✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
بی حجابی حق الناس..


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




ذكر چند معجزه از امام جعفر صادق عليه السلام
اول ـ در اطلاع آن حضرت است بر غيب
شـيخ طوسى از داود بن كثير رقّى روايت كرده كه گفت : نشسته بودم خدمت حضرت صادق عـليـه السـلام كـه نـاگاه ابتدا از پيش خود به من فرمود: اى داود! به تحقيق كه عرضه شـد بـر مـن عـمـلهـاى شـمـا روز پـنـجـشـنـبـه ، پـس ديـدم در بـيـن اعـمـال تو صله و احسان تو را به پسر عمت فلان پس اين مطلب مرا خشنود گردانيد همانا صـله تـو مـرا او را سـبـب شـود كـه عـمـر او زود فـانـى و اجـل او مـنـقـطـع شـود، داود گـفـت : مـرا پـسـر عـمـى بـود مـعـانـد و دشـمـن اهل بيت و مردى خبيث ، خبر به من رسيد كه او و عيالاتش بد مى گذرانند، پس براى نفقه او بـراتـى نوشتم و نزد او فرستادم پيش از آنكه به سوى مكه توجه كنم چون به مدينه رسيدم خبر داد مرا به اين مطلب حضرت امام جعفر صادق عليه السلام .
دوم ـ در نشان دادن آن حضرت است علامت امام را به ابوبصير
در ( كـشـف الغـمـّه ) از ( دلائل حـمـيـرى ) نقل شده كه ابوبصير گفت : روزى در خدمت مولاى خود حضرت صادق عليه السلام نشسته بـودم كـه آن حـضـرت فـرمـود: اى ابومحمّد! آيا امامت را مى شناسى ؟ گفتم : بلى ، وَاللّهِ الِّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ، تويى امام من . و دست خود را بر زانو يا ران آن حضرت نهادم . فرمود: راست گفتى امام خود را مى شناسى پس چنگ زن به دامان او و متمسك شو به او، پس ‍ گفتم : مى خواهم كه علامت امام را به من عطا فرماييد، فرمود: اى ابومحمّد! هنگامى كه به كوفه مـراجـعـت كردى خواهى يافت كه اولادى از براى تو [متولد] شده به نام عيسى و بعد از او اولادى ديگر شود به نام محمّد و بعد از اين دو پسر، دو دختر براى تو خواهد شد، و بدان كـه ايـن دو پـسـر تو نامشان نوشته شده نزد ما در صحيفه جامعه در عدد اسامى شيعيان و نـام پـدران و مـادران و اجداد و انساب ايشان و آنچه متولد شود تا روز قيامت . پس حضرت صحيفه اى بيرون آورد كه رنگ آن زرد بود و به هم پيچيده بود.
سوم ـ در اخبار آن حضرت است به مردن زنى بعد از سه روز
ابـن شـهـر آشـوب و قـطـب راونـدى روايـت كـرده انـد از حسين بن ابى العلاء كه گفت نزد حـضـرت صـادق عـليـه السـلام بـودم كـه خدمت آن حضرت آمد مردى با يكى از غلامان او و شـكـايت كرد به آن حضرت از زن خود و بدخلقى او، حضرت فرمود: بياور او را نزد من . چـون آن زن آمـد، حضرت به او فرمود كه چه عيبى دارد شوهر تو؟ آن زن شروع كرد به نـفـريـن كـردن بـه شـوهـرش و بـد گـفـتـن بـراى او. حـضـرت فـرمـود كـه اگر به اين حـال بـمانى زنده نخواهى ماند مگر سه روز، گفت : باكى ندارم به جهت آنكه نمى خواهم بـبـيـنم او را هرگز! حضرت فرمود به آن مرد: بگير دست زنت را همانا نخواهد بود مابين تو و او مگر سه روز. چون روز سوم شد آن مرد خدمت آن حضرت مشرف شد حضرت فرمود: زنـت چـه كـرد؟ گـفـت : بـه خـدا سـوگـنـد! الا ن او را دفـن كردم ، من پرسيدم كه چه بود حال ؟ او فرمود: او زنى بود تعدى كننده ، حق تعالى عمر او را قطع كرد و شوهرش را از او راحت نمود.
چهارم ـ در نجات دادن آن حضرت است برادر داود را از مردن به تشنگى
ابن شهر آشوب نقل كرده از داود رقّى كه گفت : بيرون شدند از كوفه دو نفر برادران من به قصد رفتن به مزار، در بين راه يكى از آن دو نفر را تشنگى سخت عارض شد به حدى كـه تاب نياورد از حمار افتاد. بار ديگر از حال او سرگشته و متحير شد، پس ‍ به نماز ايـسـتـاد و نـمـاز گـزارد و خـوانـد اللّه تـعـالى را و مـحمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم و امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليه السلام و ائمه عليهم السلام را يك يك تا رسيد به امام زمانش ‍ امام جعفر صادق عليه السلام . پس پيوسته آن حضرت را خوانده و به آن جناب التجاء برد كـه نـاگـاه ديـد مـردى بـالاى سـرش ايـسـتـاده مـى گـويد: اى مرد چيست قصه تو؟ پس او حال را براى او نقل كرد، آن مرد قطعه چوبى به او داد و گفت : بگذار اين را مابين لبهاى بـرادرت . چـون آن چـوب را گذاشت مابين لبهاى او، برادرش به هوش ‍ آمده و چشمان خود را گـشود و برخاست نشست و تشنگيش رفت . پس به زيارت قبر رفتند و چون برگشتند بـه كـوفـه ، آن بـرادرى كـه دعـا مـى كـرده بـه مدينه مشرف شد پس خدمت حضرت عليه السـلام رسـيـد حـضـرت فـرمـود بـه او بـنـشـيـن چـگـونـه اسـت حـال بـرادرت ، كـجـا اسـت آن چـوب ؟ عـرض كـرد: اى آقـاى مـن ! چـون بـرادرم را بـه آن حال ديدم غصه و غمم براى او سخت شد پس چون حق تعالى روحش را به او برگردانيد از بـسـيـارى خـوشـحـالى ديـگـر بـه چـوب نپرداختم و از آن غفلت كرده و فراموشش نمودم . حـضرت فرمود: همان ساعت كه تو در غم برادر خود بودى ، برادر من خضر عليه السلام آمـد نزد من ، من بر دست او فرستادم به سوى تو قطعه اى از چوب درخت طوبى ، پس رو كرد به خادم خود و فرمود بياور آن سبد را. چون سبد را آورد حضرت آن را گشود و از آن قـطـعـه چوبى بيرون آورد به عين همان چوب و نشان او داد و شناخت آن را آنگاه حضرت آن را رد كرد به جاى خود.

