آيت الله مهدوي كني فرمودند:

در آغاز تحصيل و اوايل طلبگي وقتي خواستم لباسي براي خود بخرم- بعد از اين كه لباس عاريه مرحوم برهان را مي‌خواستم پس بدهم- پيش شخصي به نام شيخ رجبعلي خياط رفتم، در آن هنگام چهارده- پانزده سال داشتم، پارچه را براي ايشان بردم، محل كار او در منزلش و در اتاقي نزديك در بود. قدري نشستم، ايشان آمد و گفت: « خوب، حالا مي‌خواهي چه بشي؟ » گفتم: طلبه. گفت: « مي‌خواهي طلبه بشي يا آدم؟ » من قدري تعجب كردم، كه چرا يك كلاهي با يك معمم اين گونه حرف مي‌زند، سپس گفت: « ناراحت نشو! طلبگي خوب است، ولي هدفت آدم شدن باشد. به شما نصيحتي مي‌كنم فراموش نكن، از همين حالا كه جوان هستي و آلوده نشده‌اي، هدف الهي را فراموش نكن، هر كاري مي‌كني براي خدا انجام بده، حتي اگر چلوكباب هم خوردي به اين قصد بخور كه نيرو بگيري و در راه خدا عبادت كني و اين نصيحت را در تمام عمر فراموش نكن. »

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...