ترس !
همه ي بدبختي از همين ترس شروع مي شود
ترس از شكست
ترس از تمسخر
ترس از گذشتن
ترس از آبرو
و هزاران هزار ترسِ ديگر
كه ما را وا مي دارد
از هرچه كه نامش زندگيست
از تجربه
از خنده هايي كه شايد گريه شود
از گريه هايي كه بي شك خنده مي شود
از رها كردن و ادامه دادن
از شانه بالا انداختن و
سرمست زيرِ لب زم زمه كردنِ
هرچه باد آ باد
بيا و اين سه حرف را
جايگزين كن
بجاي ترس
بگو خدا
مي بيني ؟
اين سه حرف كجا؛ آن كجا !
حرفِ مردم مهمانِ سفره هايِ
آن آدمكهاي بي كارِ اين روزگار است
تمسخر؛ كارِ آدمهاي بددل
امروز اگر حواست به زندگي نباشد
فردا زندگي تمامِ حواست را
جمعِ حسرت هايت مي كند
حواست باشد

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...