پادشاهی درویشی رابه زندان انداخت، نیمه شب خواب دیدکه بیگناه است، پس اوراآزاد کرد، پادشاه گفت حاجتی بخواه درویش گفت :
وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکند تا مرا ازبند رها کنی، نامردیست که ازدیگری حاجت بخواهم،،،

لحظه هايتان پُر از رحمت الهي

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...