✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
سعودیه و دستهای پنهان دیگر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 تا علي گفتم زبان آتش گرفت

پيش چشمم آسمان آتش گرفت

 

آسمان رقصيد و باراني شديم

موج زد دريا و طوفاني شديم

 

بغض چندين ساله ي ما باز شد

يا علي گفتيم و عشق آغاز شد

 

يا علي گفتيم و دريا خنده کرد

عشق ما را باز هم شرمنده کرد

 

یا علی گفتیم و گلها وا شدند

عشق آمد قطره ها دریا شدند

 

یاعلی گفتیم و طوفانی شدیم

مست از آن دستی که می دانی شدیم

 

یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت

کوفه در تزویر خود پایان گرفت

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




ﻣﻦ ﮐﻮﯾﺮﻡ ﻟﺐ ﻣﻦ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻋﻠﯽ ﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﭘﺮ ﺷﻮﺭ، ﻏﺰﻟﺨﻮﺍﻥ ﻋﻠﯽ ﺳﺖ


ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻭﺳﻌﺖ ﺁﻓﺎﻕ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﯼ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﻋﻠﯽ ﺳﺖ


ﻣﻨّﺖ ﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﻤﮏ ﻧﯿﺴﺖ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﺍﻭ
ﭘﺲ ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﻠﯽ ﺳﺖ


ﺁﺗﺶ ﺍﺷﮑﯽ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻏﺰﻟﻢ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ ﺍﺳﺖ
ﺑﯽ ﮔﻤﺎﻥ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻋﻠﯽ ﺳﺖ


ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﭘﺮﺗﻮ ﺣﺴﻨﺶ ﺯ ﺗﺠﻠﯽ ﺩﻡ ﺯﺩ
ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ، ﺁﯾﻨﻪ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﻋﻠﯽ ﺳﺖ


ﮐﻌﺒﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﻠﯽ ﺳﺖ


ﺍﺯ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ ﺍﺯﻝ ﻧﺎﻡ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺷﺎﻡ ﺍﺑﺪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﻋﻠﯽ ﺳﺖ 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




غدیر شناسی

{ﻇﻬﻮﺭ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ}

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻄﺒﻪ ﻱ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ صلی اللّه ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ جریانی ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺣﺠﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻛﺮﺩ،
و آن جریان ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﺯﻳﺒﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﻮﻱ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ:

«ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ! ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺪﻳﺪﻡ.
ﭼﻘﺪﺭ ﻛﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﻣﺆﻛّﺪ ﻧﻤﻮﺩ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﭘﻴﻤﺎﻧﻲ ﺑﺴﺖ ﻛﻪ ﺟﺰ ﻛﺎﻓﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﻲ ﺯﻧﺪ.
ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ».

ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻋُﻤَﺮ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ صلی اللّه ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺷﻨﻴﺪﻱ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﭼﻪ ﮔﻔﺖ؟!
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻳﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ.
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺍﻭ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﺄﻣﻴﻦ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺵ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﻜﻨﻲ، ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﻨﻲ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﻭ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻴﺰﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ!

ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺄﻧﻮﺍﺭ: ﺝ 37 ﺹ 120 ﻭ 161. ﻋﻮﺍﻟﻢ: ﺝ 3: 15 ﺹ 85 ﻭ 136.

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




تا على بن ابيطالب و طاها داريم/
كى نيازى به دم حضرت عيسى داريم.؟


مسجد كوفه ز ما هست و كليسا ز شما/
در نجف ما على عالى اعلى داريم.


در قيامت چه كسى ياورتان خواهد بود/
ما ولى حضرت صديقه ى زهرا داريم.


دكتر فوق اطباء جهان عباس است/
چه غم از حادثه چون حضرت سقّا داريم.


مريم از آن شما باد آلا قوم مسيح/
ما ولى در دو جهان زينب كبرى داريم.

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




یا مظهرالعجائب دنیا ابالحسن/
یا ایهالعزیز خدا ، یا ابالحسن/

وقتی غلام حلقه به گوش حسن شدم/
بهتر بود صدات زنم با ابالحسن/

اول کلام یاد گرفته زمادرم/
مولای توست حضرت آقا ابالحسن/

محشر که گفته اند به ما از هراس آن/
راحت توان گذشت ولی با ابالحسن/

اعجاز گونه منحصری مثل لم یلد/
همچون خدای یکه و تنها ابالحسن/

از نوع بهترین عبادات نام توست/
ذکر قنوت زینب کبری ابالحسن/

این افتخار بس که مرا مقتدا تویی/
ای مقتدای ام حضرت زهرا ابالحسن/

تنها نخوانده اند شما را ابوتراب /
خورشید و آسمانی و دریا ابالحسن/

در خلقت تو هرچه تأمل نموده ام /
راهی نبود غیر معما ابالحسن/

میزان محشری و صراط قیامتی/
حرف و حدیث آخر عقبا ابالحسن/

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





 
امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) بالای بام خانه خرما تناول می کرد و در آن زمان حضرت در سنین جوانی بود ، سلمان ( رضوان الله علیه ) در حیاط آن خانه لباس خود را می دوخت ، حضرت دانه خرمائی به طرف او رها کرد .

سلمان گفت : ای علی (علیه السلام ) با من شوخی میکنی در حالی که من پیرمرد و شما جوان و کم سن و سال هستید ؟

علی ( علیه السلام ) فرمودند : ای سلمان ، مرا از نظر سن و سال کوچک و خودت را خیلی بزرگ خیال کرده ای ؟ قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای ؟ چه کسی تو را در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شده بودی نجاتت داد ؟

سلمان با شنیدن این کلمات از امیرالمومنین ( علیه السلام ) به وحشت افتاد و عرض کرد : از کیفیت آن جریان برایم بگوئید .

علی ( علیه السلام ) فرمودند :

تو وسط آب ایستاده بودی و از شیری که در آنجا بود می ترسیدی ، دست ها را به دعا بلند کردی و از خداوند متعال نجات خود را طلبیدی ، خداوند هم دعایت را اجابت و مرا به فریاد تو رساند . من هم آن اسب سواری هستم که زره او بر روی شانه اش و شمشیرش به دستش بود و ضربه ای بر آن شیر وارد کردم که او را دو نیم کرد و تو خلاص شدی .

سلمان عرض کرد : نشانه دیگری در آنجا بود برایم بیان فرمائید .

حضرت دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمود : این همان هدیه تو است به آن اسب سوار ! سلمان با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد با عجله خدمت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) شرفیاب شد و عرض کرد ای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) من اوصاف شما را در انجیل خواندم و محبت شما در دلم جای گرفت ، همه ادیان غیر از دین شما را رها کردم و آن را از پدرم مخفی نمودم تا سرانجام متوجه شد و نقشه کشتن مرا کشید ولی دلسوزی او نسبت به مادرم مانع می شد و دائما چاره ای در قتل من می اندیشید و مرا به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد ، تا اینکه فرار کردم ، به محلی به نام دشت ارژن رسیدم در آنجا ساعاتی استراحت کردم احتیاج به آب پیدا کردم لباس های خود را بیرون آوردم و داخل رود خانه ای که در همان نزدیکی بود رفتم . ناگهان شیری آمد و روی لباس های من ایستاد . وقتی او را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند متعال نجات خود را درخواست نمودم که ناگاه اسب سواری پدیدار شد و با یک ضربه شیر را به دو نیم کرد .

من از آب بیرون آمدم لباس به تن کردم و خودم را بر رکاب اسبش انداختم و آن را بوسیدم و چون فصل بهار بود صحرا و اطراف رودخانه پر از گل و سنبل بود شاخه گلی گرفتم و به او هدیه کردم و تشکر نمودم .چون گلها را گرفت از چشمان من ناپدید گشت و اثری از او ندیدم ، از این جریان سال های زیادی می گذرد و من این قصه را برای احدی نگفته ام امروز علی ( علیه السلام ) تمام آن قضیه را بیان فرمود و همان شاخه گل را به من نشان داد ؟

رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند :

ای سلمان ، هنگامی که مرا به آسمان بردند تا جائیکه جبرائیل توقف نمود و من تا کنار عرش الهی بالا رفتم در حالی که پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفت …

وقتی سفر معراج تمام شد و من به زمین برگشتم علی ( علیه السلام ) بر من وارد شد و پس از عرض سلام و تبریک به خاطر الطاف و عنایاتی که خداوند متعال در این سیر ملکوتی به من نموده از تمام گفتگوهای من با پروردگارم خبر داد .

بدان ای سلمان ، هر کدام از انبیاء و اولیاء از زمان حضرت آدم ( علیه السلام ) تا کنون که گرفتار شده است علی ( علیه السلام ) او را از گرفتاری نجات داده است .

 نفس الرحمان صفحه ۲۷ ، محدث نوری
القطره جلد ۱ ، آیت الله علامه سیداحمد مستنبط ، صفحه ۲۸۲

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

 از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که به على(علیه السلام)فرمود :

 «یا أبا الحسن! کلّم الشمس فإنَّها تکلّمک»؛ ( اى ابوالحسن! با خورشید سخن بگو که او با تو سخن مى گوید) .

 على(علیه السلام)فرمود :  «السلام علیک أیّها العبد المطیع لله و رسوله»؛ (سلام بر تو اى بنده مطیع خدا و رسولش) .

 خورشید گفت :
 «وعلیک السلام یا أمیر المؤمنین ، وإمام المتّقین ، وقائد الغرِّ المحجّلین ، یا علیُّ أنت وشیعتک فی الجنّة ، یا علیُّ أوّل من تنشقُّ عنه الأرض محمّد ثمّ أنت ، وأوّل من یُحیا محمّد ثمّ أنت ، وأوّل من یُکسى محمّد ثمّ أنتم؛ 

 (و سلام بر تو اى امیر المؤمنان، و امام متّقیان، و پیشواى بهشتیانى که پیشانى و دست ها و پاهاى آنها (مواضع سجده و وضو) نورانى و سفید است,

  اى على! تو و پیروانت در بهشت هستید . اى على اولین کسى که زمین از او جدا شده (کنایه از خلق شدن)، محمّد(صلى الله علیه وآله) بود و سپس تو ، و اوّلین کسى که زنده مى شود محمّد(صلى الله علیه وآله) است و سپس تو واوّلین کسى که لباس به وى پوشانده مى شود محمّد(صلى الله علیه وآله) است و سپس تو) . پس على(علیه السلام)براى خداوند متعال سجده نمود درحالى که از چشمانش اشک مى ریخت .

 آنگاه پیامبر نزدیک او شد و فرمودند :
 «یا أخی وحبیبی إرفع رأسک فقد باهى الله بک أهل سبع سماوات»؛

  ( اى برادر و حبیب من! سرت را بالا بیاور که خداوند بر اهل هفت آسمان به تو مباهات مى کند) . این روایت را شیخ الاسلام حموینى در «فرائد السمطین,

 منابع حديث شريف

(1). مستدرک حاکم،ج3، ص138[ج14، ص3، ح 4668]، مجمع الزوائد،ج9، ص121.

(2). فرائد السمطین [ج1، ص185، ح 147] .

(3). المناقب ، ص 68 [ص 113 ، ح 123] .

(4). ینابیع المودّة،ص 140 [ج1، ص140 ، باب 49] .

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




در پیش علی حقیر بودن عشق است
آهو به پناه شیر بودن عشق است


در محضر سلطان ولایت حیدر
افتاده و سر به زیر بودن عشق است


گر حیدر امیر کل عالم باشد
زیر نظر امیر بودن عشق است


بر تخت سلیمان نبی حک کردند
در ملک علی فقیر بودن عشق است


از سوی کمان ابروانش به خدا
مجروح یکی دو تیر بودن عشق است


در آتش چشمان سیاهش ولله
گرم دم یا مجیر بودن عشق است


در طی طریق عاشقی سوی نجف
آوارهء این مسیر بودن عشق است

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت