مهربانی نگاه تو

مادرم!

ای آیینه زلال وای گنجینه بهشتی! چگونه تو را که لطافت محضی، توصیف کنم؟

ای الهه ناز، هستی من، ای بی کران واژه عشق در افق نگاه! دوستت دارم!

مادر، ای دریای آبی صداقت و ای برگ سبز متانت! بارش تگرگ زیر تازیانه های زمان، چه قدر قامت استوارت شکسته است؟!

من با کدامین قلم بر چهره صحرا، بارش باران عشق را بنویسم؟

مادر! وجود تو خونِ حیات در رگ من است.

بی تو، گلی بی برگ، شمعی بی شعله، کویری سوزناک، خنده ای بی صدا، زنده ای بی روح و سرانجام، نقطه ای بی نشان در دریای پر تلاطم زندگی ام هستم.

مادر، ای زیباترین واژه آفرینش! هر صبح و شام که نگاهم به نگاهت گره می خورد، غرق در مهربانی های نگاهت می شوم.

کاش می توانستم تو را پاس دارم!

چشم هایت مرا به یاد خورشید می اندازد. وقتی به نماز می ایستی، عطر خدایی از دامن سجاده ات منتشر می شود که بهشت را زیر گام های تو نهاد.

ستایش، خداوندی را سزاست که مادر را آفرید، «فتبارک الله أحسن الخالقین».

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...