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




اخلاقیات امام جعفر صادق «علیه‌السلام»

اندر مدینه، ای خدا محشر به پا شد
فرمانده مذهب، شهیدِ اشقیا شد
رخت عزا بر قامت اهل ولا شد
از شیعیان بانگ اماما بر سما شد
روز عزا شد محشر به پا شد
شد كشته از زهر جفا امام صادق.[۱]


فضائل اخلاقی امام جعفر صادق «علیه‌السلام»:
۱: حضرت متواضع بودند: تواضع، كه معناى آن ترك خود برتربینى مى‏‌باشد، براى همه نیکو و پسندیده است که علاوه بر ایجاد محبت در دل‌ها رضایت خداوند سبحان را نیز به همراه دارد؛ چرا که خداوند کسانی که با تکبر راه می‌روند و از مردم روی گردان هستند را نکوهش کرده و بندگان خالصش را از تکبر بر حذر داشته و به تواضع توصیه کرده و و می‌فرماید:
«وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ” [سوره لقمان آیه ۱۸] پسرم! با بى‏ اعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو كه خداوند هیچ متكبّر مغرورى را دوست ندارد.»
یکی از مهم‌ترین و زیباترین صفات ریس مذهب شیعه تواضع و فروتنی بود، ایشان با این که علوم آسمان‌ها و زمین را داشتند و منبع انواع و اقسام علوم بودند، که هنوز دانشمندان تا امروز به آن‌ها نرسیده‌اند ولی هیچ گام این علوم باعث تکبر حضرت نمی‌شد و حضرت همیشه رفتارهای متواضعانه از خود نشان می‌دادند، همان گونه که شخصی به نام ابی‌خدیجه در بیان تواضع امام این گونه نقل می‌کند:
«امام صادق «علیه‌السلام» همچون بردگان با تواضع تمام می‏‌نشست و دست خویش را بر زمین می‏‌نهاد و با سه انگشت غذا می‌‏خورد و…» [۲]
۲: حضرت اهل مزاح و تبسم بود: مزاح اگر در حد اعتدال باشد و آلوده به گناهى نشود، نه تنها چیز بدى نیست بلكه مى‌‏توان آن را بخشى از مسأله حسن خلق و گشاده رویى و اخلاق فاضله محسوب داشت، و بى‏‌شك اگر به افراط كشیده شود، یا با گناه آلوده گردد مبدل به یكى از رذایل اخلاقى مى‏‌شود، لذا یکی از صفات انسان مومن مزاح و حالت تبسم است همان گونه که رسول خدا نیز این گونه بودند و امام علی «علیه‌السلام» در این خصوص می‌فرماید:
«رسول خدا هرگاه یكى از یاران خود را اندوهگین مى‏‌دید او را با شوخى و مزاح خوشحال مى‏‌كرد» [۳]
در احوال امام صادق «علیه‌السلام» نیز وارد شده است که حضرت اهل مزاح و تبسم بودند به طوری که یکی از پیروان حضرت نقل می‌کند که:


«من هماره امام صادق «علیه‌السلام» را می‏‌دیدم و آن حضرت بسیار اهل مزاح و تبسم بود.» [۴]
حضرت علاوه بر این که خود اهل مزاح و شاد کردن دل‌های مومنین بودند دیگران را نیز به این گونه رفتارها توصه کرده و به یکی از یاران خود فرمودند:
«چقدر شما با یكدیگر شوخى مى‏‌كنید»؟ او در پاسخ گفت: بسیار كم. حضرت فرمودند: این كار را نكنید و مزاح را ترك نگویید زیرا مزاح شاخه‌‏اى از حسن خلق است، و به وسیله آن شادى در دل برادر مؤمن خود وارد مى‏‌كنى و پیامبر «صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله» با افرادى شوخى مى‏‌كرد، تا آنها را خوشحال كند»[۵]


۳: حضرت اهل عبادت بود: عبادت رابطه زیبا و عاشقانه انسان با خدای سبحان است، عبادت یکی از اهداف حضرت حق از خلقت انسان است، عبادت در زندگی امام صادق به خوبی قابل لمس بود، حضرت در طول عمر شریفش یا در حالت روزه، یا در حالت نماز و یا درحالت ذکر به سر می‌برد به طوری که این رفتار برای دیگران نیز قابل مشاهده بود، یکی از یاران حضرت در این خصوص می‌گوید:


«امام صادق مردى بود كه فارغ از یكى از سه خصلت نبود: یا روزه مى‏‌داشت یا نماز می‌خواند یا ذكر مى‏‌گفت، از بزرگان عباد و اكابر زهاد بود كه از خداى عز و جل مى‌‏ترسند بسیار حدیث مى‌‏كرد و خوش مجلس بود و پرفائده…»[۶]
چقدر خوب است همه ما که از دوستداران حضرت هستیم خود را به این صفات زیبا مزین کنیم و پای جای قدم‌های مبارک حضرت گذاشته تا در دنیا و آخرت سعادتمند و پیروز باشیم.


………………………….
پی نوشت‌ها:
[۱]. نرم افزار سخنور، موسسه احرار اندیشه
[۲]. «ِ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ كَانَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ یَضَعُ یَدَهُ عَلَى الْأَرْضِ وَ یَأْكُلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ یَأْكُلُ هَكَذَ» [بحار الأنوار، ج ‏۶۳، ص ۴۱۵]
[۳]. ««كانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اصْحابِهِ اذا رَآهُ مَغْمُوماً بِالْمُداعَبَة» [مستدرك الوسائل، جلد ۸، ص ۴۰۸.]
[۴]. « قال مالك و لقد كنت أری جعفر بن محمد (ع) و كان كثیر الدعابة و التبسم فإذا ذكر عنده النبی (ص) اصفر و ما رأیت یحدث عن رسول الله (ص) إلا علی طهارة » [بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۳]
[۵]. «كَیْفَ مُداعَبَةُ بَعْضِكُمْ بَعْضا، فَلا تَفْعَلُوا فَانَّ الْمُداعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ، وَ انَّكَ لَتُدْخِلُ بِها السُّرُورَ عَلى اخِیكَ وَ لَقَدْ كانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یُداعِبُ الرَّجُلَ یُرِیدُ انْ یَسُرَّهُ» [. اصول كافى، جلد ۲، صفحه ۶۶۳، حدیث ۳.]
[۶]. «كَانَ ع رَجُلًا لَا یَخْلُو مِنْ إِحْدَى ثَلَاثِ خِصَالٍ إِمَّا صَائِماً وَ إِمَّا قَائِماً وَ إِمَّا ذَاكِراً وَ كَانَ مِنْ عُظَمَاءِ الْعِبَادِ وَ أَكَابِرِ الزُّهَّادِ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَ كَثِیرَ الْحَدِیثِ طَیِّبَ…» [ أمالی الصدوق، ص ۱۷۰]

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




صله رحم از ردیدگاه امام صادق(علیه‌السلام)

همواره یکی از سنت‌های زیبا در کشورمان، مهمانی دادن و میهمان شدن در میان مردم بوده است که منجر به صله رحم و دیدوبازدید میان افراد جامعه نیز می‌شود، امّا متاسفانه امروزه گویی آن دور همی بودن‌ها به مانند گذشته نیست، بطوریکه در بخشی از جامعه، سردی، رفتار خشک و بی روح و زندگی ماشینی را به وضوح می‌توان مشاهده کرد؛
دیگر، مردم مهمان‌داری و دور همی بودن را تنها اختصاص به مهمانی‌های رسمی فامیل و اطرافیان خود نموده و تمایلی برای پذیرایی و دعوت از مسافر و غریبه بی پناه از خود نشان نمی‌دهند. چه بسا بتوان دلایل این مسأله را در جوّ مادی‌گرایی حاکم بر جامعه، زندگی شهرنشینی و ضعف هنجارهای اخلاقی در میان مردم جستجو کرد.
برخلاف فرهنگ امروزه بخشی از جامعه، در فرهنگ دینی اسلامی همواره به مسأله مهمانی و دور همی بودن توجه فراوان شده است بگونه‌ای که در سیره ائمه(علیهم‌السلام) نیز این خصلت پسندیده را می‌توان مشاهده کرد؛
مثلا در سیره امام صادق(علیه‌السلام) آمده است که وقتی امام در خانه‌اش مهمانی می‌داشت و سفره غذا را می‌گشود به مهمانان خیلی تعارف می‌کرد و آنان را به خوردن غذای بیشتر دعوت و ترغیب می‌فرمود و گاهی پس از آنکه مهمانان سیر می‌شدند، مجددا خوراکی می‌آورد و در پاسخ آنان که می‌گفتند ما دیگر سیر شده‌ایم و اشتها نداریم. می‌فرمود: نه هنوز چیزی نخوردید. بدانید مهربان‌ترین شما نسبت به ما کسانی هستند که بر سر سفره ما خوب غذا می‌خورند. آنگاه برای تشویق مهمانان به غذا خوردن و برای اینکه مبادا برخی از آنان از روی خجالت و شرم گرسنه بمانند از قول پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) احادیثی در ارتباط با خوردن نقل می‌کرد، تا آنان با رغبت و علاقه و طیب خاطر غذا بخورند.[۱] همچنین امام در ضمن حدیثی فرمود: «اینکه پنج درهم به دست گیرم و وارد بازار شما شوم و با آن غذایی تهیه کنم و چند نفر مسلمان را دعوت کرده اطعامشان کنم، نزد من دوست داشتنی‌تر از آن است که یک برده را آزاد کنم.»[۲]
صله رحم، حتی با کسانی که از جهت عقیده و رفتار، مخالف انسان هستند
صله رحم یک سنت و وظیفه اخلاقی است که نه تنها با خویشاوندان مومن و پرهیزکار، بلکه حتی با افرادی که اهل گناهند نیز لازم است. چه بسا به برکت دیدوبازدیدهای بستگان صالح، دیگران هم اصلاح شوند.
از طرفی، گاهی ترک اینگونه بازدیدهای خانوادگی موجب می‌شود که بستگان ناصالح، بر کجی‌ و خطاهایشان افزوده شود، در حالی که حفظ رابطه خویشاوندی، راهکار و کمک خوبی برای بازداشتن آنان از انحراف بیشتر خواهد بود.
شخصی از امام صادق(علیه‌السلام) پرسید: برخی خویشاوندانم خط و تفکر دیگری دارند، غیر از فکر و عقیده من، آیا آنان بر من حقی دارند؟ حضرت فرمود: آری، حق قرابت و خویشاوندی را چیزی قطع نمی‌کند. اگر با تو هم فکر و هم عقیده باشند، دو حق بر گردن تو دارند: یکی حق خویشاوندی؛ دوم حق اسلام و مسلمانی.[۳]
دو فایده صله رحم در کلام امام صادق(علیه‌السلام)
در روایتی از امام صادق(علیه‌السلام) درباره صله رحم آمده است: «صله رحم و نيكى، حساب (قيامت) را آسان مى‌كند و از گناهان جلوگيرى مى‌نمايد.»[۴]
بنابراین از سخنان امام صادق(علیه‌السلام) مشخص می‌شود كه صله رحم نه تنها برای مسلمانان واجب است، بلكه فریضه‌ای است كه اخلاق را خوب، دست را بخشنده، جان را پاكيزه، روزى را زياد مى‌كند و مرگ را به تأخير مى‌اندازد.[۵]
پی‌نوشت:
[۱]. صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق(علیه‌السلام)، علامه مظفر، ترجمه سید علوی، ص۳۰۴
[۲]. همان، ص۳۰۵
[۳]. میزان الحكمه، ج۴، ص۸۳
[۴]. تحف العقول، ص۳۷۶
[۵]. كافى، ج۲، ص۱۵۱

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




 

شاگردان مدرسه ی حضرت امام(ع)
مدرسه ای که حضرت امام صادق (ع) در مدینه قلب کشورهای اسلامی به وجود آورد دانشگاه بزرگی بود که طبق احصاء و شمارش حافظ ابو العباس بن عقده در کتاب مستقلی تعداد راویان و رجال فقه بود و حدیث آن به چهار هزار تن می رسید و در میان آنان نوابغ و متخصصین و دانشمندان نام آوری وجود داشتند که اسامی برخی از آنها هم اکنون در کتابهای علمی اروپا نیز زبانزد می باشد. شیخ مفید نیز ارشاد تعداد آنان را چهار هزار تن می نگارد. سید علی نیلی در کتاب الانوار همانند شیخ مفید اظهار نظر می کند شیخ طبرسی در اعلام الوری تعداد آنان را چهار هزار تن می دادند همچنان که شهید اول در کتاب اول فقهی “ذکری” چهار هزار تن از مردم عراق، شام، حجاز می داند… .
این همه شاگرد و فارغ التحصیل و این همه دانش اندوز با وجود آن همه فشار سیاسی و اختناق اجتماعی می تواند یکی از معجزات تاریخ بشمار آید در صورتی که اگر امام(ع) آزادی عمل کامل و فراغت مناسب می داشت می توانست استعدادهای بزرگی را بپروراند و جهان اسلام را بیش از پیش شکوفا سازد. اکنون با توجه به وسعت و بینش فقهی و عمق و ژرفای دید مکتبی فقه صادق(ع) توجه خاص و نگرش عجیبی در محافل قانونگذاری و مجالس علمی و فقهی به این فقه آموزنده و ارزنده معطوف شده است که تا دیروز هرگز چنین توجهی و نگرشی وجود نداشته است و اگر حرکت سریع و توجه عمیق شاگردان این فقه به جنبه های جهانی و گسترش ابعاد سیاسی و اجتماعی آن بیشتر مبذول گردد ثمرات و آثار بیشتر و بهتری در برخواهد داشت.


تربیت یافتگان مکتب تربیتی امام(ع)
شاگردان حضرت امام صادق(ع) خیلی زیاد می باشند ولی ما در اینجا به شرح کوتاهی در مورد چند تا از آنها و اسامی تعداد دیگری اکتفا می کنیم.
1- محمد بن مسلم یکی از شخصیتهای بزرگ شیعه از راویان بلند پایه و عالیقدر اسلامی است که در علم و فضیلت و زهد و تقوی و عظمت و کمال، سر آمد محدثان و راویان حدیث می باشد و در میان شاگردان امام صادق(ع) کمتر کسی به پایه ی فضیلت و عظمت او می رسد. پیشوای ششم در مورد او می فرماید: مکتب ما را احادیث پدرم را 4 نفر زنده کردند این چهار نفر عبارتند از: زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی، اگر اینها نبودند کسی از تعالیم دین و مکتب پیامبر(ص) بهره ی کافی نمی یافت. این چهره های نورانی حافظان دین و مورد اعتماد پدرم در بیان حلال و حرام احکام دین بودند که با مکتب ما آشنا شدند و در روز رستاخیز نیز پیش از دیگران به ما خواهند پیوست.
“محمد مسلم” که از سرزمین کوفه بود طی چهار سال اقامت در شهر مدینه، پیوسته به پیشگاه صادقین(امام باقر و امام صادق(ع)) شرفیاب شد. و از محضر آن دو پیشوای بزرگ، بهره ها می اندوخت، در مکتب علمی به درجه ای از علم و فضیلت نائل مثل گردید که می گفتند: در میان شیعیان در فقه و حدیث هیچکس از محمد بن مسلم داناتر نیست وی می گوید هر موضوعی که به نظرم می رسید می پرسیدم بطوری که سی هزار حدیث از امام پنجم و شانزده هزار حدیث از امام صادق(ع) فرا گرفتم.
2- زراره بن آعین: زراره یکی از اعیان و بزرگان شیعه است که در علم فقه، حدیث کلام، بصیرت و آگاهی کامل دارد. امام بوجود چنین شاگردی افتخار کرده است و او را مرجع مراجعات و فتوای مردم قرار داده است در یکی از سخنان خود به فیض پسر مختار می فرماید: اگر حدیثی خواستی از این مرد نشسته مسئلت نما و با دست خودش به زراره اشاره فرمود و باز در حدیث دیگری فرموده اند اگر زراره و امثال او نبودند آثار پدرم از میان می رفت.
زراره یکی از یاران خاص امام(ع) و از شیعیان بسیار با فضیلت و عالیقدر است. بطوری که بزرگی و عظمت و شخصیت و ویژگی های علمی و معنوی او مورد اتفاق دانشمندان شیعه قرار گرفته است.
“ابن شهر آشوب” می نویسد: دانشمندان اسلامی در این مطلب اتفاق نطر دارند که در میان شاگردان صادقین(ع) شش نفر از همه داناتر و واردتر بودند که عبارتند از زراره، معروف مکّی، ابو بصیر اسدی، فضیل ابن یسار، محمد بن مسلم طائفی و برید بن معاویه عجلی.(مناقب ابن شهر آشوب ، ج4، ص211)
زراره مردی سخنور، خوش بیان و بحاّثه بود. و در مباحثه استعداد فوق العاده ای داشت بعدی که کمتر کسی می توانست او را محکوم سازد. او در علم کلام و مسائل اعتقادی و استدلالی بقدری ماهر و ورزیده بود که متکلمان شیعه شاگردان مکتب او محسوب می شدند.(قاموس الرجال، ج4، ص173)
زراره علاوه بر آنکه یک محدث بزرگ، متکلم عالیقدر، فقیه برجسته بود، شاعر و ادیب با ذوقی نیز به شمار می رفت و کتابی درباره علم و جبر و اختیار تألیف نموده بود.
3- ابان ابن تغلب: ابان فرزند تغلب از اصحاب امامان، سجاد و باقر و صادق(ع) شمرده می شود او مرد با فضیلت و جلیل القدر بود که در مسجد مدینه می نشست و درس و حدیث القاء می نمود امام صادق(ع) درباره ی او فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و به مردم فتوی بده من دوست دارم در میان شیعیان امثال تو فراوان باشد».
او فرد عالم و با هوش سرشار از عقل وافر بود به علوم قرآن علاقه داشت و نخستین شخصی است که در این زمینه تألیف مستقلی دارد. ابان مدت طولانی در محضر پیشوایان معصوم نامبرده اعتکاف نموده است و احادیث و علوم آنان را دریافته است و بیش از 30000 حدیث از امام صادق(ع) حفظ نموده است.
از دیگر شاگردان امام می توان به این افراد اشاره نمود: جابر بن یزید جعفی، حمران بن شیبانی، مفضّل بن عمر جعفی، آبان پسر عثمان، برید العجلی، جمیل بن دراج، جمیل بن صالح، حماد بن عثمان، حبیب بن ثلابت کاملی و…. .

 

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




با سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام جعفر صادق (ع)،صلوات زیر مخصوص این امام بزرگوار می باشد با فرستادن این صلوات  در ثواب آن سهیم شوید


اللهم صل علي جعفربن محمد الصادق خازن العلم الداعي اليك بالحق النورالمبين


اللهم و كما جعلته معدن كلامك و وحيك و خازن علمك و لسان توحيدك و ولي أمرك و مستحفظ دينك


فصل عليه أفضل ما صليت علي أحد من أصفيائك و حججك إنك حميد مجيد


أللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم يا زهرا (س).

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





اهل بیتون آدینا مشتریم
آستانینده غلام دَریَم
ایکی دنیاده بونا فخر ایدرم
صادق آل عبا نوکریَم
________
دل آچاندان آقاما جان دیمیشم
جانیمی جانینه قربان دیمیشم
سائلم من اونا سلطان دیمیشم
عشقیم اثبات ایلیور حیدریم
ایکی دنیاده بونا فخر ایدرم
صادق آل عبا نوکریَم
________
گَلمیشَم پور علی سایه سینه
چاتمیوب یوسف اونون پایه سینه
جان فدا اول یاشیل عمامه سینه
درگه عشقیده من چاکریم
ایکی دنیاده بونا فخر ایدرم
صادق آل عبا نوکریَم
_________
مذهب شیعه یه سروَردی آقام
باشلارا تاج منوَّردی آقام
دلبر،ساقی کوثردی آقام
قدح معرفتین ساغریَم
ایکی دنیاده بونا فخر ایدرم
صادق آل عبا نوکریَم
______
صادق ای آینه ی نور جَلی
صورَتون جِلوَلَنور آی مَثَلی
سنسن عالمده گوزل لر گوزَلی
صادقون نوکرینون نوکریم
ایکی دنیاده بونا فخر ایدرم
صادق آل عبا نوکریَم(بهلول حبیبی زنجانی)

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





زندگی امام صادق(علیه‌السلام)

امام صادق (عليه السّلام) در سال (۱۱۴ ه - ق) به امامت رسيد. دوران امامت آن حضرت مصادف بود با اواخر حكومت امويان كه در سال ۱۳۲ به عمر آن پايان داده شد و اوايل حكومت عباسيان كه از اين تاريخ شروع شد.
وقتي منصور دوانقي در سال ۱۳۶ هجري به خلافت رسيد دوران اختناق شديد بر شيعيان شروع شد او قصد داشت كه همه شخصيت‎هاي برجسته خاندان علي (عليه السّلام) را از سر راه خود بردارد به همين خاطر، بارها امام صادق (عليه السّلام) را بحضور طلبيد و او را مورد بازجوئي قرار داد. تا اين‎كه بالاخره در سال (۱۴۸ ه - ق) بوسيله عامل خود در مدينه آن امام را مسموم و به شهادت رسانيد.
در ميان ائمه اطهار (عليهم السّلام)، دوران زندگانی امام صادق (عليه السّلام) منحصر بفرد بود. زيرا آن دوران از نظر سياسي، دوران ضعف حكومت بني‎اميه و قدرت بني‎عباس بوده است.
با قدرت گرفتن بني‎عباس، آنها از وجود مبارك امام صادق (عليه السّلام) بيمناك بودند و در صدد شهادت آن حضرت برآمدند. هنگامي كه ابوالعباس (اولين خليفه عباسي) از دنيا رفت، برادرش منصور دوانقي كه مردي ستمگر و خونريز بود به مقام خلافت رسيد. وي پس از اين‎كه به مقام خلافت رسيد از كثرت شيعيان و پيروان امام صادق(عليه السّلام) اطلاع يافت.
منصور بخوبي مي‎دانست كه پيشواي ششم شيعيان، مركز ثقل مبارزات اسلامي، به شمار مي‎روند، لذا چندين مرتبه تصميم به قتل آن حضرت مي‎گيرد ولي هربار بنا به عللي از قتل آن حضرت منصرف مي‎شود. وي همواره از فعاليت امام صادق(عليه السّلام) سخت نگران بود. محبوبيت عمومي و عظمت علمي امام (عليه السّلام) بر اين بيم و نگراني مي‎افزود.[۱]
بعلاوه منصور دوانقی، شيعيان را نيز در مدينه به شدّت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود به طوري كه در مدينه جاسوساني داشت كه گزارش آن‌ها را به او مي‎دادند و كساني را كه با امام صادق(عليه السّلام) رفت و آمد داشتند، گردن مي‎زدند».[۲]
امام (عليه السّلام) نيز ياران خود را از همكاري با دربار خلافت منع مي‎كرد تا كمكي به ستمگران نشود. لذا مي‎فرمود: «من دوست ندارم كه براي آنها (بني‎عباس) گرهي بزنم يا درِ مشكي را ببندم، هر چند در برابر آن پول بسياري بدهند. زيرا كساني كه به ستمگران كمك كنند در روز قيامت در سراپرده‎‎اي از آتش قرار داده مي‎شوند تا خدا ميان بندگان خود حكم كند.»[۳]
«روزي منصور دوانقي به امام صادق(عليه السّلام) نوشت: چرا مانند ديگران نزد ما نمي‎آيي؟ امام در پاسخ نوشت: ما (از لحاظ دنيوي) چيزي نداريم كه براي آن از تو بيمناك باشيم و تو نيز از جهات اُخروي چيزي نداري كه به خاطر آن به تو اميدوار گرديم و… منصور نوشت: بياييد ما را نصيحت كنيد. امام پاسخ داد: اگر كسي اهل دنيا باشد تو را نصيحت نمي‎كند و اگر هم اهل آخرت باشد نزد تو نمي‎آيد».[۴]
به همين علّت، منصور دوانقي به تكريم و احترام ديگران پرداخت تا امام را تحقير كند. «سخنگوي بني‎عباس در شهر مدينه اعلام كرد كه: جز «مالك بن انس» و «ابن ابي ذئب» كسي حق ندارد در مسائل اسلامي فتوا بدهد».[۵] بدنبال اين جريان حكومت وقت با تمام امكانات خود به طرفداري از مالك و ترويج و تبليغ وي پرداخت تا از اين رهگذر، مردم را از مكتب امام صادق (عليه السّلام) دور كند. روزي منصور به مالك گفت: اگر زنده بمانم فتاواي تو را مثل قرآن نوشته به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم كرد به آنها عمل كنند».[۶]
مي‎توانيم بگوييم كه دوران منصور يكي از پراختناق‎ترين دوره‎هاي تاريخ اسلام بود و امام صادق(عليه السّلام) ده سال از اواخر عمر خود را در چنين دوراني سپري ساخت، منصور بعد از اين‎كه متوجه شد كه نمي‎تواند از نظر علمي و شخصيتي امام صادق(عليه السّلام) را مغلوب سازد به فكر حذف و شهادت آن حضرت افتاد، تا اين‎كه بعد از چندين مرتبه كه شبانه به منزل آن حضرت يورش بردند و در دل شب از منزل بيرون كشيدند و به تبعيد مجبور ساختند، بالاخره در سال ۱۴۸ (بيست و پنجم شوال) بوسيله سمّ آن امام بزرگوار را مسموم و به شهادت رسانيدند».[۷]
____________________________________
پی‌نوشت:
[۱]. بحارالانوار ، ج۴۷، ص۱۶۲
[۲]. اختيار معرفة الرجال، ص ۲۸۲.
[۳]. وسائل الشيعه، بيروت، ج۱۲، ص۱۲۹.
[۴]. بحارالانوار ، ج۴۷، ص۱۸۴.
[۵]. وفيات الاعيان، ج۴، ص۱۳۵.
[۶]. تذكرة الحفاظ، ج۱، ص۲۱۲.
[۷]. دورنمائي از زندگاني امام جعفر صادق (عليه السّلام)، ص ۳۰۹.

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت
1 2 ...3 4 6 7