علامه محمدحسین حسینی طهرانی رحمه الله درکتاب معادشناسی جریان یکی ازاولیاء الهی راچنین عنوان می کنند: دوستی داشتم بنام سیدعباس که به محضرحضرت ولیعصر عجل الله فرجه تشرفاتی داشتندامابسیار کتوم بودند‌.سید عباس می گفتند یکی ازتجارشیراز باچندنفر ازدوستان قصدزیارت درقم ومشهد راکردند وازمن هم دعوت کردند. بایک ماشین به قم رسیدیم درحرم بمن بشارت سفری نورانی دادند وپس ازقم به سمت مشهد مقدس راهی شدیم. درمیانه راه نزدیک مشهد پیرمرد ساده ای را دیدم که پیاده راهی بود. درخواست کردیم سوار شود اما پس ازاصرار زیاد شرط کردند که اولا پیش من بنشیند ودوم اینکه من به حرف اوگوش کنم.

پس ازقبوله شروط ایشان کنارم نشست وکم کم ازگذشته وحالاتم چیزهایی گفت که فهمیدم او شخص عادی نیست. درجایی نگه داشتیم تا غذایی بخوریم اما پیرمرد ازمن خواست که بلاوغذابخورم نه با دوستانم. ! ازطرفی قول داده بودم وازطرفی که مبادا دوستان ازمن دلخورشوند. بهرحال بااونشستم کمی نان وکشمش وخیار تازه خوردیم.بحق که دراوج سادگی بسیارلذت بخش و خوشمزه بود پس ازتناول ازمن خواست که پیش دوستانم بروم. وقتی سره سفره آنها رفتم دیدم که نان رادرچرک وخون آلوده زده و می خورم پیش پیرمرد رفتم واوبمن گفت آن نتیجه غذای بین راهی است که گفته اند مکروه است. ازمن خواست که حرفهایش راگوش کنم. گفت بالای تپه سلام میروم ومن دیگرنمی توانم جلوتربیایم چون لحظات آخره عمرم است.

دوازده تومان درکیسه دارم واگرلطف کنی که مراکفن ودفن کنی. اوبالای تپه رفت ومنقلب شدوروبه حضرت عرض کردکه آقا حیف که جلوترنشد بیایم سلامی داد وروبه قبله درازکشید وجان رابه جان آفرین تسلیم کرد. فریاد زدم وجریان راه وکرامات و لقمه خون آلوده آنان را گفتم. روحانی مسجدمان که بامابود گفت اوازاولیاء الهی بوده وباید درمشهددفن شود. جنازه ایشان رابه شهرآوردیم وامام جماعت به مجتهدشهرمراجعه کرد وجریان را عرض کرد. ایشان نیز گفتند اورا درحرم دفن کنید. باتمام مخارج کفن و دفنی که انجام دادم تمام پول دقیقا دوازده تومانی شد که آن ولی خدا بمن سپرده بود.

 معاشناسی علامه تهرانی ج ۲

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...