله ای که خواهد آمد، این حرم شریف همان مسجد الاقصی ای است که در قرآن از آن یاد شده است. البته در این محوطه مسجدی وجود دارد که به آن نیز مسجد الاقصی گفته می شود، اما با توجه به دلایل و شواهد، مسجد الاقصی ای که در قرآن آمده و قبلۀ اول مسلمانان بود که خداوند درباره آن فرمود: «بَارَکْنَا حَوْلَه»،[2] همین محوطۀ حرم شریف است.[3] البته سخنان دیگری نیز وجود دارد که مسجد موجود در آن حرم را مسجد الاقصای حقیقی می دانند.[4] اما به نظر ما ادله ای وجود دارد که قول اوّل را تأیید می کنند:
1. مکانی که امروزه مسجد الاقصی نامیده می شود، بعد از اسلام ساخته شده و پیش از اسلام بنایی به این نام وجود نداشت، بلکه عبدالملک مروان خلیفۀ مروانی آن را بنا کرده است.[5] پس نمی توان منظور از مسجد الاقصی در قرآن را این بنایی دانست که در زمان نزول قرآن، هیچ وجود خارجی نداشت.
2. مفسران در تشریح کلمه مسجد الاقصی که در قرآن آمده، آورده اند که منظور از آن بیت المقدس است.[6] بیت المقدس در ادبیات قبل از اسلام، اشاره به مکانی دارد که جایگاه هیکل سلیمان بوده و در بالای کوه موریا قرار داشت و امروزه نیز در بخش غربی حرم دیواری وجود دارد که آن را دیوار ندبه می نامند و یهودیان معتقدند، این دیوار باقی مانده از هیکل سلیمان است. پس بیت المقدس محوطه ای بزرگ تر از محوطه ای است که امروزه مسجد الاقصی نام دارد؛ لذا نمی توان مقصود از بیت المقدس را آن مکانی دانست که مسجد الاقصی نامیده می شود، بلکه منظور از مسجد الاقصای مذکور در قرآن، همان بیت المقدس است که امروزه بدان حرم شریف می گویند.
مسجد الاقصی
در قسمت جنوبی حرم شریف، مکانی وجود دارد که آن را مسجد الاقصی می نامند. این مسجد با گنبدی تقریباً سبز رنگ مزین شده و از نظر معماری بنایی جالب توجه است. بنای این مسجد توسط عبدالملک مروان نهاده شد. این بنا به مرور زمان آسیب های جدی به خود دید که در دوره های مختلف نیز مورد بازسازی قرار گرفت، امّا همان گونه که بیان شد، این مکان با این که اسم مسجد الاقصی را به همراه دارد، اما به هیچ عنوان تمام مسجد الاقصی نیست، بلکه بخشی از مسجد الاقصی است که در اسلام، مقدس شمرده شده است.

قبة الصخرة
در بالاترین قسمت کوه موریا، صخره ای وجود دارد که بر روی آن ساختمانی بنا شده است. این صخره بالاترین نقطه کوه است که منابع تاریخی می گویند پیامبر از روی این صخره به معراج رفت.[7] در کنار این صخره گودالی چند متری نیز وجود دارد[8] که در دوران های مختلف کاربرد های مختلفی برای آن ذکر شده است و حتی امروزه نیز این گودال موجود است. در مورد این صخره گفتارهایی در میان مردم شایع است مبنی به این که این صخره در هوا معلّق بوده است،[9] این ادعا در بعضی از کتاب ها نیز آمده، اما ما متنی موثق در تأیید آنها نیافتیم. در هر صورت بر روی این صخره ساختمانی بنا شده است که ساختمانی هشت ضلعی با گنبدی زرد رنگ است و معمولاً توسط رسانه ها، به عنوان مسجد الاقصی نشان داده می شود. این بنا نیز توسط عبدالملک مروان ساخته شد.[10]
در عکس زیر می توان مسجد الاقصی، قبه الصخره و را مشاهده کرد:

لازم به ذکر است که در فتح بیت المقدس توسط مسلمانان که با صلح بین دو طرف صورت پذیرفت، خلیفۀ دوم وارد بیت المقدس شد، و در قسمتی از حرم نماز گزارد که در آن مکان مسجدی بنا شد.[11]
البته در این که آن مکان، کدام بخش بوده، چندان روشن نیست. تاریخ در تشریح این حادثه این گونه آورده است:
«خلیفه دوم عمر در فتح بیت المقدس حاضر شد و از صخره سؤال کرد، پس آن را یافت در حالی که تبدیل به زباله دانی شده بود. او آن جا را از زباله ها پاک کرد و بر روی آن مسجدی بنا کرد …».‏[12] حال با توجه به این که در روایات علاوه بر صخره ای که از آن صحبت شد، از تمام کوه موریا نیز تعبیر به صخره شده است، فهم این روایت دچار مشکل می شود و نمی توان دقیقاً جای آن مسجد را مشخص کرد. اگر چه انصرافش به خود صخره بیشتر است و امروزه نیز اصطلاح مسجد عمر در مورد مسجد قبه الصخره به کار می رود.
به هر حال، احادیث از بیان صریح این موضوع، قاصرند. اما آنچه مسلم است این است که هر دو بنا بعد از اسلام و تسلّط عبدالملک مروان ساخته شده اند[13] و حین نزول آیه قرآن پیرامون این مسجد، بنایی به این صورت وجود نداشت و نمی توان مکانی را که امروزه به عنوان مسجد الاقصی نامیده می شود، مکان مورد نظر قرآن از مسجد الاقصی دانست.
آیات و روایات پیرامون بیت المقدس
قدر مسلم این است که از مسجد الاقصی در اسلام، به عنوان یک مکان مقدس یاد شده و آیاتی پیرامون آن وجود دارد، از جمله آیۀ معراج پیامبر،[14] آیات تغییر قبله[15] که به این مسجد اشاره کرده اند و روایات نیز در فضیلت این مسجد مطالبی را آورده اند:
پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «همانا خداوند چهار شهر را برگزیده است؛ خداوند فرموده: (وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ‏) منظور از تین مدینه، زیتون بیت المقدس، طور سنین کوفه و بلد امین مکه است».[16]
همچنین امام علی (ع) می فرماید: «چهار قصر بهشتی در این دنیا وجود دارد: مسجد الحرام، مسجد النبی، بیت المقدس، مسجد کوفه».[17]
امام باقر (ع) نیز فرمود: «نماز واجب در مسجد الحرام، مسجد النبی، بیت المقدس و مسجد کوفه با ثواب یک حج و نافله در این مساجد با ثواب یک عمره برابری می کند».[18]
جعلیات بنی امیه
از زمانی که شام به دست بنی امیه افتاد، آنها تلاش کردند اعتبار بسیاری برای خود و منطقه حکمرانی شان به دست آورند؛ لذا احادیث بسیاری را جعل کردند. از جمله این مقدسات، بیت المقدس بود که اعتبارش در اسلام مورد قبول بود، بنی امیه و بنی مروان نیز تلاش کردند با جعل احادیثی پیرامون بیت المقدس، به اعتبار آن بیفزایند. در مقابل اینان، ائمۀ شیعی نیز تلاش کردند با این احادیث جعلی مبارزه کنند. در روایتی این جعل و مبارزه با آن، به وضوح مشاهده می شود:
«زراره می گوید: من در کنار ابو جعفر باقر (ع) نشسته بودم و ابو جعفر رو به کعبه زانوهاى خود را قلّاب کرده بود. ابو جعفر به من فرمود: زرارة، این را بدان که تماشاى کعبه هم عبادت است. در این هنگام مردى آمد و گفت: کعب الأحبار یهودى مى‏ گفت: هر روزه صبحگاهان خانه کعبه در برابر بیت المقدس سر به خاک مى‏ ساید. ابو جعفر به او گفت: در این باره تو چه مى‏ گوئى؟ آن مرد گفت: کعب الاحبار راست گفته است. سخن درست همان است که کعب الاحبار گفته است. ابو جعفر در خشم شد و با تندى گفت: «تو دروغ گفته‏ اى و کعب الاحبار هم با تو دروغ گفته است». من تا آن روز ندیده بودم که ابو جعفر با تندى و صراحت به کسى بگوید «تو دروغ مى ‏گوئى». ابو جعفر به سخن خود ادامه داد و گفت: خداوند- عزّ و جلّ- هیچ بارگاهى نیافریده است که نزد او محبوب تر از این خانه (کعبه) باشد، و نه گرامی تر. خداوند، همان روزى که آسمان ها و زمین را آفرید، چهار ماه را به خاطر زیارت این خانه حرام کرد. سه ماه را پى در پى ویژه حج ساخت که ماه شوّال و ذى قعده و ذى حجّه باشد و یک ماه تک را براى عمره مقرّر کرد که ماه رجب باشد».[19]
قدس موضوعی سیاسی
تا این جا پیرامون اهمیت دینی بیت المقدس مطالبی بیان شد، اما افزون بر آن، اهمیت سیاسی بسزایی نیز دارد. این مسجد تنها مسجد بزرگ اسلامی است که سال ها در دست غیر مسلمانان بوده و غیر مسلمانان نیز بر این مسجد ادعاهایی داشته اند. این درگیری از زمان جنگ های صلیبی آغاز شده و تا به امروز نیز ادامه دارد و مسلمانان و مسیحیان و یهودیان سال های بسیاری در به دست آوردن این مسجد با یک دیگر جنگیده اند و خون های بسیاری نیز در این راه ریخته شده است. جنگ هایی که در برخی دوران، بیشتر کشورهای اسلامی و بیشتر قاره اروپا را در بر گرفت. این درگیری های سیاسی سبب شد تا بیت المقدس ارزش چند برابری پیدا کند و به عنوان یک دغدغه برای تمام مسلمانان مطرح شود؛ لذا باید در تحلیل جایگاه بیت المقدس به ارزش و اهمیت سیاسی آن نیز توجه جدی شود.
[1]. ابن الأثیر، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 52، بیروت، دار صادر، دار بیروت، 1385/1965.ُُُُُُُُُُُُُُُّّّّّّّّّّّّّّّ
[2]. اسراء، 1، «سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنرُیَهُ مِنْ ءَایَاتِنَا …».
[3]. محمد محمد حسن شراب، المعالم الأثیرة، ترجمه بی نام، ص 84، مشعر، تهران، 1383ش.
[4]. قبادیانى مروزى، ناصر خسرو، سفر نامه ناصر خسرو، ص 43، انتشارات زوار، تهران، چاپ هفتم، 1381ش.
[5]. ابن کثیر دمشقى، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 280، بیروت، دار الفکر، 1407/ 1986.ُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّ
[6]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 13، ص 7، انتشارات جامعه‏ى مدرسین، قم، چاپ پنجم، 1417 ق.
[7] الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 52.
[8]. ابن بطوطه، شمس الدین ابى عبد الله محمد بن عبد الله اللواتى الطنجى، رحلة ابن بطوطة، ج1، ص 96، اکادیمیة المملکة المغربیة، الرباط، 1417ق.
[9]. این قول در سفرنامه ناصر خسرو آمده و از ایشان معمولا نقل می شود، اما خود ایشان در کتابشان این مطلب را از دیگری نقل می کند؛ ر.ک: سفر نامه ناصر خسرو، ص 52
[10]. البدایة و النهایة، ج ‏8، ص 280.
[11]. البدایة و النهایة، ج ‏7، ص 56.
[12]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 443، دار الفکر، چاپ دوم، 1408 ق.
[13]. البدایه و النهایه، ج 8، ص 280.
[14]. اسراء، 1.
[15]. بقره، 142.
[16]. حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 361، مؤسسة آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1409 ق.
[17]. وسائل الشیعة، ج ‏5، ص 283.
[18]. صدوق، محمد بن على ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج ‏1، ص 229، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
[19]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، کافی، ج ‏4، ص 240، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
منبع: خبر گزاری تسنیم
سایت شهید آوینی

