✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
زندگی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



مناظرات امام رضا علیه السلام


چکیده :

حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام- در روز يازدهم ذيقعده سال 148 هجرى ديده به جهان گشود.مادر او بانويى با فضيلت بنام «تُكْتَمْ» بود كه پس از تولد حضرت، از طرف امام كاظم علیه السلام -«طاهره» نام گرفت.
متن مقاله :

شمه ای کوتاه از زندگانی امام رضا علیه السلام
حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام- در روز يازدهم ذيقعده سال 148 هجرى ديده به جهان گشود.(1)
مادر او بانويى با فضيلت بنام «تُكْتَمْ» بود كه پس از تولد حضرت، از طرف امام كاظم علیه السلام -«طاهره» نام گرفت.(2)
كنيه او «ابوالحسن» و لقبش «رضا» است. او پس از شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد (در سال 183 هجرى) در سن 35 سالگى عهده‏دار مقام امامت و رهبرى امّت گرديد.
خلفاى معاصر حضرت‏
مدت امامت آن حضرت بيست سال بود كه ده سال آن معاصر با خلافت « هارون‏الرشيد » ، پنج سال معاصر با خلافت « محمد امين »، و پنج سال آخر نيز معاصر با خلافت « عبدالله المأمون » بود.
امام تا آغاز خلافت مأمون در زادگاه خود، شهر مقدس مدينه، اقامت داشت، ولى مأمون پس از رسيدن به حكومت، حضرت را به خراسان دعوت كرد و سرانجام حضرت در ماه صفر سال 203 هجرى قمرى (در سن 55 سالگى) به شهادت رسيد و در همان سرزمين به خاك سپرده شد.(3)
انگیزه ی اصلی مأمون برای تشکیل جلسات مناظره
مأمون پس از تحمیل مقام ولایتعهدی بر امام رضا علیه السلام در خراسان جلسات گسترده ی بحث و مناظره تشکیل داد، و از اکابر علمای زمان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان ، به این جلسات دعوت کرد.
بی شک پوشش ظاهری این دعوت اثبات و تبیین مقام والای امام علیه السلام در رشته های مختلف علوم و مکتب اسلام بود، اما در این که در زیر این پوشش ظاهری چه صورتی پنهان بود در میان محققان گفتگو است:
1- گروهی که با بدبینی این مسائل را می نگرند- و حق دارند که بدبین باشند، چرا که اصل در تفسیر نگرشهای سیاسی جباران بر بدبینی است- می گونید: مأمون هدفی جز این نداشت که به پندار خویش مقام امام علیه السلام را در انظار مردم، مخصوصاً ایرانیان که سخت به اهل بیت عصمت علیهم السلام علاقه داشتند و عشق می ورزیدند، پایین بیاورد، به گمان اینکه امام تنها به مسائل ساده ای از قرآن و حدیث آشناست و از فنون و علم و استدلال بی بهره است.
گروه فوق، برای اثبات این مدعا به گفتار خود مأمون که در متون اسلامی آمده است، استدلال می کنند. چنانکه در روایتی از نوفلی، یار نزدیک امام علیه السلام می-خوانیم:
سلیمان مروزی، عالم مشهور علم کلام، در خطه ی خراسان نزد مأمون آمد. مأمون او را گرامی داشت و انعام فراوان داد. سپس به او گفت:
پسر عمویم علی بن موسی علیه السلام از حجاز نزد من آمده و او علم کلام (عقاید) و دانشمندان این علم را دوست دارد، اگر مایلی روز ترویه (روز هشتم ماه ذی الحجه)، (انتخاب این روز شاید برای اجتماع گروه بیشتری از علماء بوده است) نزد ما بیا و با او به بحث و مناظره بنشین.
سلیمان که به علم و دانش خود مغرور بود، گفت: ای امیرمؤمنان! من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو در حضور جماعتی از بنی هاشم سئوال کنم، مبادا از عهده برنیاید و مقامش پایین آید، من نمی توانم سخن را با امثال او زیاد تعقیب کنم!
مأمون گفت: هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی، چرا که من می دانم تو در علم و مناظره توانا هستی!
سلیمان گفت: اکنون که چنین است مانعی ندارد، در مجلسی از من و او دعوت کن و در این صورت مذمتی بر من نخواهد بود.(4)
(این مناظره با قرار قبلی ترتیب یافت و امام علیه السلام در آن مجلس سلیمان را سخت در تنگنا قرار داد و تمام راههای جواب را بر او بست و ضعف و ناتوانی او را آشکار ساخت).
شاهد دیگر حدیثی است که از خود امام علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل شده است. هنگامی که مأمون مجالس بحث و مناظره تشکیل می داد و شخصاً در مقابل مخالفان اهل بیت علیهم السلام به بحث می نشست و امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام تقرب جوید، امام علیه السلام به افرادی از یارانش که مورد وثوق بودند، چنین فرمود:
«فریب سخنان او را نخورید، به خدا سوگند هیچ کس جز او مرا به قتل نمی رساند، ولی چاره ای جز صبر ندارم تا دوران زندگیم به سر آید».(5)
