حقیقت ردّالشمس

معجزه ردّالشمس دوبار در زندگی حضرت علی(علیه‎السلام) اتفاق افتاده است. یکی در زمان پیامبر اکرم(ص) و دیگری در برگشت امام علی(ع) از جنگ نهروان، که به آن اشاره نموده و اشکالاتی که برآن وارد شده است را مطرح می کنیم.
دفعه اول زمانی بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در منزل خود بود و حضرت علی (علیه‎السلام) هم حضور داشت. همان موقع جبرئیل آمده و وحی الهی آورد. پس از آن که رسول خدا احساس خستگی داشتند، سر مبارک خود را روی پای حضرت علی(علیه‎السلام) گذارد و خوابیدند تا نزدیک غروب آفتاب. حضرت علی(علیه‎السلام) که نماز عصر را بجا نیاورده بود ناچار شد نمازش را در حالت نشسته بخواند و رکوع و سجود را با اشاره به جای آورد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) پس از آن که به خود آمد به حضرت علی(علیه‎السلام) فرمود نماز عصرت را خوانده‎ای؟ عرض کرد نمی‎توانستم نماز را به حالت عادی بخوانم به خاطر حالت وحی که بر شما عارض شده بود و بر من تکیه داده بودید، پس نماز را به صورت نشسته خواندم. در این هنگام خود پیغمبر دعا کرده گفت: «اللّهم انّ علیاً کان فی طاعتک و طاعة رسولک فارد علیه الشمس» پروردگارا: علی(بنده تو) در راه اطاعت تو و فرمانبرداری رسول تو بوده، پس خورشید را برای او بازگردان. اسماء گوید: در این وقت خورشید را دیدم که بازگشت و دیوارها را دوباره آفتاب گرفت تا علی(ع) وضو گرفت و نمازش را خواند، آن گاه غروب کرد.
کتاب «احقاق الحق» علاوه بر این نقل، داستان «ردالشمس» را از بيست نفر از بزرگان اهل سنت با اختلاف مختصرى از اسماء بنت عميس، ابورافع، ام‌سلمه، جابر، ابوسعيد خدرى، ابوهريره نقل نموده است[۱]
بار دوم که برای حضرت علی(علیه‎السلام) اتفاق افتاد هنگامی بود که امام علی (علیه‎السلام) و یاران او در برگشت از جنگ نهروان قصد عبور از رودخانه فرات در منطقه بابل را داشتند و هنگامی که سپاهیان مشغول عبور دادن مرکب‎ها و توشه‎ها از رودخانه بودند از نماز عصر غافل شدند اما امام و برخی از یاران نماز را به جای آوردند.
در این هنگام خورشید غروب نمود در حالی که عدّه زیادی نماز عصر را نخوانده بودند آنان در این باره با امام(علیه‎السلام) به گفتگو پرداختند. وقتی امام یاران خویش را اینگونه نگران دید از خدای متعال درخواست نمود تا خورشید را برگرداند که سپاهیان، نماز عصر را به جای آوردند و چنین شد [۲]
قضيه ردالشمس ممكن است براى برخى قابل هضم نباشد و بگويند چگونه ممكن است اين كره عظيم آسمانى از مسير گردش خود برگردد و…; اما بايد توجه داشته باشيم كه اين مسأله به صورت كرامت و اعجاز انجام گرفته است و روايات فراوانى در كتب اسلامى درباره وقوع چنين اعجازى نقل شده است كه در حد شهرت مى باشد [۳]
اشکالات متعددي درخصوص اين واقعه نقل شده است که بخش عمده اشکالات ناشي از بي‌توجهی در اصل روايت و جزييات تاريخي حادثه بوده است، مثلاً برخی گفته‌اند که بيدار کردن پيامبر (ص) براي انجام تکليفي واجب، نه تنها زشت و قبيح نيست؛ بلکه واجب و ضروري است. در جواب باید گفت که با دقّت در اصل روايت تاريخي، روشن مي‌شود که قرار گرفتن سرمبارک رسول خدا بر پاي امام، به خاطر خواب عادی نبوده، بلکه ناشي از فشار وحي و عارض شدن نوعي حالت مدهوشي در مقام شهود بود و چه بسا حضرت علي (ع) به خاطر درک اهميت اين حالت، و به جهت قطع نکردن حال دريافت وحي، از جابجايي وخارج شدن از آن وضعيت پرهيز داشتند.
برخی دیگر اشکال کرده‌اند که: اصولاً «ردالشمس» ادعاي بي‌معنايي است. زيرا قرن‌هاست که اين حقيقت به اثبات رسيده که خورشيد از جاي خود حرکت نمي‌کند و اين زمين است که به دور خورشيد مي‌گردد. در نتيجه برگشتن خورشيد به معني جابجايي خورشيد در منظومه شمسي است که بي‌معناست.
در جواب این اشکال باید گفت: تعبير بازگشت خورشيد تعبيري عرفي است و حتي در زمان کنوني هم نظير آن زياد به کار برده مي‌شود. مانند آن که مي‌گوييم خورشيد از مشرق طلوع مي‌کند و در مغرب غروب مي‌کند و…
روشن است که اين تعابير به معناي جابجايي واقعي خورشيد نيست و حقيقت «ردّ الشمس» هم به اين معنا است که خورشيد دوباره در افق ديده شد، حال يا با تغيير جاي خورشيد که از روی تسامح گفته می‌شود يا زمين که حقیقتاً گفته می‌شود.
پس لزوماً لغت ردّالشمس به این معنا نیست که خورشید از مسیر خود منحرف شده و به عقب برگشته باشد تا نظم کرات به هم‌خورده و خورشید سیر خود را از دست بدهد و در مناطقی از کره‌ی زمین، شب روز شود و روز شب و تمام محاسبات نجومی با این واقعه از بین برود.
حضرت باقرالعلوم(ع) از توانمندي عترت اين گونه خبر مي‌دهد: «ان الله اقدرنا علي ما نريد و لو شئنا ان نسوق الارض بازمتها لسُقناها» خداي سبحان ما را بر آنچه اراده كنيم توانمند ساخته است. اگر بخواهيم به هر سمت و سويي زمين را حركت دهيم مي‌توانيم.[۴]


______________________________
پی‌نوشت:
[۱]. احقاق الحق، سید نور الله مرعشی با تعلیقات سید شهاب الدین مرعشی، ج۵، ص۵۲۱تا ۵۴۰
[۲]. شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۳۴۶.
[۳]. الغدير، علامه امينى، ج ۳، ص ۱۴۱ ـ ۱۲۶، ش ۱۱
[۴]. دلائل الامامه، ص۲۲۶، الاختصاص، ص۲۷۲

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...