الهی…!
نسیمی دمید،از باغ دوستی،دل را فدا کردیم.
بویی یافتیم از خزانه ی دوستی،به پادشاهی،بر سر عالم ندا کردیم،
برقی تافت از مشرق حقیقت،آب و گل کم انگاشتیم،و دو گیتی بگذاشتیم.
یک نظر کردی،در آن نظر،بسوختیم و بگداختیم.
بیفزای نظری و این سوخته را مرهم ساز و غرق شده را دریاب که:
مٍی زده را هم به مٍی دارو و مرهم بود…!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...