یکی از شاگردان جناب شیخ رجبعلی خیاط (ره):

  روزی من از مطب دندان سازی خود حركت كردم كه جايی بروم،
سوار ماشين شدم، ميدان فردوسی يا پيش‌تر از آن ماشين نگه داشت،
جمعيتی آمد بالا، سپس ديدم راننده زن است، نگاه كردم ديدم همه زن هستند، همه يك شكل و يك لباس! ديدم بغل دستم هم زن است!

 خودم را جمع كردم و فكر كردم اشتباهی سوارشده‌ام، اين اتوبوس كارمندان است. اتوبوس نگه داشت و خانمی پياده شد آن زن كه پياده شد همه مرد شدند!

  با اين كه ابتدا بنا نداشتم پيش شيخ بروم ولی از ماشين كه پياده شدم رفتم پيش مرحوم شيخ، قبل از اين كه من حرفی بزنم شيخ فرمود: «ديدی همه مردها زن شده بودند! چون مردها به آن زن توجه داشتند، همه زن شدند!»

بعد گفت:

 «وقت مردن هر كس به هر چه توجه دارد، همان جلوی چشمش مجسم می‌شود، ولی محبت اميرالمؤمنين عليه السلام باعث نجات می‌شود.»

 «چقدر خوب است كه انسان محو جمال خدا شود..
تا ببيند آن چه ديگران نمی‌بینند و بشنود آن چه را ديگران نمی‌شنوند.»

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...