سفارش و تأثیر دعا در سخنان امام صادق

در اندیشه اسلامی و دستورات قرآنی و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) سفارش مؤکد نسبت به دعا و راز و نیاز شده است، هم‌چنین در اندیشه امام صادق(علیه‌السلام) مثل بقیه ائمه(علیهم‌السلام) علاوه بر سفارش به دعا و راز و نیاز، تأثیر آن هم محسوس و ملموس می‌باشد و این دعاها هستند که زندگی انسان را تأمین می‌کنند. خداوند متعال در قران کریم می‌فرمایند: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي‏ سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ [غافر/۶۰] و پروردگارتان فرمود: من‌را بخوانید و بدانید که خواندن من عبادت است و اگر بخوانید من‌را، دعایتان را اجابت می‌کنم؛ قطعاً کسانی که از روی تکبّر از عبادت من سرباز می‌زنند به زودی خوار و ذلیل وارد دوزخ خواهند شد».
زیرا خواستن از درگاه حضرت حق، خود نوعی بندگی و عبادت است که در هر صورت برای انسان افتخار و مقام است، اگر مستجاب شود که مصلحت بوده و هیچ منتی در پی آن نیست و اگر هم مستجاب نشود مصحلت در آن نبوده و به یقین خداوند متعال بهتر از آن دعا را که به نفع بنده خویش هست را مستجاب می‌کند و در عدم استجابت آن دعا هم هیچ ذلت و خواری برای انسان نیست. پس چه خوب است که همیشه از درگاهی درخواست کنیم که چه رد شود و چه اجابت، باعث عزت و مقام انسان خواهد شد.
امام صادق(علیه‌السلام) هم سفارش به دعا و نیایش کرده‌اند و می‌فرمایند: «شما را سفارش مى‌كنم به دعا كردن، زيرا با هيچ چيز به مانند دعا به خدا نزديک نمی‌شويد و دعا كردن براى هيچ امر كوچكى را، به خاطر كوچک بودنش رها نكنيد، زيرا حاجت‌هاى كوچک نيز به دست همان كسى است كه حاجت‌هاى بزرگ به دست اوست».[۲]
تأثیر دعا در زندگی امام صادق(علیه‌السلام)
امام صادق(علیه‌السلام) هم‌عصر «منصور دوانیقی» بود، روزی منصور به وزیر دربارش «ربیع» دستور می‌داد امام(علیه‌السلام) را به دربارش بیاورد. ربیع، امام(علیه‌السلام) را آورد، منصور با خشم و تندی به امام(علیه‌السلام) نگاه کرد و گفت: «خدا من‌را بکشد، اگر تو را نکشم؛ آیا در مورد سلطنت من اشکال تراشی می‌کنی؟» امام(علیه‌السلام) فرمودند: آن کس که چنین خبری به تو داده دروغ‌گو است.
ربیع می‌گوید: امام(علیه‌السلام) را دیدم که هنگام ورود و زمانی که کنار منصور نشستند لب‌هایش حرکت می‌کرد و لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر می‌شد، بعد از جلسه از امام(علیه‌السلام) سؤال کردم که خشم منصور خیلی بود اما زمانی که شما وارد شدید لب‌های‌تان تکان می‌خورد و کم‌کم خشم منصور هم کمتر شد، داستان چه بود؟ شما چه می‌گفتید؟
امام صادق(علیه‌السلام) فرموند: لب‌هايم را به دعای جدم حسين(علیه‌السلام) حرکت می‌دادم و آن دعا اين است: «يا عُدَّتي عِندَ شِدَّتي وَيا غَوثِي عِندَ کُربَتي اَحرِسنِي بِعَينِکَ الَّتي لا تَنامُ وَاکَنِفنِي بِِرُکنِکَ الذَّي لايُرام؛ ای نيرو بخش من هنگام دشواری‌هايم و ای پناه من هنگام اندوهم، به چشمت که نخوابد من‌را حفظ کن و من‌را در سايه رکن استوار و خلل ناپذيرت قراربده.»[۲]
هم‌چنین «مفضّل بن عمر» می‌گويد: منصور دوانيقی به فرمان‌دار مکه و مدينه «حسن بن زيد» فرمان داد که خانه امام صادق(علیه‌السلام) را بسوزان، او اين دستور را اجرا کرد و خانه امام صادق(علیه‌السلام) را آتش زد، آتش به راهرو خانه رسید، امام(علیه‌السلام) میان آتش گام بر نهاد و فرمود: «منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ و ريشه در اطراف زمين پراکنده‌اند، منم فرزند ابراهيم خليل که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد».[۳]
سرانجام منصور نتوانست پیشرفت و مقام و منزلت امام صادق(علیه‌السلام) را ببیند و نقشه قتل ایشان را ریخت و توسط والی خود در مدینه امام صادق(علیه‌السلام) را با انگور زهرآلود به شهادت رساند.

————————————————–
پی‌نوشت
[۱]. كافى، ج۲، ص۴۶۷.
[۲]. مهج الدعوات و منهج العبادات، سید بن طاووس، ص ۴۵.
[۳]. اصول کافی، ج۲، ص ۵۰۱.

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت