درخدمت مرحوم ابوی برای عیادت دوست بیماری رفته بودم… پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، برحسب اتفاق ، چنددقیقه بعداز ورود ما اذان مغرب میگفتند…

آن آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان کیف چرمی ظاهرا گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرحضار مشغول نماز شد! شخصا برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده و کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد… بعداز اینکه همه نمازشان خواندند ، مرحوم پدرم خطاب به ایشان با صدای بلند(بدلیل سنگینی گوش پیرمرد) گفتند: آقای مهندس، قضیه نماز اول وقت و مرحوم حاج شیخ و رضاخان را برای مجتبی تعریف کنید … دوستدارم از زبان خود جنابعالی بشنود…

حس کنجکاوی ام تحریک شده بود که بدانم ماجرا ازچه قرارست که، آقای مهندس لبخندی زدند و اینطور شرح دادند: مدتی بود که از طرف سردارسپه(از القاب رضاشاه) مسئول اجرای قسمتی از طرح تونل کندوان درجاده چالوس شده بودم..، ازطرفی فرزند دومم که پسربزرگم باشه، مبتلا به سرطان خون شده بود، دکترها حتی اطباء فرنگ جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظر مرگ بچه بودیم. خانمم یکروز گفت که برای شفای بچه بریم مشهد دست بدامن امام رضا ع بشیم… البته آنموقع من اینحرفهارو قبول نداشتم ولی چون مادربچه خیلی مضطرب و دلشکسته بود قبول کردم…

مشهد که رسیدیم تقریبا آخرشب بود، فردا صبح بچه را بغل کردم و رفتیم حرم… وارد صحن که شدیم، خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد… گفت بریم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه و… بچه را ازمن گرفت و گریه کنان رفت داخل سمت ضریح و…. یک ملای پیر کوچولو توجه منو بخودش جلب کرد…روی زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند… هرکس مشکلش را به آن آخوندپیر میگفت و او یا چندعدد انجیر یا مقداری نبات درون دست طرف میگذاشت و بنده خدا خوشحال و خندان تشکرمیکرد و میرفت. به خودم گفتم عجب مردم احمق و ساده ای داریم ما…

پیرمرد چطور همه را دلخوش میکند ، آنهم با انجیر یا تکه هایی از نبات! حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که شیخ نگاهی بمن انداخت و بعد با دست اشاره کرد یعنی بروم جلو… رفتم جلو سلام کردم … بعداز لحظاتی بمن گفت: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟! گفتم: چه شرطی؟… برای چی؟! شیخ گفت: قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت، یکسال تمام نمازهای یومیه را سروقت اذان بخوانی!!! خیلی تعجب کردم… ازکجا میدانست… این چه شرطی بود… کمی فکرکردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد که یکسال نماز بخوانم… خلاصه گفتم: قبوله! شیخ تکرار کرد: یکسال نماز اول وقت و سر اذان درمقابل سلامتی اولادت، قبوله؟

بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم و اصلا قبول نداشتم، گفتم: قبوله آقا همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شده و ازدحام جمعیت درقسمتی از حرم زیاد شد… یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید و مردم هم بدنبالش… خلاصه بچه خوب خوب شد و منهم از آنموقع طبق قول و قرارم با مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی نمازم را دقیق و سروقت میخواندم. یکروز محل اجرای تونل مشغول کار بودیم که از همانجا دیدیم سردارسپه بطرف ما میآید… تعداد اتومبیل ها و آژان های اطرافش مشخص بود که رضاشاه آمده… ترس و اضطراب عجیبی همه را گرفت…

شوخی نبودکه رضاخان خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد. درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد…. مردد بودم برم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدید بخوانم که گفتم مردحسابی تو قول دادی، بقول و قرارت پای بند باش… خلاصه وضویی گرفتم و ایستادم به نماز… رکعت سوم بودم که سایه رضاخان را کنارم دیدم… خیلی ترسیده بودم … اگر عصبانی میشد یا عمل مرا توهین تلقی میکرد کارم تمام بود! سلام نماز که دادم بلند شدم و دیدم درست پشت سرم ایستاده… عذرخواهی کردم و گفتم: قربان درخدمتگذاری حاضرم، شرمنده اگر وقت اعلیحضرت تلف شد و و و و رضا شاه گفت: همیشه نماز میخونی مهندس؟ گفتم: قربان از وقتی پسرم شفا گرفت، نماز میخوانم، درحرم شرط کردم! رضا خان نگاهی به یکی از همراهانش کرد و با چوب تعلیمی محکم بصورت او زد و گفت:

مردیکه پدرسوخته… کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفا بده ، نماز اول وقت بخونه دزد و عوضی نمیشه…اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این!!!! بعدها متوجه شدم، زیرآب مرا زده بودند که مهندس چنین است و چنان و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من نظرش را عوض کرده بود و جانم را خریده بود!!!

از آن تاریخ دیگر هرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی فاتحه و درود میفرستم! خاطره از حاج آقا گرایلی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(8)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(2)
2 ستاره:
 
(1)
1 ستاره:
 
(1)
12 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.1 stars
(4.1)
نظر از: علی [بازدید کننده]
علی

من حدود ۵ یا ۶ ساله بودم و قبل از انقلاب به اتفاق خانواده از تهران رفتیم مشهد وقتی وارد صحن امام رضا شدیم من بیرون نشستم و والدینم کفش های خودشونو دادن به من که برن داخل زیارت کنند و منم بیرونم روبروی پنجره فولاد نشسته بود و به بیماران که دخیل بسته بودن نگاه می کردم ناگهان دیدم پسر جوانی چشم های خود را می مالد و به اطراف نگاه می کند و یک دفعه فریاد زد من می بینم و مردم به سمت او رفتن و لباس های او را تکه تکه کردن برای تبرک این معجزه امام را بنده با چشمان خود دیدم

1399/02/18 @ 21:25
نظر از: محمدهادی [بازدید کننده]
محمدهادی

سلام.خوبید شما؟یه جوان 30ساله هستم چندین سال قصد دارم ازدواج کنم ولی بخاطر مشکلات مالی نمی توانم ازدواج کنم اگر امکانش هست به من کمک مالی کنید تا ازدواج کنم ممنون.شماره تماس 09033052928.
شماره عابربانک ملی(6037997213792667 )قربانی هستم.متشکرم.الله وکیلی اگر ناچار نبودم این پیام نمیدادم

1396/11/30 @ 20:13
نظر از: فرانک [بازدید کننده]
فرانک

سلام ماایرانیا خیلی وقتا بسیاری ازمسائل رو بدون منبع میپذیریم نمونشم نشرپیامها وعکسهایی هست که تو شبکه های مجازی پخش میکنیم برای این خاطره همه دنبال منبع هستن هرکس پذیرای این جریانات نیست بگرده دنبال نسل گرایلی وسازندگان تونل

1395/11/27 @ 19:01
نظر از: فرانک [بازدید کننده]
فرانک

درحال حاضرنسل گرایلی هستن ؟؟؟میشه ازشون پرسید

1395/11/27 @ 18:57
نظر از: شهرام [بازدید کننده]
شهرام
5 stars

۱-نماز اول وقت بخوانید و به فوایدش خواهید رسید.
۲_چند نفر را می شناسم که از حرم امام رضا با دست پر برگشتند و شفا یافتند.

1395/10/13 @ 11:25
نظر از: فراز [بازدید کننده]  
فراز
3 stars

شايد تو كتاب خود شيخ نشاني از بي نشان ها باشد

1395/08/09 @ 20:05
نظر از: خادم المهدی [عضو] 
5 stars

موفق باشید

1395/08/02 @ 10:50
نظر از: حسن [بازدید کننده]  
حسن

در پاسخ به شبهه اون دوستمون که گفت مردم از کجا فهمیدند پسر بچه شفا یافته یا خود پسربچه از کجا فهمیده باید خدمتتان عرض کنم خواهر بنده دوسال پیش به علت ابتلا به سرطان خون درگذشت و از علائم بارز این بیماری مهلک بخصوص در زمان اوج بیماری، ضعف و بیحالی شدید است تا حدی که بیمار توان ایستادن و حتی نشستن هم ندارد! حالا اگر بیماری که این وضعیت را دارد ناگهان بتواند از بستر بلند شود و راه برود هم خودش و هم دیگران متوجه درمان شدنش می شوند.

1395/05/27 @ 14:39
نظر از: امیر [بازدید کننده]
امیر

درود.

تونل کندوان تونلی است در جاده کرج - چالوس. این تونل در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۷ از طرف رضا شاه افتتاح گردید. قبل از احداث این تونل، راه میان کرج و چالوس پنج ماه از سال غیر قابل تردد بود.[۱] کار ساخت این تونل با ادوات و ابزار آن سالها، تنها سه سال به طول انجامید. یعنی 1314 شمسی کارش شروع شد.

1395/04/07 @ 12:30
نظر از: آرش [بازدید کننده]
آرش
2 stars

سلام خدمت همه دوستان.اول اینکه اگر یکی کنار ضریح امام رضا شفا پیدا کند ومردم اطلاع پیدا کنن به احتمال زیاد از همون جا دنبالش میکنن و دوم اینکه کنجکاوی شما برای پیدا کردن منبع قابل تحسین ه درووووددد

1395/03/08 @ 07:31
نظر از: شجاعی [بازدید کننده]
شجاعی

از بس دروغ از این قشر روحانیون شنیدیم به هر چیزی حتی اگر درست هم باشه شک میکنیم در تاریخچه تونل کندوان امده است که مهنس ساختمان و مهندس ناظر تونل کندوان دانمارکی و یا سوئدی بوده اند و نامی از گرایلی ندیدم. ضمنا ظهر عاشورای سال 94 در حسینیه ای در سیرجان بودم و با گوش خودم و بدون واسطه از طلبه جوانی که کلی هم ادعای فضل دارد شنیدم که چنین گفت “مردی در شب در معبدی نشسته بود ناگهان متوجه صدایی شد .از معبد بیرون آمد متوجه شد که شیری با پنجه هایش در حال کندن خاک اطراف معبد است به شیر خیره شد ،متوجه شد که تعداد بیشتری از شیرها اطراف او هستند و آن شیر خاک ها را با پنجه اش میکند و بر سر و روی سایر شیرها میریزد .به خانه رفت بطور اتفاقی کتابی بدستش افتاد کتاب را گشود و مشاهده کرد که شب عاشوراست و … دقت کنید چه مزخرفاتی سر هم میکنند .و چگونه عظمت امام حسین را با دروغ و خرافه پرستی خدشه دار میکنند ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!1

1395/02/25 @ 22:29
نظر از: صالح [بازدید کننده]
صالح
3 stars

البته شکی در نماز اول وقت و شفا و اینکه رضا شاه چه آدم درستی بوده ندارم ولی در این متن یه سوال برای من بوجود آمده ، اینکه مردم از کجا در حرم امام رضا فهمیدند که بیمار سرطانی نجات شفا پیدا کرده که دورشو گرفته بودن ، اصلا خود اون پسر بچه سرطانی از کجا در یک لحظه فهمید که شفا یافته و مردم اون اطراف حرفش و باور کردن ? حیف اینجور متن ها و داستانها که برای اینکه بهش رنگ و لعاب درست بدن ، خرابش میکنن، مثل آخوندی که رو منبر میگفت حسن و حسین وقتی به پیرمرد طریقه وضو گرفتن رو یاد دادن ، پیرمرد از انها تشکر کرد و گفت من هفتاد سال وضو اشتباهي میگرفتم !!!! یعنی قبل از پیامبر این یارو پیرمرده وضو می گرفته ، در کل، من با متن هایی که توش یه ذره دروغ داشته باشه مشکل دارم.

1395/02/16 @ 08:42
نظر از: رسول [بازدید کننده]
رسول
5 stars

باسلام ، متاسفانه باپیشرفت علم و دانش ، عده ای بجای انکه با دانستن بیشتر نظم خلقت ، سر تعظیم در برابر خالق جهان فرود اورند همین علم مایه غرور و نخوت و فراموشی انان از خود خویش تن خویش گردیده است و نعوذباا.. خالق خود را بفراموشی سپرده اند . ما در زمان حال هم شاهد معجزات بسیاری از بزرگان دین و اهل تقوا و زهد و از انها بالاتر ایمه معصومین ( س) هستیم فقط چشم بصیرت و واقع بین و عدم لجاجت و غرور میخواهد که متاسفانه برای بعضی ها سخت است ولی غیرممکن نیست و دربهای رحمت الهی برای بندگانش همیشه باز است فقط اگر بخواهیم .

1395/01/23 @ 11:43
نظر از: فردین [بازدید کننده]
فردین
5 stars

باسلام
اینگونه خاطرات و بعضا داستانها منبع خاصی ندارند و صرفا ساخته ذهن افراد هست. مطمئن باشید در جامعه امروزی اینگونه داستان ها پذیرفته نیست.
به قول یکی از دوستان از زمانی که علم پیشرفت کرده و وقایع ثبت و ضبط میشود دیگر معجزه ای رخ نداده.

1394/11/23 @ 09:45
نظر از: قاسم [بازدید کننده]
قاسم

سلام به همه

جالب است شخصي به نام كوروش، ابتدا خدا قوت مي گويد و بعد از آن، شروع مي كند به مزخرفات و به امام هشتم توهين مي كند “عرب 1400 سالل” و يا “بهشتی که نیست” آخه نادان فرزندي كه رو به موت است و در بغل پدرش بوده و بعد مادر به حرم منتقل نموده وقتي بلند شود و بدود كه ديگر آزمايش خون نمي خواهد. برو مشهد و تمام معجزات امام را از آستان قدس پرس و جو كن شايد بفهمي. تمام مردمي كه به پابوس حضرت مشرف مي شوند همه مي فهمند ولي اين تو هستي كه خودت را به خواب زده اي و اينگونه افراد را نمي شود بيدار نمود. ان شاالله خداونه هدايتت فرمايد.

1394/10/27 @ 16:05
نظر از: قاسم [بازدید کننده]
قاسم

سلام به همه

جالب است شخصي به نام كوروش، ابتدا خدا قوت مي گويد و بعد از آن، شروع مي كند به مزخرفات و به امام هشتم توهين مي كند “عرب 1400 سالل” و يا “بهشتی که نیست” آخه نادان فرزندي كه رو به موت است و در بغل پدرش بوده و بعد مادر به حرم منتقل نموده وقتي بلند شود و بدود كه ديگر آزمايش خون نمي خواهد. برو مشهد و تمام معجزات امام را از آستان قدس پرس و جو كن شايد بفهمي. تمام مردمي كه به پابوس حضرت مشرف مي شوند همه مي فهمند ولي اين تو هستي كه خودت را به خواب زده اي و اينگونه افراد را نمي شود بيدار نمود. ان شاالله خداونه هدايتت فرمايد.

1394/10/27 @ 16:03
نظر از: علیرضا [بازدید کننده]
علیرضا
5 stars

باسلام.درهرصورت همیشه شفای امام رضا(ع)بوده وهست ولی همه اینها بستگی به ایمان وباور شخص داره وشفا گرفتن درهمه جای دنیا وجود داشته و داره…..ولی زیباترین قسمت دراینکه موجب بیداری شخصی بشه که اونرو بخدا نزدیک کنه وهر روز رابطش رو با خدا حفظ کنه….که خیلی از ماها با خدا قهریم……واینها تلنگری برای همه……وچه چیزی باعظمت تراز نماز
ولی ما نماز میخونیم که حالمون خوب بشه وخوش خلق بشیم….نه اینکه خدایی نکرده مغرور و بد خلق بشیم….
من کسی رو دیدم که شفا گرفته….ولی هنوز درخوابه.
بیدار شدن …..خیلی مهمتر از شفا گرفتنه…

1394/10/08 @ 08:52
نظر از: کوروش [بازدید کننده]
کوروش
1 stars

درود دوستان خدا قوت.اصلا میگه همه مطلب درس و منبع هم داره چطور بدون آزمایش یدفه میشه فهمید سرطان خون شفا پیدا کرده .چرا باید ی عربی که 1400 سال پیش ب ایران حمله کرده و همین الانم هرجا ایرانی رو میبینم میخوان هزار بلا رو سرش بیارن (بقول خودشون برن بهشت .بهشتی که نیست )واقعا یکم فکر کنیم دوستان دنبال منبع میگردیم چطور دارن با افکار ما هروز بازی میکنن والا ما ایرانیان اینجوری نبودیم بدرود ب امید ی روز خوب

1394/10/05 @ 07:58
نظر از: غلام حسین [بازدید کننده]
غلام حسین

سلام
حاج آقا گرایلی اونیه که با مرحوم ابویش رفته عیادت. یا مهندسه؟ چون الان تو واتس آپ نوشته مهندسس. نوشته خاطره از مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان!!
خداییش بدترین ضربه به اعتقاد مردم همین گفتن مطالب بدون منبعه، حالا به هر نیتی هم که میخاد باشه.
دیگه نمیشه راست و دروغ رو از هم تفکیک کرد.
دوست عزیز لطفا منبع بده یا صراحتا بگو منبع موثقی در دسترس نیست.
سایتی هم که گفتی اونم منبع نداره قربونش برم.

1394/09/30 @ 10:16
نظر از: فردین [بازدید کننده]
فردین

داستان خوبی بود بهتره نام نویسندشم بنویسید

1394/09/08 @ 23:20
نظر از: محمد حسن یزدی زاده [بازدید کننده]
محمد حسن یزدی زاده

سلام لطفا به درخواست های مکرر خوانندگانتان در مورد نقل خاطره از آقای مهندس گرایلی احترام بگذارید و پاسخ دهید. من هم خیلی جدی پیگیر منبع اصلی نقل این خاطره هستم.

پاسخ:
با سلام و تشکر از حضور سبز شما
راستش منبع اصلی این خاطره را در دست ندارم و در جاهای مختلف این نقل را دیدم من هم انتشار دادم.

از جمله منبع:
: http://salamatnews.blogsky.com/rss

1394/06/14 @ 11:20
نظر از: فاطمه [بازدید کننده]
فاطمه
5 stars

جالب بود لطفا منبع ذکر شود

1394/03/18 @ 09:05
نظر از: فاطمه [بازدید کننده]
فاطمه
5 stars

خاطره جالب و آموزنده بود لطفا منبع هم ذکر شود.

1394/03/18 @ 09:02
نظر از: فاطمه [بازدید کننده]
فاطمه
5 stars

خاطره جالب و آموزنده بود لطفا منبع هم ذکر شود.

1394/03/18 @ 09:01
نظر از: یک مشتاق [بازدید کننده]
یک مشتاق

من هم مشتاقم بدانم منبعش را…
اگر ایرادی ندارد عمومی اعلام کنید.

1394/03/07 @ 19:21
نظر از: یک مشتاق [بازدید کننده]
یک مشتاق

به نظرم منبعش را عمومی اعلام کنید.
من هم بسیار مشتاقم منبعش را بدانم.

1394/03/07 @ 19:20
نظر از: محمد [بازدید کننده]  
محمد

من ممنون میشم برام منبعش رو بفرستید

1394/03/06 @ 17:02
نظر از: مهتاب [بازدید کننده]
مهتاب

سلام بسیار زیبا و جالب بود.این خاطره رو برای یکی از دوستانم فرستادم و از من منبع خواست….ممنون میشم اگه منبعشو به ایمیلم بفرستید..مرسی از لطفتون منتظرتون هستم.

1394/03/06 @ 13:58


فرم در حال بارگذاری ...