✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
زنبورعسل در قرآن


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



امام صادق(ع) پرسش‌هاي زير را از طبيب هندي پرسيدند:
چرا جمجمة سر چند قطعه است؟
چرا موي سر بالاي آن است؟
چرا پيشاني مو ندارد؟
چرا در پيشاني، خطوط و چين وجود دارد؟
چرا ابرو بالاي چشم است؟
چرا دو چشم، مانند بادام است؟
چرا بيني ميان چشم‌هاست؟
چرا سوراخ بيني در زير آن است؟
چرا لب و سبيل بالاي دهان است؟
چرا مردان ريش دارند؟
چرا دندان پيشين، تيزتر و دندان آسياب، پهن و دندان بادام شكن، بلند است؟
چرا كف دست‌ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکّه است و در جاي خود حركت مي‌كند؟
چرا کبد (جگر) خميده است؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مي‌گردند؟
چرا گام‌هاي پا ميان تهي است؟
طبيب هندي در پاسخ به تمامي پرسش‌هاي بالا گفت: نمي‌دانم.
امام فرمود: من علّت اينها را مي‌دانم. طبيب گفت: بيان كن.

امام فرمود:
 جمجمه به دليل اينکه ميان تهي است، از چند قطعه، آفريده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ويران مي‌شد، بنابراين چون چند قطعه است، ديرتر مي‌شكند.

 مو در قسمت بالاي سر است، چون از ريشة آن روغن به مغز مي‌رسد و از سر موها كه سوراخ است، بخارها بيرون مي‌رود و سرما و گرمايي كه به مغز وارد مي‌شود، دفع مي‌شود.

 پيشاني مو ندارد، براي آنكه روشنايي به چشم برسد.

 خطّ و چين پيشاني نيز عرقي را كه از سر مي‌ريزد، نگه مي‌دارد تا وارد چشم‌ها نشود و انسان بتواند آن را پاك كند، مانند رودخانه‌ها كه آب‌هاي روي زمين را نگهداري مي‌كنند.

 ابروها بالاي دو چشم قرار دارند تا نور به اندازة کافي به آنها برسد. اي طبيب، نمي‌بيني وقتي شدّت نور زياد است، دست خود را بالاي چشم‌ها مي‌گيري تا روشني به مقدار کافي به چشم‌هايت برسد و از زيادي آن پيشگيري كند؟!

 بيني بين دو چشم قرار دارد تا روشنايي را بين آنها به طور مساوي تقسيم كند.

 چشم‌ها شکل بادام هستند تا ميل دوا در آن فرو برود و بيرون آيد. اگر چشم چهار گوش يا گرد بود، ميل در آن به درستي وارد نمي‌شد و دوا به همه جاي آن نمي‌رسيد و بيماري چشم درمان نمي‌شد.

 خداوند سوارخ بيني را در زير آن آفريد تا فضولات مغز از آن پايين بيايد و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بيني در بالا بود، نه فضولات از آن پايين مي‌آمد و نه بوي چيزي را در مي‌يافت.

 سبيل و لب را بالاي دهان آفريد، تا فضولاتي را كه از مغز پايين مي‌آيد، نگه دارد و خوراك و آشاميدني به آن آلوده نگردد و آدمي بتواند آنها را از آلودگي پاک کند.

براي مردان محاسن (ريش) را آفريد تا نيازي به پوشاندن سر نداشته باشند و مرد و زن از يكديگر مشخّص شوند.

دندان‌هاي پيشين را تيز آفريد تا گزيدن آسان گردد و دندان‌هاي آسياب را براي خرد كردن غذا پهن آفريد، و دندان نيش را بلند آفريد تا دندان‌هاي آسياب را مانند ستوني كه در بنا به كار مي‌رود، استوار كند.

 دو كف دست را بي‌مو آفريد تا لمس كردن با آنها صورت گيرد. اگر کف دست مو داشت، وقتي انسان به چيزي دست مي‌کشيد به خوبي آن را حس نمي‌کرد.

مو و ناخن را بي جان آفريد، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زيباست. اگر جان داشتند، بريدن آنها همراه با درد زيادي بود.

 قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باريك قرار داد تا در ريه‌ها در آيد و از باد زدن، ريه خنك شود.

 كبد را خميده آفريد تا شكم را سنگين كند و آن را فشار دهد تا بخارهاي آن بيرون رود.

 خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد تا انسان به جهت پيش روي خود راه رود و به همين علّت حركات وي ميانه است و اگر چنين نبود، در راه رفتن مي‌افتاد.

 پا را از سمت زير و دو سوي آن، ميان باريك ساخت، براي آنكه اگر همة پا بر روي زمين قرار مي‌گرفت، مانند سنگ آسياب سنگين مي‌شد. سنگ آسياب چون بر سر گردي خود باشد، كودكي آن را بر مي‌گرداند و هر گاه بر روي زمين بيفتد، مردي قوي به سختي مي‌تواند آن را بلند كند.»

آن طبيب هندي گفت: اينها را از كجا آموخته‌اي؟ امام(ع) فرمود: «از پدرانم و ايشان از پيامبر(ص) و او از جبرئيل، امين وحي و او از پروردگار كه مصالح همة اجسام را مي‌داند.» طبيب هندى كه چنين شخصيت علمى را در عمرش نديده بود، به فكر فرو رفت. آنگاه در حالى كه محو تماشاى سيماى امام بود، چنين لب به سخن گشود:

- تصديق مى كنم و شهادت مى دهم كه جز خداى يگانه، خدايى نيست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاكنون كسى را در طب، عالم تر از تو نديده ام…
اللهم صل علی محمدوآل محمدو اعجل فرجهم

منبع: طب الصادق، تحقيق علامه عسكرى، ص 21، به نقل از بحارالانوار، ج 14، ص 478

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




چرا امام صادق(ع) قیام نکرد؟

• در حالیکه زمینۀ قیام برای امام صادق(ع) بسیار مهیا بود، چرا باوجود پیشنهادها و اصرارها قیام نکردند؟/رفتار حضرت شبیه رفتار امیرالمؤمنین(ع) بود؛ امام نمی‌خواست یک حکومت ناپایدار و موقت تشکیل دهد/ /بعد از حکومت دینی، دشمنی‌ها با دین و خوبان صد برابر می‌شود

توقع امام صادق(ع) از یارانش برای برقراری حاکمیت، در حدّ شیعۀ تنوری بود/ فرهنگ سیاسی جامعۀ ما با فضای بیانات امام صادق(ع) فاصله دارد/ ما باید از سیاسیون خود بیشترین تقوا، ولایتمداری و محبت به اهل ایمان را انتظار داشته باشیم، اما چنین انتظاری نداریم/ ضعف مهم جامعۀ ما اینست که اساساً مردم از مسئولین سیاسی زیاد انتظار تقوا ندارند

مسلماً وضعِ زمانۀ‌ ما از وضع زمانۀ امام صادق(ع) بهترست، ولی هنوز در حدّ مطلوبی که حضرت بیاید و حاکمیت دینیِ مطلق را برقرار کند، نیستیم/ یکی از دلایل اینکه هنوز به وضع مطلوب نرسیده‌ایم، اینست که انتظارات ما از تقوای مسـئولین، زیاد بالا نیست، باید انتظارات‌مان را بالا ببریم/ در این شرایط، باید زیر بیرق نائب امام زمان(ع) «کادرسازی» کنیم

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




ﭘﺮﺳﺶ:
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ «ﺟﻌﻔﺮ» ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﺮﺍ ﺑﻪ «ﺻﺎﺩﻕ» ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟

✔️ﭘﺎﺳﺦ:
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺷﻴﺦ ﺻﺪﻭﻕ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻔﻴﺲ ﻭ ﺍﺭﺯﻧﺪﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﻋﻠﻞ ﺍﻟﺸﺮﺍﻳﻊ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ:

ﺭﺳﻮﻝ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺍﺳﻠﺎﻡ(ص) ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺍﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺍﺑﯽ ﻃﺎﻟﺐ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ، ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺎﺩﻕ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﮐﺴﯽ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻨﺎﻡ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ «ﮐﺬﺍﺏ» ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ»[1].

ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ(ص) ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﻖ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ، ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ. »

ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ، ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ، ﺩﻭﻣﻴﻦ ﭘﻴﺸﻮﺍﯼ ﻓﻄﺤﻴﻪ ﺍﺳﺖ» [2].
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﺑﯽ ﺧﺎﻟﺪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮐﻴﺴﺖ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﮐﻪ ﺷﮑﺎﻓﻨﺪﻩ ﯼ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ،
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺟﻌﻔﺮ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﻧﺰﺩ ﺍﻫﻞ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺻﺎﺩﻕ ﺍﺳﺖ.
ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ: ﺑﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ ﺍﺋﻤﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﭼﺮﺍ ﻓﻘﻂ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺻﺎﺩﻕ ﺍﺳﺖ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ(ص) ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺍﺑﯽ ﻃﺎﻟﺐ ﺗﻮﻟﺪ ﻳﺎﻓﺖ، ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺎﺩﻕ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﭘﻨﺠﻤﻴﻦ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻭﯼ ﺟﻌﻔﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮔﺴﺘﺎﺧﯽ ﻭ ﺑﯽ ﺷﺮﻣﯽ ﻭ ﻧﺘﺮﺳﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﻬﺖ ﭘﻴﺶ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﮐﺬﺍﺏ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﻓﺘﺮﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷﺪ».

ﺳﭙﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﭼﻬﺎﺭﻡ(ع) ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﮐﺬﺍﺏ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺑﻴﻨﻢ ﮐﻪ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ (ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ع)) ﻭ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺍﻭ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ. ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﻴﺰ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ [3].

✔️پی نوشت:
[1] «ﻭ ﮐﺎﻧﺖ ﻣﻦ ﺍﺗﻘﯽ ﻧﺴﺎﺀ ﺯﻣﺎﻧﻬﺎ» (ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﻟﻮﺻﻴﺔ، ﺹ 178).
[2] «ﺍﻥ ﺍﺑﺎﺑﮑﺮ ﻭﻟﺪﻧﯽ ﻣﺮﺗﻴﻦ» (ﺍﻋﻴﺎﻥ ﺍﻟﺸﻴﻌﻪ، ﺝ 1، ﺹ 659).
[3] «ﻭ ﮐﺎﻧﺖ ﺍﻣﯽ ﻣﻤﻦ ﺁﻣﻨﺖ ﻭ ﺍﺗﻘﺖ ﻭ ﺍﺣﺴﻨﺖ ﻭ ﺍﻟﻠﻪ ﻳﺤﺐ ﺍﻟﻤﺤﺴﻨﻴﻦ» (ﺍﻟﺎﻣﺎﻡ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ ﻭ ﺍﻟﻤﺬﺍﻫﺐ ﺍﻟﺎﺭﺑﻌﺔ، ﺝ 4، ﺹ 283؛ ﺍﺻﻮﻝ ﮐﺎﻓﯽ، ﺝ 1، ﺹ 472).

《برگرفته از ﭘﺮﺗﻮﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ / ﺗﺄﻟﻴﻒ ﻧﻮﺭﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﺪﻭﺳﺖ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﯽ؛ ﺑﺎ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﺳﺒﺤﺎﻧﯽ》

 

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




نقشهء 25 گنج بزرگ دنيا ، از زبان امام صادق(ع) :

1- طلبتُ الجنة، فوجدتها في السخأ

بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگي و جوانمردي يافتم.

2- و طلبتُ العافية، فوجدتها في العزلة:
و تندرستي و رستگاري را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه گيري (مثبت و سازنده) يافتم.

3- و طلبت ثقل الميزان، فوجدته في شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»:
و سنگيني ترازوي اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهي به يگانگي خدا تعالي و رسالت حضرت محمد (صلی الله عليه و آله) يافتم.

4- و طلبت السرعة في الدخول الي الجنة، فوجدتها في العمل لله تعالي: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براي خداي تعالي يافتم.

5- و طلبتُ حب الموت، فوجوته في تقديم المال لوجه الله:
و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براي خشنودي خداي تعالي يافتم.

برگ عيشي به گور خويش فرست
كس نيارد ز پس، تو پيش فرست

6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها في ترك المعصية:
و شيريني عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه يافتم.

7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها في الجوع و العطش:
و رقت (نرمي) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگي و تشنگي (روزه) يافتم.

8- و طلبت نور القلب، فوجدته في التفكر و البكأ:
و روشني قلب را جستجو نمودم، پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.

9- و طلبت الجواز علي الصراط، فوجدته في الصدقة:
و (آساني) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه يافتم.

10- و طلبت نور الوجه، فوجدته في صلاة الليل:
و روشني رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.

11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته في الكسب للعيال:
و فضيلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزينه زندگي زن و فرزند يافتم.

12- و طلبت حب الله عز و جل، فوجدته في بغض اهل المعاصي:
و دوستي خداي تعالي را جستجو كردم، پس آن را در دشمني با گنهكاران يافتم.

13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها في النصيحة لعبادالله:
و سروري و بزرگي را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهي براي بندگان خدا يافتم.

14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته في قلة المال:
و آسايش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمي ثروت يافتم.

15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها في الصبر:
و كارهاي پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكيبايي يافتم.

16- و طلبت الشرف، فوجدته في العلم:
و بلندي قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش يافتم.

17- و طلبت العبادة فوجدتها في الورع:
و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهيزكاری يافتم .

18- و طلبت الراحة، فوجوتها في الزهد:
و آسايش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسايي يافتم.

19- و طلبت الرفعة، فوجدتها في التواضع:
برتري و بزرگواري را جستجو نمودم، پس آن را در فروتني يافتم.

20- و طلبت العز، فوجدته في الصدق:
و عزت (ارجمندي) را جستجو نمودم، پس آن را در راستي و درستي يافتم.

21- و طلبت الذلة، فوجدتها في الصوم:
و نرمي و فروتني را جستجو نمودم، پس آن را در روزه يافتم.

22- و طلبت الغني، فوجدته في القناعة:
و توانگري را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت يافتم.

قناعت توانگر كند مرد را
خبر كن حريص جهانگرد را

23- و طلبت الانس، فوجدته في قرائة القرآن:
و آرامش و همدمي را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن يافتم.

24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها في حسن الخلق:
و همراهي و گفتگوي با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخويي يافتم.

25- و طلبت رضا الله، فوجدته في برالوالدين:
و خوشنودي خدا تعالي را جستجو نمودم، پس آن را در نيكي به پدر و مادر يافتم.
___________________________
منبع: مستدرك الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810 باب 101 : باب نوادر ما یتعلق بابواب جهاد النفس و ما یناسبه: من مجموعه الشهید رحمه الله تعالی: حدیث 19
__________________________

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




دستي بر ساق عرش

آورده اند كه مردي از اهل خراسان مال و نعمت بسيار داشت و دوستدار اهل بيت عليهم السلام بود. هر سال به حج شدي و بر خود وظيفه كرده بود كه هر سال هزار دينار به امام صادق عليه السلام رسانيدي . يك سال عيالش گفت : مرا نيز به حج بر تا من نيز حج گزارم و اولاد رسول را ببينم و از مال خود ايشان را تحفه و هديه اي برم . مرد اجابت كرد و وي را با خود ببرد و آن هزار دينار كه از براي امام مي برد، در درجي كه تعلق به عيال او داشت ، نهاد و قفل بزد. چون به مدينه رسيد، درج برگرفت و بگشاد، هيچ زر نبود. مرد متحير فرو ماند. از زن پرسيد،

گفت : نمي دانم با ما كسي نبود كه به خيانت متهم باشد، زرينه زن در رهن كرد و هزار دينار بستاند و پيش امام برد. امام عليه السلام گفت : اين زر باز پس ده كه زر كه در درج بود، ما را احتياجي آمد، بفرموديم تا آن را پيش ما آوردند. مرد را بصيرت زياد شد و آن زر باز داد و ديگر روز به خانه شد، زن را در حالت نزع ديد. گفتند: درد دلي به دلش در آمد و بيفتاد. مرد بر بالين وي بنشست تا در گذشت ، چشمش فرو گرفت و دهنش بر هم نهاد و وي را در جامه پوشيد و پيش امام عليه السلام برد و خواست تا چون كارش ‍ ساخته شود، حضرت امام عليه السلام بر وي نماز كند. امام برخاست و دوگانه اي بگزارد و گفت : اي مرد! برو به خانه خودت كه عيالت زنده است . مرد به خانه شد، زن را زنده ديد. القصه به حج شدند و در طوافگاه صادق عليه السلام را ديد كه مردمان گرد وي آمده بودند. زن گفت : اين مرد كيست ؟ گفت : آن مولاي ما ابو عبدالله الصادق عليه السلام (است). زن گفت : به خداي كه اين مرد است كه دست بر ساق عرش زده بود و شفاعت مي كرد تا روح مرا به من دادند.


داستان عارفان / کاظم مقدم

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





چرا مذهب ما را جعفرى و امام صادق (ع) را رئيس مذهب جعفرى نام نهادند؟


علت اينكه به شيعه امامى شيعه جعفرى مى گويند، در حال كه ما علوى، حسنى، حسينى و به همه اينها منتسب هستيم اين است كه حضرت صادق (ع) در عصرى قرار گرفتند كه مكاتب اربعه فقهى اهل سنت كه در حال هستى بودند شاخص گرديدند و ديگران بطور مستقيم و غير مستقم در سر درس حضرت حاضر شده و استفاده مى كردند. از طرفی عمده مسائل فقه اماميه از امام جعفر صادق (ع) رسيده است و برنامه ها و تلاش آن امام همام (ع) بود كه با ارائه خطوط فكرى به شاگردان خويش اسلام راستين را شناساند.

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





امام صادق (ع) در این زمینه فرموده اند: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی‌برد!

در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ» (آل عمران آیه 173) پناه نمی‌برد.
در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچگونه بدی به آنان نرسید.

در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین» (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی‌برد.
زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می‌بخشیم.» (سوره انبیاء آیه 88)

در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه 44)… پناه نمی‌برد.
زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 45)

در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی‌برد.
زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمت‌های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت‌ها برخوردار بود» فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می‌دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




رنج این روضه مرا سوزانده

که لعینی دل تو لرزانده

خانه ای را که ملک در آن است

دشمنت با شرری سوزانده

آن چنان سخت هجوم آوردند

که دهان همگی وا مانده

بسکه بی رحم تو را می بردند

کفشهایت دم در جا مانده

به جفا کاری و حرمت شکنی

دشمنت کینه به دل می رانده

بخدا سخت تر از این غم نیست

که عدو چشم تو را گریانده

بارالها تو نیار آن روزی

که شود حجت حق درمانده

دل من هم به تسلای غمت

پشت دیوار بقیع جامانده

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت
1 2 4 5 ...6 7