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




زن وشوهری به باغ وحش رفتند، میمون نری را مشاهده کردند که با جفتش عشقبازی می کرد
زن به شوهرش گفت : چه رابطه دوستانه وعاشقانه ای
سپس به قفس شیرها رفتند شیر نر را دیدند که آرام و با فاصله اندک از جفتش نشسته بود
زن به شوهرش گفت : چه رابطه دوستا…نه ی اندوهباری است
شوهرش گفت : این بطری را به سمت جفت شیر نر بینداز
و ببین شیر نر چه عکس العملی نشان می دهد .
وقتی که زن شیشه را به طرف شیر ماده انداخت، شیرنر فوری بلند شد و بخاطر دفاع از جفتش با سر و صدای زیاد خود را سپر او کرد
اما هنگامی که شیشه ای را به سمت میمون ماده انداخت میمون نر از جفتش فاصله گرفت و به کناری دوید تا شیشه به او نخورد
شوهر به همسرش گفت : عزیزم نباید احساسات دروغین و ظاهری کسی تو را بفریبد
برخی انسانها هستند که با احساسات دروغین انسانها را می فریبند
نباید فریب ظاهرنمایی آنان را خورد , برخی انسانها هم ازباطن و عمق وجودشان افراد را دوست دارند . چه بسا هنرظاهر سازی را ندارند
اما میمون صفتان در این دور و زمانه چه زیادند وشیرصفتان چه اندک…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی, سایر مطالب  لینک ثابت




ای خاطرات کودکی...

 

ای خاطرات کودکی
بر سوار اسبهای چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکارو دزد و چاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

همکلاسی های درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم

یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش

ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بز

 

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




خیره شدن به صفحه‌ تلفن هوشمند آن هم با گردنی که تنها ۱۵ درجه رو به جلو خم شده، حدود ۱۳ کیلو فشار مضاعف به ستون فقرات وارد می‌کند. این فشار که بسته به حالت گردن تا ۲۷ کیلو هم می‌رسد خطری جدی برای سلامت گردن و کمر است.

به گزارش سلام خبر، زندگی بدون گوشی‌های تلفن هوشمند این‌روزها برای بسیاری غیرقابل تصور است. نگاه خیره به صفحه تلفن با گردنی که به جلو خم شده به حالتی عادی و روزمره تبدیل شده است، کم نیستند کسانی که هر لحظه از وقت آزاد خود را برای انداختن نگاهی به صفحه تلفن صرف می‌کنند و حتی کسانی تا ساعات‌ها سرگرم رد و بدل کردن پیام کوتاه، تماشا کردن ویدئو یا خواندن مطلبی روی صفحه کوچک موبایل خود هستند.

در این زمینه متخصصان کلینیک “جراحی ستون فقرات و توانبخشی” در نیویورک به این نتیجه رسیدند که سر انسان بزرگسال با 4 تا 6 کیلو وزن و 15 درجه خمیدگی رو به جلو حدود 13 کیلو فشار مضاعف بر ستون فقرات وارد می‌کند. این درحالی است که نگاه کردن به صفحه گوشی‌های موبایل اغلب با سری خمیده‌تر صورت می‌پذیرد.

اگر خمیدگی گردن تا 60 درجه باشد، فشار روی ستون فقرات، گردن و کمر تا 27 کیلوگرم می‌رسد. ادامه این فشار موجب سفت‌شدن عضلات گردن، انقباض عضلات کمر و حتی ساییدگی زودهنگام دیسک مهره‌های ستون فقرات می‌شود.

انسان به عنوان جانداری متحرک نیازمند حرکت است

رئیس “انجمن پزشکان متخصص سلامت شغلی” در آلمان، ولفگانگ پانتر در گفتگو با خبرگزاری آلمان توضیح می‌دهد: «ما سال‌هاست که در مورد استفاده طولانی مدت از تلفن‌های هوشمند همراه که موجب دردهایی از جمله گردن و سر درد می‌شوند هشدار می‌دهیم و حتی آنها را با عنوان موارد “همرا‌ه‌-گردن” می‌شناسیم.»

پزشکان آلمانی که تخصص آنها در زمینه سلامت شغلی است همواره توصیه می‌کنند که باید از حالت‌های غیرطبیعی که اغلب یک‌سویه به بدن فشار وارد می‌کنند پرهیز کرد.

برداشتن نگاه از روی صفحه کامپیوتر یا صفحه گوشی موبایل‌و دیدن مناظر دورتر، چرخاندن گردن بلند شدن و کمی قدم زدن همه توصیه‌های ساد‌ه‌ای هستند که از فشار روی ستون فقرات کم می‌کنند.

پروفسور برند کلدنی، رئیس‌بخش ارتوپدی و جراحی سوانح کلینیک هرتسوگن‌ آوراش می‌گوید: انسان در طبیعت خود جانداری متحرک است تنبل. بدن انسان نیاز به تحرک دارد تا در مناسب‌ترین فرم خود بماند.

وی نیز مانند سایر متخصصان این رشته، زل زدن به صفحه کامیپوتر، نشستن مداوم در دفتر یا پشت میز کار را برای بدن انسان “سم” می‌داند.

این متخصصان تأکید دارند که آناتومی بدن با توجه به تکامل طبیعی خود نیازمند آن است که در حالت ایستاده یا رفتن از یک مکان به مکان دیگر، حرکات مختلفی انجام دهد تا در مناسب‌ترین فرم خود بماند.

انعطاف‌پذیری ستون فقرات نوجوانان و ضریب خطر بالا

سکون در یک حالت می‌تواند به سرعت برای سلامت بدن مشکل‌ساز شود. این نکته در مورد نوجوانان که ستون فقرات انعطاف پذیرتری دارند قابل توجه‌تر است.

کنت هنسراج، جراح ستون فقرات در نیویورک با اشاره به حالت نادرست بدن نوجوانان که مدتی طولانی با موبایل چت کرده یا ویدئو تماشا می‌کنند، می‌گوید: ستون فقرات نوجوانان ضریب خطر بالاتری برای آسیب‌پذیری ناشی از حالت بدن دارد.

این آسیب‌ها که ممکن است پس از مدتی طولانی خود را نشان دهند، می‌توانند پیامدهای جبران‌ناپذیری داشته باشند.

