من به میدان شهادت آمدم
بر کفم جان با رشادت آمدم

با تن خونین و داغ دوستان
در دلم عشق شهادت آمدم

آشنای کوی یاران حسین
می کشم پر سوی یاران حسین

گرچه در بندم ولی آزاده‌ام
مرشد راهم بُوَد پیر خُمین

من اسیرم کوه صبرم شیر در بند و کمندم
از مصیبت‌ها نترسم زینب این را داده درسم

*******

من نِیم چون کوفی دنیاپرست
نی مَنَم چون مردمان خار و خس

حیدریّم زاده ی شمشیر و جنگ
چون رفیقانم ز جانم شُسته دست

دشمن ار بر نیزه افرازد سرم
یا که در آتش بسوزد پیکرم

لحظه‌ای دست بر ندارم از جهاد
تا که سازم جان فدای کشورم

من اسیرم کوه صبرم شیر در بند و کمندم
از مصیبت‌ها نترسم زینب این را داده درسم

*******

ای علمداران علمداری کنید
رهبر اسلام را یاری کنید
أین عمار علی آید بگوش
گوش جان خویشتن را وا کنید

این زمین بی حجت و بی پیر نیست
پیر این میخانه بی تدبیر نیست
چهره ی ایمان ز رویش منجلی
رهبر بیدار ما سید علیست

ما همه رهپوی کوی خون و رهپوی ولایت
پیرو سید علی آماده ی راه شهادت
ما چو قاسم مثل اکبر طالب راه سعادت
شهد احلی من عسل شد مرگ در راه ولایت

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...