هارون موسی…

موسی، رسول بود و
هارون: علی (ع)!
و در زمانه ای دیگر
از عصر مردمان عهد شکن،
تاریخ
دوباره تکرار شد.

عهد شکنان
موسی (ع) را احاطه کرده بودند.
نه اینکه در دلشان غوغای گوساله پرستی نبود؛
منتظر بودند نبی عرصه را خالی کند
تا از خدای جدید رونمایی کنند.

و موسی(ع) برای ملاقات خدا رفت؛
رفت
در حالیکه فاطمه س را،
میان دستان هارون،
به امانت سپرده بود.

و هارون را
خواند
که:
«در ميان قوم من جانشينم باش و اصلاحگری کن و راه فسادگران را نپیما» (2)
و رفت
در حالی که نگاهش به پشت سر مانده بود.

و هارون،
میان قوم
تنها ماند.
حتی وقتی گوساله پرستان،
به خانواده اش هجوم آوردند و
خانه اش را به آتش کشیدند
شمشیر را غلاف کرد.

حتی وقتی او را دست بسته
در کوچه ها می کشیدند،
حتی وقتی شمشیر بر سرش نهادند
که «بگو گوساله خدا و سامری رسول اوست!»
دم نزد.

انگار،
این بار
کسی در کوچه های مدینه به موسی می گفت:
«اين قوم مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند» (3)

هارون،
در غار تنهایی خویش
ده فرمان موسی را
بر پوست نوشت.
ولی هیچ کس،
فرمان های موسی را
به یاد نمی آورد؛
چرا که گوشها
پر از آواز گوساله ی سامری بود.

هارون فریاد زد:
«اى قوم من! شما با این گوساله مورد آزمايش قرار گرفته‏ايد و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد.» (4)
و همدمش
چاه
شد.

هارون،
سالها بر کوه طور
فریاد «خدای ما، خدای یکتاست» سر داد
و فرمانهای موسی را – که کسی گوش نمی داد- عمل کرد.
او حتی،
خودش را برای آنکه یتیمی را از یاد برده بود،
با آتش تنور ترساند.

و وقتی هارون را کشتند
بر منابر خود
گفتند هارون، موسایی نبود!
و او را به جرم اهانت به گوساله های طلایی
لعنت کردند.

این قوم،
لیاقت هارون را نداشتند.
این شد
که صدای هارون
دیگر در کوچه های کوفه نپیچید…

«سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ» (5)

————————-
1. با نگاهی ادبی به حدیث منزلت. رسول خدا (ص) که به حضرت علی (ع) فرمودند: «آیا راضی نمی­شوی به این که جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه هارون به موسی باشد الا این که بعد از من پیامبری نیست» (الکافی ج: 8 ص: 106)
2. سوره ی اعراف، آیه ی 142
3. سوره ی طه، آیه ی 94
4. سوره ی اعراف، آیه ی 150
5. سوره ی صافات، آیه ی 120

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...