این جراح به خبرگزاری آلمان عنوان کرد: توصیه می‌شود گوشی تلفن هوشمند یا تبلت را بالا بگیرید تا نیازی به خم کردن شدید گردن نباشد. با این کار مدت استفاده از این دستگاه‌ها را نیز به طور خودکار کوتاه می‌کنید چون این حالت برای دست‌ها خسته‌کننده است.

کارشناسان توصیه می‌کنند که به جای گوشی موبایل از لب‌تاپ یا کامپیوتری که مانیتور روی میزی با بلندی مناسب قرار گرفته، استفاده کنید تا فشار کمتری به ستون فقرات خود وارد کنید. البته ورزشی که از آن لذت می‌برید را فراموش نکنید.
منبع: تسنیم

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




هرکه پیشانی او زخم شده مومن نیست
پیر وادی شدن ای دوست! به سال و سن نیست!
دین تسبیح و مناجات و محاسن دین نیست!
به خدای تو قسم پیرو دین خودبین نیست!
دین کجا گفته که همسایه ی خود را ول کن؟
دین کجا گفته که دل را ز خدا غافل کن؟؟
دین کجا گفته که چون کبک ببر سر در برف؟
دین کجا گفته فقط مغلطه باشد در حرف؟؟
دین کجا گفته جواب سخن حق تیر است؟؟
دین کجا گفته که بیچاره شدن تقدیر است!؟
دین نگفته ست ببر آبروی مومن را؟
دین نوشته است بخر آبروی مومن را
به خدا سخت در انجام خطا غرق شدیم
ناخدا جان!همه در غیر خدا غرق شدیم
دل خوشی مان همه این است:مسلمان هستیم
فخر داریم که:ما پیرو قرآن هستیم
ما مسلمان دروغیم!… مسلمان فریب!
همه ی دغدغه مان این شده: گندم؟ یاسیب؟…
هر که از راه رسید آبروی دین را برد!
هر که آمد فقط از گرده ی این مذهب خورد!
آب راکد بشود، قطع و یقین می گندد!
غرب یکدست به دینداری مان می خندد!
در نمازت “خم ابروی نگار” آوردی!
با عبادات چنین, گند به بار آوردی!
هرچه را گم بکنی وقت نمازت پیداست
اصلا انگار نه انگار خدا آن بالاست!
چه نمازی ست که یک ذره خدایی نشده؟؟
این نمازی ست زمینی و هوایی نشده!
پاره کن رشته ی تسبیح و مرنجان دین را!
اینهمه کش نده این مد ” و لا الضااااااالین” را!… .

 

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




به نقل از “ندای یک بسیجی": چرا می گوییم “بزنم به تخته"، نمی گوییم “ماشاءالله”
یکی از دوستان نقل میکند که یک روزبایکی از دوستان انگلیسی خود چت میکردم بهش گفتم کار تو خیلی عالی بود.
بهم گفت بزنم به تخته(Touch wood)..
سپس گفت شما مسلمونها حتما به جای این اصطلاح چیزی دارید من گفتم ماهم همین را استفاده میکنیم
رفیقم خیلی تعجب کرد وگفت عجب..!! بهش گفتم چه چیز عحیب بود؟
اون گفت ما منظورمان از تخته همان تخته صلیب است که شر وخون اشامان و پلیدی را از ما دور میکند…!! تازه فهمیدم که سالهاست که ما به صلیب پناه میبریم از چشم بد وشور
ما نادانسته بحای اینکه با گفتن: بسم الله، ماشاءالله، ولا حول ولا قوة الابالله به الله پناه ببربم به چوب وتخته صلیب پناه میبردیم.!
ای کاش اصل هرکلمه را قبل از اینکه به زبان بیاوریم بشناسیم.
تا بحال اگر نادانسته میگفتیم اشکالی نداره چون نمیدونستیم.
اما از این به بعد این کلمه خرافی را بکار نبریم.

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت





در زندگی یاد گرفتم:
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش
خوشبخت زندگی کند.
با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد
و روحم را تباه می کند.
از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم
باز از من بیزار خواهد بود.
و
تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم
و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :
1 . به همه نمی توانم کمک کنم
2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم

3 . همه من را دوست نخواهند داشت ….!!
و تو قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی؛
کفشهای من را بپوش و از خیابانهایی گذر کن که من کردم،
اشکهایی را بریز که من ریختم،
سالهایی را بگذران که من گذراندم،
روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم،
دوباره و دوباره برخیز و مجددا در همان راه سخت قدم
بزن…
بعد می توانی در مورد من قضاوت کنی…

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت