طبيب آمد خبر بر كودكان داد
خبـر از حال شاه بيكسان داد
بـه چشمـان پـر از اشك يتيمي
نظر كردو سرخود راتكان داد
منم شاهي كه بر رعْيت دعا كرد
سفـارش بـر يتيمـان شمـا كـرد
يتيمي رابه خواب خويش ديدم
كه سيلي خورد و زهراراصداكرد
الا اي كـوفـه بـا اين ناله هايت
بگوش آيـد صداي خنده هايت
توگويي پيش چشمانم عيان است
سري افتد ز ني در كوچه هايت
حسين خويش راياري كن عباس
بـراي او علمـداري كن عباس
مبـادا مشـك آبـت پـاره گـردد
بـرايـم آبـرو داري كن عباس
ســر افـرازم نمــا نـزد پـيـمبـر
بـراي اصـغــرم آبـي بـيـاور
اگـر دستت بـريـد و تير در چشم
بـه زانو تير از چشمت در آور
غمم را ظلم ، بي انـدازه كرده
كتاب هستي ام شيرازه كرده
الهي خير نـبـيـنـه “ابن ملجم”
كه داغ مـادرم را تازه كرده
بـه دل آمـد عـزاي عـالمينـم
كفن مي خواهدازمن نورعينم
يكـي مـانـده بـراي مجتبـايـم
بميرم بي كفن مانده حسينم
شـدي عـازم براي ديدن يـاس
خزان مي گردد ازداغ تو احساس
دلـم لرزيـد وقتي پيش چشمـم
سخن آهسته مي گفتي به عباس
زكـوفـه بـوي مكر و ننگ آيـد
بـلا از مردمي صد رنگ آيد
بسـا طفلي كـه احسانش نمودي
بـه استقبال من با سنگ آيد

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...