خواستیم بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم، با کمال حیرت دیدیم که در انگشت دست راست او یک انگشتر عقیق است.ولی چیزی که عجیبتر بود، تمام بدنش اسکلت شده بود ولی انگشتی که انگشتر در آن بود کاملا سالم و گوشتی باقی مانده بود.همه بچه ها دورش جمع شدند، خاک ها رو که از انگشتر پاک کردیم، اشک همه در اومد.
روی انگشتر نوشته بود: "جانم حسین "

*****
شهید سید صادق شفیعی فرمانده تیپ ادوات لشکر بیست و پنج کربلا
همیشه در خصوص مهم بودن لحظه شهادت برای هم رزم هایش صحبت میکرد .
میگفت :" آن دنیا خواهند پرسید هنگام شهادت در چه حالی بودید ؟"
ایشان هنگامی که وضو گرفته بودند و برای اقامه نماز آماده شده بودند ، خمپاره ای مقابلش به زمین نشست …
او با وضو و لبخند رضایت بر لب و روز عید غدیر در جزیره مینو به دیدار مولایش شتافت

*****
پارسال مادر شهید کارکوب زاده اومد کانال!

پسرش از مفقودین کانال حنظله هستش!

کار ما بکجا کشیده که مادر شهید اومد ایستاد پشت سیم خاردارها گریه کرد و خطاب به بچه اش گفت

پسرم دیگه نمیخوام برگردی!
پسرم برگردی تو شهرها چی رو ببینی !؟
دیگه این شهرها بوی شهدا رو نمیده
دیگه کسی بیاد شما ها نیست
دیگه کسی سراغ شما رو نمیگیره
دیگه خبری از فاطمیه نیست
فضای شهرها رو گناه آلوده کرده

پسرم اگر یه روزی خواستی برگردی با امام زمان برگرد!
مادر این حرف هارو زد رفت….

آهای رفقا کار ما به کجا رسیده که مادر شهید شکایت مارو داره به پسرش میکنه …

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...