هرگز گره ام از علمت وا شدنی نیست

غیر از تو کسی در دل من جا شدنی نیست

 

باید تو به من اشک دهی ورنه عزیزم

این چشمه ی خشکیده که دریا شدنی نیست

 

هر جا که حسین است همانجاست بهشتم

پس هیچ کجا غیر تو زیبا شدنی نیست

 

مجنونم و از عمر خودم درک نمودم

یک لحظه بدون غم لیلا شدنی نیست

 

باید نفسی مرثیه خوانت شده باشد

ورنه دم عیسا که مسیحا شدنی نیست

 

از نوکر بد هم که بپرسید بگوید

ارباب به خوبی تو پیدا شدنی نیست

 

پیراهن مشکی مرا دوخته زهرا

با دست شکسته که مداوا شدنی نیست

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...