قال صلي الله عليه و آله و سلم : لا تتكل الي غير الله فيكلك الله اليه ؛(1)
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده :
((به غير خداوند اتكا منما كه خداوند تو را به او وامي گذارد.))
حضرت يوسف صديق عليه السلام ، آن مرد الهي از دوران طفوليت به علت زيبايي صورت و محبوبيت زياد در نزد پدر مورد حسد برادران خود بود.
آنان همواره در اين فكر بودند كه به گونه اي حسد خود را درباره وي اعمال نمايند. سرانجام به اين فرصت دست يافتند.
در يكي از روزها كه گوسفندان را به صحرا مي بردند، با اجازه پدرشان يوسف را هم با خود آوردند. از آن روز حوادث تلخ و ناگواري براي يوسف پيش آمد و همه جا خداوند او را مورد حمايت و نصرت خود قرار داد.
شرح قضاياي يوسف به طور اجمالي در قرآن آمده است . از جمله رويدادهاي سنگين براي يوسف آن بود كه در مصر بي گناه زنداني شد.
عن ابي عبدالله عليه السلام قال : لما اءمر الملك بحبس يوسف في السجن اءلهمه الله علم تاءويل الرؤ يا، فكان يعبر لاهل السجن رؤ ياهم ؛
امام صادق عليه السلام فرموده :
((پس از آن كه پادشاه مصر دستور زنداني شدن يوسف را داد، خداوند تعبير خواب را به يوسف الهام فرمود و او را از اين نعمت گرانقدر برخوردار ساخت و آنچنان شده كه زندانيان تعبير خواب هايي كه مي ديدند، به وي مراجعه مي كردند.
در همان اوقات دو نفر از خدمه دربار را به زندان آوردند. آن دو نيز آگاه شدند كه يوسف زنداني ، علم تعبير رؤ يا دارد. يك روز صبح آن دو نفر نزد يوسف آمدند.))
فقالا له انا راءينا رؤ يا فعبرها لنا، فقال و ما راءيتما فقال احدهما ((اني اءراني اءحمل فوق راءسي خبرا تاءكل الطير منه)) و قال الآخر اني راءيت اءن اءسقي الملك خمرا ففسر لهما رؤ ياهما علي ما في الكتاب ، ثم قال للذي ظن اءنه ناج منهما اذكرني عند ربك ، قال و لم يفزع يوسف في حالة الي الله ، فيدعوه فلذلك قال الله ، فاءنساه الشيطان ذكر ربّه فلبث في السجن بضع سنين (2)
به يوسف گفتند: ((ما دو نفر خواب ديده ايم ، براي ما تعبير كن !))
يوسف گفت : چه خوابي ديده اي ؟
يكي از آن دو گفت : خواب ديده ام كه بر روي سرم ناني حمل مي كنم و پرندگان از آن مي خورند.
آن ديگري گفت : خواب ديدم به شاه شراب مي دهم .
امام صادق عليه السلام فرمود:
((يوسف خواب آن دو را به آنچه در قرآن شريف آمده ، تعبير نمود.))
سپس يوسف عليه السلام به آن فردي كه خوابش را به نجاتش تعبير نموده بود، گفت :
((وقتي نزد شاه رفتي از من ياد كن . يعني بگو: شخص بي گناهي زنداني شده است .))
يوسف در اين موقع به پيشگاه خداوند جزع نكرد و حاجت خود را از ذات مقدس او نخواست . از اين رو خداوند فرمود: ((شيطان موجبات فراموشي آن مرد را فراهم آورد و ساقي از يادش رفت كه نام يوسف را نزد شاه ببرد.))
به فرموده امام عليه السلام خداوند يوسف عليه السلام را مخاطب ساخت و به وي فرمود:
((آيا من نبودم كه تو را محبوب پدرت ساختم ؟ و با چهره زيبا، تو را بر همه مردم برتري دادم ؟ آيا من نبودم كه كاروان را به طرف چاه سوق دادم و تو را از پناهگاه چاه خارج ساختم ؟ آيا من نبودم كه تو را از مكر زنان خلاص نمودم ؟ چه چيز باعث شد كه از مخلوق من نجات خود را طلب نمودي ؟ پس براي اين گفته ، هفت سال ديگر در زندان بمان !))
اگر يك فرد عادي ترك اولي را مرتكب شده بود، شايد با توجه به خطاي خويش و عذر خواستن از پيشگاه الهي بيش از هفت روز استحقاق خذلان و محروم ماندن از نصرت الهي را نمي داشت ، اما اين ترك اولي از فرد بزرگي مانند يوسف صديق موجب شد كه هفت سال مدت زندانش افزايش يابد.(3)

1- مستدرك الوسايل ، ج 11، ص 218.
2- تفسير العياشي ، ج 2، ص 177.
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 337.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...