البته مأمون حق داشت که این گونه با کمال صراحت از مکتب امیرمومنان علی دفاع کند. زیرا از یک سو شعار نخستین حکومت عباسیان شعار «الرضا من آل محمد» بود و به برکت آن توانسته بودند روی کار آیند، و از سوی دیگر ستون فقرات لشگر و رجال حکومتش را ایرانیان تشکیل می دادند که عاشق مکتب اهل بیت علیهم السلام بودند و برای حفظ آنها راهی جز این نداشت.
به هر حال تغییرات امام علیه السلام در حدیث فوق به خوبی نشان می دهد که مأمون در برنامه هایش در مورد جلسات مناظره صداقتی نداشت، چنانکه ابوالصلت پیشکار امام ، در این باره می گوید:
«… از آنجا که امام در میان مردم به علت فضائل و کمالات معنوی خود محبوبیت روز افزون می یافت، مأمون بر آن شد که علمای کلام را از هر نقطه ی کشور فرا خواند ، تا در مباحثه، امام را به موضع عجز اندازد و بدین وسیله مقامش از نظر دانشمندان پایین بیاید، و عامه ی مردم نیز پی به کمبودهایش ببرند، ولی امام علیه السلام دشمنان خود- از یهودی ، مسیحی، زردشتی، برهمن، صائبی، منکر خدا و … - همه را در بحث محکوم نمود…» (6)
جالب توجه آن که دربار مأمون پیوسته محل برگزاری این گونه مباحث بود، ولی پس از شهادت امام علیه السلام دیگر اثری از آن مجالس علمی و بحثهای کلامی دیده نشد و این مسئله قابل دقت است.
خود امام علیه السلام هم که از قصد مأمون آگاهی داشت، می فرمود: هنگامی که من با اهل تورات به توراتشان ، با اهل انجیل به انجیلشان، با اهل زبور به زبورشان، با ستاره پرستان به شیوه ی عبرانیشان، با موبدان به شیوه ی پارسشان، با رومیان به سبک خودشان ، و با اهل بحث و گفتگو به زبانهای خودشان استدلال کرده، همه را به تصدیق خود وادار کنم، مأمون خود خواهد فهمید که راه خطا را برگزیده، و یقیناً پشیمان خواهد شد…(7)
و به این ترتیب نظر بدبینان در این زمینه کاملاً تقویت می شود.
2- اگر از این انگیزه صرفنظر کنیم انگیزه ی دیگری که در اینجا جلب توجه می کند این است که مأمون می خواست مقام والای امام هشتم علیه السلام را تنها در بعد علمی منحصر کند، وتدریجاً او را از مسائل سیاسی کنار بزند، و چنین نشان دهد که امام مرد عالمی است و پناهگاه امت اسلامی در مسائل علمی است، ولی او کاری با مسائل سیاسی ندارد و به این ترتیب شعار تفکیک دین از سیاست را عملی کند!
3- انگیزه ی دیگری که در اینجا به نظر می رسد این است که همیشه سیاستمداران شیاد و کهنه کار اصرار دارند در مقطعهای مختلف، سرگرمیهایی برای توده ی مردم درست کنند تا افکار عمومی را به این وسیله از مسائل اصلی جامعه و ضعفهای حکومت خود منحرف سازند. او مایل بود که مسئله ی مناظره امام علی بن موسی الرضا علیه السلام با علمای بزرگ عصر و زمان خود نقل محافل و مجالس باشد، و همه ی علاقه مندان و عاشقان مکتب اهل بیت علیهم السلام در جلسات خود به این مسائل بپردازند و از پیروزیهای امام در این مباحث سخن بگویند، و مأمون کارهای سیاسی خود را با خیال راحت دنبال کند، و پوششی بر نقاط ضعف حکومتش باشد.
4- چهارمین انگیزه ای که در انیجا به نظر می رسد ، این است که مأمون خود، آدم بی فضلی نبود، تمایل داشت به عنوان یک زمامدار عالم در جامعه ی اسلامی معرفی گردد، و عشق او را به علم ودانش آن هم در محیط ایران خصوصاً و در محیط اسلام آن روز عموماً همگان باور کنند، و این یک امیتاز برای حکومت او باشد و از این طریق گروهی را به خود متوجه سازد.
از آنجا که این جلسات بحث و مناظره به هر حال قطعاً جنبه ی سیاسی داشت و مسائل سیاسی معمولاً تک علتی نیستند ، هیچ مانعی ندارد که بگوییم احتمالاً همه ی انگیزه های چهارگانه برای مأمون مطرح بوده است.
در هر صورت با این انگیزه ها جلسات بحث ومناظره ی گسترده ای از سوی مأمون تشکیل شد، ولی چنان که خواهیم دید مأمون از این جلسات ناکام بیرون آمد، و نه تنها به هدفش نرسید ، بلکه نتیجه ی معکوس گرفت.
اکنون با در نظر گرفتن این مقدمات به سراغ قسمتی از این جلسات بحث و مناظره می رویم، هر چند با کمال تأسف در متون تاریخ و حدیث گاهی جزئیات بحثهایی که رد و بدل شده اصلاً ذکر نگردیده، بلکه بسیار خلاصه شده است، و ای کاش امروز همه آن جزئیات در اختیار ما بود تا بتوانیم به عمق سخنان امام علیه السلام پی ببریم و از زلال کوثر علمش بنوشیم و سیراب شویم ( و این گونه کوتاهیها و سهل انگاریها در کار راویان حدیث ، وناقلان تاریخ کم نیست که تنها تأسفش امروز برای ما باقی مانده است)، ولی خوشبختانه قسمتهایی را مشروح نقل کرده اند که همانها می تواند مشتی از خروار باشد.(8)

ادامه »

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




میگویند سرزمین تو تکه ای از بهشت است …چه بهشتی !!!
.

که سلطانش گدایان درگهش را همچو آهوان از دنیا فراری، ضمانت میکند پای پل سرنوشت!
.
و چـــقــدر دلتنگ بهشت توام !…
.
هنوز هم مثل دوران کودکی عاشق صدای همهمه حرمم..
.
وقتی اسم تو همه جا می پیچد… .
بلند و آرام….
.
زنانه و مردانه !
.
دوست دارم بنشینم مقابل ضریح و دل بسپارم به تو ، گوش به زمزمه های زوّار و چشم به آیینه هایی که هزار تکه می کنند تن سنگین وجودم را !
.
دلم میخواهد یکی از نقاره زن های بالای گلدسته حرمت باشم و در هر بازدمم بلند و کشیده فریاد کنم
. “یا رضا(ع) …رضا … رضا…” ! .
و هنوز هم آرزویم این است که هر روز از باب الجواد(ع) اذن ورود بیابم و دست بر سینه خم شوم به احترامت….
.
هیچ کس را آشناتر از تو در تار و پود هستی سراغ ندارم…
. ای غریب خراسان یا ضامن آهو… .

 

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




مشهد اگر که گنبد زرد طلا نداشت
باید نوشت کشور ایران صفا نداشت

کلا"تمام ثروتمان مشهد و قم است
بی این دو شهر مملکت ما بها نداشت

درماندگان ما به کجا داشتند امید
کشور اگر ز لطف تو دارالشفا نداشت

از سربلندی حرمت مدعی شدیم
بی تو وگر نه مملکت این ادعا نداشت

آقا قسم به عطرنسیم حریم تو
خاکت اگر نبود دل ما دوا نداشت

باید نوشت کشورمان کشور رضا است
قدری نداشت میهن ما گر رضا نداشت

شاید هزار بار فنا می شد از بلا
گر مادرت به خاک وطن اعتنا نداشت

دشمن تمام خاک وطن را گرفته بود
زهرا اگر که گوشه ی چشمی به ما نداشت

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




شعری مشهدی خطاب به مولایمان علی بن موسی الرضا سلام الله علیها

آمدُم که بُگُم گدا نِمِخی؟
یا که اصلاً غلام سیا نمخی؟

یک دفم به زبون ما تو بگو:
نوکرم! راستی کربلا نمخی؟

دورم از کربلا، بابام مگه که
نکنه از امام رضا نمخی!

مو مریض خود خود خودتم
نسخه بنویس، بگو شفا نمخی؟

کار دیگه که از مو بر نمی یه
روضه خون بی دست و پا نمخی؟

مِخی از بوی سیب بِرت بخوانم؟
بره شیب الخضیب برت بخوانم؟

نکنه ما رِ انتخاب نکنی
یا بِخی نوکرم حساب نکنی

به همه پُز دادم که همسایه تُم
خودمانم، ما رِ خراب نکنی

جون هر که که دوس دری، بامرام!
ای دفه آمدم، جواب نکنی

زبونم لال شکایت ماها رِ
به باباتان ابوتراب نکنی

هی درم از تو دور مُرُم به خدا

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




 

من بارها فتاده، تو دستم گرفته اي

لطفت زياد ديدم و كم ميبرم ز ِ ياد

 

پايم اگر به كويي و دستم به سويِ كس

پايم بريده مانَد و دستم شكسته باد

 

گفتم به دل كه بَهر گدايي كجا روم؟

گفتا برو به طوس بگو يا ابالجواد


موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




ما شیعه ایم و مهر علی آبروی ماست

آیینه ایم و جلوه ی او نقش روی ماست


شکر خدا که گرم هیاهوی حیدریم

شکر خدا که ذکر علی گفتگوی ماست


در پای درس مکتب او پا گرفته ایم

لبریز باده ی ازلی اش سبوی ماست


با او طهارت نسبی کسب کرده ایم

یعنی که خاک درگهش آب وضوی ماست!


سوگند می خوریم که ما با علی خوشیم

شکر خدا که قبله ی رویش به سوی ماست


ما شیعه ایم و در همه عالم زبانزدیم

حلقه به گوش عالِم آل محمدیم


آقا قسم به تو ز غم آزاد می شوم

وقتی دخیل پنجره فولاد می شوم


شیرین ترین دقایق عمرم دمی است که

در بیستون عشق تو فرهاد می شوم


احساس می کنم ز دو عالم بریده ام

وقتی مقیم صحن گهر شاد می شوم


با تو خرابه ی دل من قصر می شود

با گنج مهربانی ات آباد می شوم


آهو شدم که ضامن من هم شوی رضا!

ورنه اسیر پنجه ی صیّاد می شوم


هر ضامنی که ضامن آهو نمی شود

هر کس که نام اوست رضا،او نمی شود

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع), امام رضا(ع)  لینک ثابت




تو رضا به هر قضایی تو امام انبیایی
من بی حیا شکستم دل تو ب هر خطایی

تو غریب الغربایی تو معین الضعفایی
من بی نوا فقیرم تو به درد دل دوایی

تو نشانه ی خدایی تو همای دلربایی
من روسیاه آقا چه کنم به جز گدایی

تو کریم کبریایی تو پناه ماسوایی
من پر خطا نشستم به امید کربلایی

تو ترنم دعایی تو تجسم ثنایی
من مبطلا چه گویم که فغان ازین جدایی

تو تمامی ولایی تو کبیر چون سمایی
من بی صفا رسیدم که به ما نظر نمایی

تو قیام آیه هایی تو دلیل عشق مایی
من پر بلا اسیرم که رسد بما عطایی

تو صفای هر منایی تو شکوه هر وفایی
من ازین هوا گریزان که شده دلم هوایی

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




آبروی سائلا از عنایت سلطانه/آرزوی گدا فقط زیارت سلطانه

خوش به حال اونی که شده با حال دعا

معتکف حرم الهی رضا/حاجت او میشه روا از لطف خدا /یا مولا

ای نور خدا رضا جان/مصباح هدی رضا جان

یار ضعفا رضا جان/ولی نعمت ما رضا جان

جون ما فدای عشقت…

قربون سقا خونه و ایوون طلای تو/جون محبینت بشه آقا به فدای تو

خزون ِ دل توی حرمت آقا بهاره/هر کسی که تو رو داره دیگه غم نداره

چشمای ما به شوق نگاهت می باره/یا مولا

مولای همه رضا جان/اقای همه رضا جان

نور ِ آسمون رحمت/پسر فاطمه رضا جان

جون ما فدای عشقت…

عنایت خاصه ی تو همیشه دعامونه/پنجره فولادت آقا مطب ِ دلامونه

آخر یه روز به یاد امام و شهدا/با دعای مادر تو و عطای خدا

راهی میشیم از حرم تو به کرببلا/یا مولا

خورده به مشام عالم/عطر خوش یاس و شبنم

میاد آروم آروم آقا/بوی روضه های مُحرّم

جون ما فدای عشقت…

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت