محدث قمى و تسليم خدا بودن‏

فرزند حاج شيخ عباس قمى نقل مى‏كرد كه روزهاى آخر زندگى پدرم كنار بسترش بودم تا هر دستورى بدهد اجرا كنم اتفاقا با انگشت اشاره به طاقچه كرد و گفت آن كتاب را بردار. و به اتاق ديگرى ببر من كتاب را برداشتم و به اتاق ديگر بردم باز كردم ديدم تتمة المنتهى است. پس از مراجعت علت را سؤال كردم فرمود من درباره اين كتاب زحمت زيادى كشيدم تا نوشتن آن تمام شود بعد آنرا صحافى كردم و اكنون آماده چاپ است و خيلى دوستش دارم. ميترسم هنگام مردن علاقه به اين كتاب باعث شود كه من ديرتر تسليم خدا گردم كتاب را بردار كه كاملا سبكبار و آماده باشم.

 دين ما علماى ما ص 44.

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...