یکی از صحابه ی پیامبر ص به نام ثوبان که نسبت به آن حضرت علاقه ی شدیدی داشت، روزی با حال پریشان خدمتش رسید.
پیامبر از سبب ناراحتی او سوال نمود. او در جواب عرض کرد: زمانی که از شما دور می شوم و شما را نمی بینم، ناراحت می شوم، امروز در این فکر فرو رفته بودم که فردای قیامت، اگر من اهل بهشت باشم، به طور حتم در مقام شما نخواهم بود، بنابراین در هر حال از درک حضور شما محروم خواهم شد؛ با این حال چرا افسرده نباشم؟!
پیامبر این آیه را که درباره ی همنشینی دوستان پیامبر نازل شد، و آنان را بشارت داد، قرائت کرد و فرمود:

خداوند فرمود: کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند )در روز رستاخیز( همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آن ها رفیق های خوبی هستند.)سوره ی نساء : ۶۹)

آن گاه پیامبر فرمود: به خدا سوگند، ایمان مسلمانی کامل نمی شود، مگر این که مرا از خود و پدر
و مادر و همه ی بستگان خود بیشتر دوست دارد، و در برابر گفتار من تسلیم باشد.)۱)

۱. داستانهای تفسیر نمونه ص ۳۴۸- تفسیر نمونه ۳/۴۵۹

منبع :۴۰۰ موضوع ۲۰۰۰ داستان ،ج۲ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...