عن علي عليه السلام في تصاريف الاحوال تعرف جواهر الرجال ؛(1)
علي عليه السلام فرموده است :
((در دگرگوني حالات ، گوهر وجودي و لياقت دروني مردان شناخته مي شود.))
افراد اداري يا پيشه وران عادي كه شغل متوسطي دارند و نسبت به مردم متواضعند، اگر به علت يا عللي ناگهان ترقي كنند و در جامعه رفعت يابند، قهرا اين بلندي مقام در روحيه آنان اثر مي گذارد، ممكن است دچار خودبزرگ بيني و تكبر شوند، تواضعي را كه نسبت به مردم رعايت مي نمودند، از ياد ببرند و آنان را از اين پس با چشم حقارت و پستي بنگرند. حالا اين عده اگر بخواهند به اين بيماري اخلاقي دچار نشوند، بايد پيش گيري كنند و عملا بر تواضع خود بيفزايند و مردم را در تمام مواقع بيش از پيش ، تكريم و احترام نمايند تا از غرور و نخوت ، كه خطر بزرگي است ، مصون و محفوظ باشند.
براي روشن شدن مطلب قضيه افسري را كه مراجعه نمود شرح مي دهم .
يكي از افسران عالي رتبه كه پيش از انقلاب اسلامي در شهرباني خدمت مي كرد، مردي متدين بود و از مرحوم آيت الله العظمي آقاي بروجردي قدس سرّه تقليد مي نمود و براي ادامه كارش در شهرباني از مرجع خود اجازه گرفته بود و وظايف خود را آن طور كه دستور داده بودند، انجام مي داد. روزي براي حل مشكل مردي كه بضاعتي نداشت ، به ايشان تلفن كردم و گرفتاري او را شرح دادم . وعده داد كه مشكلش را حل كند و ضمنا گفت اگر مي دانيد كه استحقاق دارد، بفرماييد تا به او كمك مالي كنم ؛ من از طرف آيت الله العظمي آقاي بروجردي قدّس سرّه مجاز هستم كه قسمتي از سهم امام را به افراد بي بضاعت بدهم .
خلاصه مرد خوبي بود و پيش از انقلاب از دنيا رفت . روزي آن مرد، قبل از ظهر، به منزلم آمد. جمعي از آقايان روحاني هم در مجلس بودند. مقابل در ايستاد و پس از سلام گفت : ((من عجله دارم ، خواهشمندم به اطاق ديگر تشريف بياوريد. عرضي دارم بگويم و مرخص شوم .))
من هم به اطاق ديگري رفتم . كتابي در دست داشت كه لاي آن نشانه اي گذارده بود. باز كرد ديدم كتاب شريف ((صحيفه سجاديه))، قسمت دعاي ((مكارم الاخلاق)) است . گفت : ((امروز پس از نماز صبح اين دعا را خواندم . به اين جمله رسيدم كه امام به پيشگاه الهي مي گويد: و لا ترفعني في الناس درجة الا حططتني عند نفسي مثلها(2)
من ديدم در اين عبارت كلمه ((درجه)) آمده و اين كلمه در اصطلاح ما هم هست ، يعني افسران هم با ((درجه)) بالا مي روند. آمده ام سوال كنم كه آيا اين كلمه در دعا، شامل ما هم مي شود يا خير؟ و اگر چنين است توضيح دهيد تا وظيفه خود را بشناسم و به آن عمل كنم .))
در پاسخ به ايشان گفتم : ((درجه اي كه شما الان داريد، درجه سرهنگي است . افراد محترمي كه به اطاق شما مي آيند، بايد در مقابل آنان متواضع باشيد. پشت ميز خود بايستيد، به آنان دست بدهيد و صندلي را ارائه كنيد كه بنشينند. وقتي نشست ، شما هم بنشينيد. اما يك درجه كه گرفتيد و سرتيپ شديد، بايد تذلل و خضوع شما در نفستان بيشتر گردد و نسبت به واردين احترام زيادتري بنماييد، بايد در آن موقع به خارج ميز بياييد، در كنار ميز بايستيد، به او دست بدهيد و اشاره كنيد كه روي صندلي بنشيند و وقتي كه نشست ، شما پشت ميزتان برويد و بنشيند و مؤ دبانه سخنان او را بشنويد. اگر درجه بالاتري گرفتيد و سرلشكر شديد، بايد تذلل و خضوع شما بيشتر باشد، بايد فروتني شما زيادتر گردد و از روي صندلي خود برخيزيد و از پشت ميز خارج شويد و وسط اطاق بياييد و به او دست بدهيد. وقتي كه او روي صندلي نشست ، شما هم روي صندلي مقابل او بنشينيد و پشت ميز نرويد و خلاصه اين برنامه كار را اگر عمل كنيد و هر قدر درجه شما بالاتر مي رود، خودتان نزد خودتان كوچكتر و در باطنتان پست تر باشيد و بر مقدار تواضع خود بيفزاييد، در اين موقع است كه مقام بالاتر، شما را از مسير فضيلت منحرف نمي كند، شما را دچار اخلاق بد نمي كند، از وظايف انساني و كرامت خُلق ، باز نمي دارد.
كان علي بن الحسين عليه السلام لا يسافر الا مع رفقة لا يعرفونه و يشترط عليهم اءن يكون من خدام الرّفقة فيما يحتاجون اليه فسافر مرّة مع قوم فرآه رجل فعرفه فقال لهم : اءتدرون من هذا؟ قالوا: لا. قال : هذا علي بن الحسين عليه السلام فوثبوا اليه فقبّلوا يديه و رجليه فقالوا: يا ابن رسول الله ! اءردت اءن تصلينا نار جهنم لو بدرت اليك منّا يد اءو لسان اءما كنا قد هلكنا آخر الدهر فما الذي حملك علي هذا؟ فقال : اني كنت سافرت مرّة مع قوم يعرفونني فاءعطوني برسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ما لا اءستحق فاءخاف اءن تعطوني مثل ذلك فصار كتمان اءمري اءحبّ اليّ؛
روش امام سجاد عليه السلام اين بود كه مسافرت نكند مگر با همسفرهايي كه حضرتش را نشناسند و با آنان شرط مي كرد كه از خدمتگزاران رفقايش در سفر باشد.
يك بار با كساني كه او را نمي شناختند به سفر رفت ، ولي در راه سفر با مردي مواجه شدند كه آن حضرت را ديد و شناخت . او به كساني كه با امام عليه السلام همسفر بودند گفت : ((مي دانيد اين مرد كيست ؟)) پاسخ دادند: ((نه !)) گفت : ((حضرت علي بن الحسين عليه السلام است .))
با شنيدن اين سخن ، هيجان زده از جا برخاستند، گرد امام جمع شدند و دست و زانوي حضرت را بوسيدند، عرض كردند: ((يابن رسول الله ! آيا مي خواستي ما جهنمي شويم ؟ اگر بر اثر ناشناختن شما دست و زبانمان به جسارتي مبادرت مي نمود، از ما عمل خلاف ادب و احترامي سر مي زد، آيا نه اين بود كه تا پايان روزگار هلاك شده بوديم ؟ چه باعث شد كه ناشناخته بين همسفرها آمديد؟))
فرمود: ((من يك بار با اشخاصي كه مرا نمي شناختند به سفر رفتم ، آنان به رعايت مقام شامخ رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به من احترامي نمودند كه استحقاق آن را نداشتم ، خائف بودم كه شماها نيز همانند آنان با من رفتار نماييد. از اين رو كتمان امر و معرفي نكردن خود، نزد من محبوبتر است .))
اين قبيل قضايا كه حاكي از كمال تواضع اولياي اسلام است در كتب اخبار و تاريخ بسيار آمده و آنان به موازات اينكه پيروان خود را به تواضع ترغيب مي نمودند، خودشان نيز قولا و عملا نسبت به مردم تواضع و فروتني داشتند و حقوق و حدود افراد را آن طور كه بايد و شايد رعايت مي نمودند.
گفتم بايد متوجه باشيد كه مقام و مال در آدمي باعث غرور مي شود و شخص رفتارش عوض مي شود و حالت دروني اش در بيرون او اثر مي گذارد و وضع رفتار و گفتارش تغيير مي كند. براي اين كه بيماري غرور و كبر شما را نگيرد و از نظر معنوي دچار سيئات اخلاقي نشويد، بايد مراقبت كنيد كه هرچه درجه شما بالاتر مي رود، بر تواضع و فروتني شما افزوده شود.(3)

1- فهرست موضوعي غررالحكم ، ص 50.
2- الصحيفة السجادية ، ص 92.
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 1، ص 212.

 

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...