کاسه ای خالی نماندو نوبت ظرفم رسید
از کناره گنبد و گلدسته ها نوری رسید


کاغذی کوچک درون کاسه ام افتاده بود
کربلایم اربعین امضا شده دستم رسید


با خودم گفتم که پولش راندارم بیخیال
کاسه ام لرزیدو از ان درهم شامی رسید


تا که دیدم هر چه میخواهم فراهم میشود
ناگهان در ان هیاهو فکری از ذهنم رسید


من نفهمیدم چشد دیدم که از صحن رضا
بوی عطره با صفای حضرت زهرا رسید


صوت زیبای حرم نقاره خانی است ولی
گوش کردم من صدای محتشم پیشم رسید


هر که امد در حرم دیوانه گشته لاجرم
نسخه یه درمان سقاخانه اش برما رسید


تا که اسمم حک کنند خدام بر باب الجواد
آخرین مصرع زشعرم هدیه از مولا رسید


موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...