نمي دانيم حضرت زين العابدين عليه السلام در راه مبارزه با تفرق و اختلاف مردم پراكنده ، چقدر سخن گفته و چه اندازه عملا در اين معنا كوشش نموده است . البته در آن زمان با كمبود وسايل ثبت و كتابت حتما مقدار كمي از فرمايشات و كارهاي آن حضرت به ما رسيده است ، با اين حال آن چه به ما رسيده و در كتب احاديث و اخبار آمده ، شايسته كمال توجه و دقت است و در اين جا به ذكر يك نامه از آن حضرت اكتفا مي شود.
محمد بن مسلم زهري مردي تحصيل كرده و عالم بود. او قسمت زيادي از قرآن شريف و احاديث رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم را حفظ بود. از فقه اسلام نيز آگاهي داشت .
بدبختانه حب رياست و دنياطلبي ، وي را به دربار بني مروان و طاغوت هاي زمان كشاند و ((هشام بن عبدالملك)) كه يكي از مروانيان بود، او را معلم فرزندان خود قرار داد. كتب رجال در حال وي مطالب متفاوت نوشته اند. بعضي گفته اند او از راه علي عليه السلام و فرزندان معصوم منحرف گرديد و به باطل گرايش يافت . تمايلش به آل مروان موجب شد كه حتي عده زيادي از افراد درس خوانده گمراه شدند و بر اثر تمايل او به آل مروان ، به راه خلفاي جور كشيده شدند و در نتيجه بين آنان و دوستداران اهل بيت عليهم السلام شكاف و اختلاف به وجود آمد.
امام سجاد عليه السلام كه از انحراف منحرفين و اختلافي كه بين آنان با رهروان صراط مستقيم پديد آمده بود، رنج برد. نامه اي به محمد بن مسلم زهري نوشت و خطاهاي او را تذكر داد و مسئوليتش را در پيشگاه باريتعالي خاطرنشان نمود و از او خواست كه در وضع خود انديشه كند و از راه باطلي كه در پيش گرفته باز گردد و به پاكان و صلحا بپيوندد.
اگر نامه امام عليه السلام در وي اثر بگذارد و او را به خود آورد و از راهي كه در پيش گرفته باز گردد، نه تنها خودش از عذاب الهي رهايي مي يابد بلكه گمراه شدگان و كساني كه به پيروي از او از پاكان و نيكان جدا شده اند، به خود مي آيند و از گمراهان فاصله مي گيرند و به اهل حق مي پيوندند و جدايي كه از اين راه بين عده اي از مسلمانان پديد آمده است برطرف مي گردد. در اين جا چند قطعه از نامه امام سجاد عليه السلام و ترجمه آن به عرض شنوندگان محترم مي رسد.
حضرت علي بن الحسين عليه السلام در اول نامه خود نوشته است :
كفانا الله و اياك من الفتن و رحمك من النار فقد اءصبحت بحال ينبغي لمن عرفك بها اءن يرحمك فقد اءثقلتك نعم الله بما اءصح من بدنك و اءطال من عمرك و قامت عليك حجج الله بما حملك من كتابه و فقهك فيه من دينه و عرفك من سنة نبيه محمد صلي الله عليه و آله و سلم ؛(1)
((خداوند ما را و تو را از فتنه ها و آزمايش ها كفايت فرمايد و از آتش خود مورد رحمت قرار دهد. در حالتي صبح نموده اي كه شايسته است آن كس كه تو را به آن حال مي شناسد، به تو ترحم نمايد. نعمت هاي خداوند بر دوش تو بار سنگيني گزارده است ؛ از اين كه بدنت را سالم داشته ، عمرت را طولاني نموده و حجت هاي خداوند را بر تو اقامه كرده ، قسمتي از كتاب خود را به حافظه ات سپرده و تو را در دين فقيه ساخته و تو را از سنت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم آگاه نموده است .))
در قطعه ديگر نامه نوشته است : واعلم اءن اءدني ما كتمت و اءخف ما احتملت اءن آنست وحشة الظالم و سهلت له طريق الغي بدنوك منه حين دنوت و اجابتك له حين دعيت فما اءخوفني اءن تكون تبوء باثمك غدا مع الخونة و اءن تساءل عما اءخذت باعانتك علي ظلم الظلمة ؛
((بدان ! كمترين امري كه نهان داشته اي و خفيف ترين مسئوليتي كه به عهده گرفته اي اين است كه وحشت ظالم را از ستمكاري به انس مبدل ساخته اي و راه تعدي و تجاوز را بر وي هموار نموده اي و منشاء اين ناروايي ها آن بود كه تو به خلفاء جور نزديك شدي و اجابتش نمودي موقعي كه خوانده شدي . آنچه مايه نگراني گرديده ، اين است كه در قيامت علاوه بر گناهان خودت ، گرفتار گناهان خيانتكاران باشي ، از اين كه به ظلم ظالم كمك نمودي ، مورد مؤ اخذه و سوال قرار گيري .))
در قطعه ديگر نامه امام سجاد عليه السلام آمده است :
اءو ليس بدعائه اياك حين دعاك جعلوك قطبا اءداروا بك رحي مظالمهم و جسرا يعبرون عليك الي بلاياهم و سلما الي ضلالتهم داعيا الي غيهم سالكا سبيلهم يدخلون بك الشك علي العلماء و يقتادون بك قلوب الجهال اليهم ؛
((آيا نه اين است كه با خواندنت تو را قطبي قرار دادند تا آسياب ظلم خويش را به گردش در آورند؟ تو را چون پلي ساختند تا با عبور از تو به بلاياي مورد نظرشان برسند و تو را چون نردبان به پا داشتند تا به ظلم هايي كه مي خواهند دست يابند. تو را دعوت كننده به گمراهي خود و طي كننده راه خويش قرار دادند.
به وسيله تو در قلوب درس خوانده ها شك و ترديد وارد نمودند و به وسيله تو دلهاي جهال ، به آنان اقتدا كردند.))
در قطعه ديگر نامه امام سجاد عليه السلام آمده است :
و لا تحسب اءني اءردت توبيخك و تعنيفك و تعييرك لكني اءردت اءن ينعش الله ما قد فات من راءيك و يرد اليك ما عزب من دينك و ذكرت قول الله تعالي في كتابه و ذكّر فانّ الذكري تنفع المومنين ؛
((گمان مبر كه من از گفته هايم قصد توبيخ و سرزنش و ملامت تو را داشته ام ، بلكه ميخواستم موجباتي فراهم آيد كه خداوند فوت شده هاي راءيت را جبران نمايد و آنچه از دينت دور افتاده به تو برگرداند. به ياد فرموده خدا در كتاب مجيد افتادم كه به پيامبر دستور داده : به ياد مردم بياور كه يادآوري و تذكر، براي اهل ايمان مفيد و ثمربخش است .))
حضرت علي بن الحسين عليه السلام در اواخر نامه نوشته است :
اءما بعد فاءعرض عن كل ما اءنت فيه حتي تلحق بالصالحين الذين دفنوا في اءسمالهم لاصقة بطونهم بظهورهم ليس بينهم و بين الله حجاب و لا تفتنهم الدنيا و لا يفتنون بها؛
((از آنچه در آن هستي اعراض كن و روي گردان تا به افراد صالح و نيكوكار ملحق شوي . آنان كه در لباس كهنه خود به خاك سپرده شده اند، شكمشان به پشتشان چسبيده بود؛ بين آنان و خداوند پرده اي وجود نداشت ، نه دنيا توانست آنان را گمراه نمايد و نه خودشان بر اثر جاذبه دنيا گرايش يافتند.))(2)

1- تحف العقول ، ص 275.
2- تحف العقول ، ص 274.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...