ای بقیع حرفی بزن رازی بگو
از غم و رنج خود آوازی بگو


ای بقیع رنج غریبی تا به کی
تلخ گشته کاممان ز ین جام می


بلبلان نوحه برایت سر دهند
با طوافت روح را پر میدهند


ناله هایت بوی مولا میدهد
خود خبر از داغ زهرا میدهد


کردآن نامهربان بعد از رسول
نیلی از سیلی رخ ماه بتول


ماهتاب صورتش گلگون شده
در عزایش عشق هم مجنون شده


قامت دلجوی او همچون کمان
شد بهار عمر او رنگ خزان


ای دریغا فاطمه مدهوش شد
مظهر انوار حق خاموش شد


ناله سر کن نالهای از سوز دل
گل کجا پنهان شود با خشت و گل


شد علی خانه نشین ازداغ او
گشت جاری اشکهادرباغ او

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...