مولای من:
من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم،
در عصرهاي انتظار به حوالي بي كسي قدم بگذار،
خيابان غربت را پيدا كن،و وارد كوچه پس كوچه هاي
تنهايي شو، كلبه غريبي ام را پيدا كن،
كنار بيد مجنون خزان زده و كنار مرداب آرزوهاي رنگي ام
در كلبه را باز كن،به سراغ بغض خيس پنجره برو
حرير غمش را كنار بزن مرا خواهي ديد….
با بغضي كويري كه غرق عصاره انتظار است.
دلتو برای او خالی کن

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...