✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تصاویر متحرک ولادت حضرت معصومه و روز دختر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



بای ذنب قتلت....؟
بای ذنب قتلت....؟
بای ذنب قتلت....؟
بای ذنب قتلت....؟
موضوعات: طوفان جاهلیت  لینک ثابت




سیدمحمدصادق خرازی-معاون پیشین وزارت خارجه در سرمقاله روزنامه شرق نوشت: تاریخ تکرار می‌شود. روزگاری پادشاه یمن از ایران درخواست کرد که برای مقابله با حملات اقوام وحشی به کمک دولت و ملت یمن رود.

ایران سیف‌بن‌‌ذی‌ یزن را برای کمک به یمن فرستاد و در آن زمان ساختار قدرت، دولت و حاکمیت یمن به‌گونه‌ای شد که این ملت بزرگ توانست در برابر حملات اقوام وحشی مقاومت بومی کند.

دیری نپایید تا بزرگان و علمای برجسته زیدی‌مذهب و شافعی‌مکتب از ایران به یمن رفتند و باب علم و معرفت و حکمت را در این سرزمین بنا نهادند، بنابراین در صعده، مأرب، صنعا، عمران، البیضاء، جوف، محویت، حضرموت و ذمار مردم علاقه زیادی به فرهنگ و تمدن ایران داشته و دارند.

اگر بخواهم راجع‌به تاریخ و تمدن و فرهنگ ملت یمن مطلبی بنویسم، مثنوی هفتادمن کاغذ می‌شود و به همین‌دلیل تنها به بحران اخیر این کشور یعنی تجاوز عربستان سعودی می‌پردازم. اما واقعیت این ماجرا چیست؟ چیستی و چرایی حمله سعودی‌ها به یمن را چگونه باید تحلیل و تفسیر کرد.

اگر کمی واقع‌بینانه به مسائل منطقه نگاه کنیم، درخواهیم یافت مهم‌ترین عنصر تلخی که منطقه خلیج‌فارس تا دریای عدن و دریای سرخ را تهدید می‌کند، تندروی و رادیکالیسم بنیادی است که عربستان سعودی، امارات‌متحده‌عربی، قطر، بحرین از یک‌سو و ترکیه و مصر از سوی دیگر بر آن دامن زده و می‌زنند.

تاریخ نیم‌قرن اخیر به ما می‌آموزد بی‌ثباتی گاه‌وبیگاه، عامل مستقیم دخالت قدرت‌های فرامنطقه را رقم زده است و همه عوامل حکایت از این نکته دارد که عربستان، قدرت‌های دیگر و نقش آشکار و پنهان اسرائیل در منطقه دست‌ به ریسک بزرگی زده‌اند که یقینا از آن نمی‌توانند سربلند بیرون بیایند. تاریخ در منطقه خاورمیانه نشان داده است که میلشیای مردم‌بنیاد در برابر ارتش‌های متعارف و بدون پشتوانه مردمی از قدرت تأثیرگذاری ویژه‌ای برخوردار بوده است. مجاهدان افغانی در مواجهه با قدرت استعمار شوروی پیروز شدند. حزب‌الله در جنگ ۳۳روزه در مقابل یکی از ارتش‌های مخوف جهان پیروز شد.

ارتش اسرائیل در فضایی به مساحت ۳۴۰کیلومترمربع نتوانست حزب‌الله را شکست دهد و شکست مفتضحانه‌ای را پذیرفت و ننگ آن بر پیشانی این رژیم باقی ماند. در روز دوم حمله اسرائیل به جنوب لبنان، رایس، وزیر خارجه وقت ایالات‌متحده در برابر رسانه‌های جهان اعلام کرد که نه مذاکره و نه گفت‌وگو و نه توقف حملات، فقط‌وفقط خلع‌سلاح حزب‌الله. در روز بیست‌وپنجم و بیست‌وششم حمله اسرائیل، آمریکا، اروپا و برخی کشورهای منطقه به‌طور مستقیم و غیرمستقیم شروع به تماس با دولتین لبنان، سوریه و ایران گرفتند که راه‌حلی برای توقف حملات و استقرار آتش‌بس، به‌دست آورند.

دوشب قبل از پذیرش آتش‌بس، اسرائیلی‌ها به التماس دول اروپایی‌ و آمریکا افتادند که بتوانند از دست نیروهای مقاومت حزب‌الله رهایی یابند. اگر حزب‌الله می‌خواست، می‌توانست بیش از هزارنفر از نیروهای بی‌روحیه اسرائیلی را نابود کند. اکنون حمله عربستان‌سعودی واقعه و فاجعه دیگری برای این کشور پدید آورده است. انصارالله یک جمعیت چندمیلیونی از زیدیه، شافعی‌ها و دیگر مردان و زنان یمن است که درعین‌حالی که قرن‌هاست زندگی و همزیستی بسیار خوبی با هم داشته‌اند، اینک در برابر متجاوزان خارجی متحد شده‌اند. انصارالله و همه حوثی‌ها و مجاهدین یمنی جمعیتی چندمیلیونی دارند که به همه ادوات نظامی و جنگ‌افزارها نیز مجهزند. بخش عمده‌ای از امکانات ارتش اینک در اختیار ارتش انصارالله است. اسرائیل در منطقه محدود ۳۴ کیلومتری نتوانست پیروز شود و در برابر حزب‌الله شکست خورد؛ مطمئنا عربستان سعودی در منطقه ۱۵۰ هزار کیلومترمربعی در مرزهای خود با انصارالله شکست جدی خواهد‌خورد.

زیرا ارتش عربستان فاقد سیستم آفندی بومی است. همه آگاه هستند که سعودی، ارتشی اجاره‌ای و عاریتی دارد و نیروهای هوایی متجاوزان از پدیده طیاره‌ها و خلبانان چند کشور تشکیل شده و برای قتل‌عام مردم مظلوم و بی‌پناه یمن کمر بسته‌اند. برای نیروی زمینی چنین ارتشی که در پی اجاره ارتش پاکستان و مصر هستند و هنوز هم موفق نشده‌اند نمی‌توان پیروزی و موفقیتی را پیش‌بینی کرد. السیسی، رئیس دولت کودتا در مصر درخواست چندین‌میلیارددلار کرده و پاکستان هرگونه پیوستن به نیروی زمینی را تاکنون رد کرده است. از طرفی یک ارتش اجاره‌ای چگونه می‌تواند در برابر ارتش ایدئولوژیک انصارالله و قاطبه نیروهای یمنی با قدرت عمل رفتار کند. سرنوشت این تجاوز محتوم و مشخص است که نیروهای سعودی و متحدان، آینده نه چندان بلندی را در انتظار خواهند کشید.

پرسش مهمی در پیش‌روی ما قرار گرفته است، که چرا عربستان دست به چنین عمل خام و عجیب و در‌عین‌حال با ریسک بالایی زده است؟ در حالی که تا شب درگذشت ملک‌عبدالله، حوثی‌ها و انصارالله میهمان ویژه دولت عربستان بودند و آنها در بحث جانشینی و وضعیت آینده یمن به مذاکره پرداخته بودند. با مرگ پادشاه چه اتفاقی رخ داده است که عربستان رویکرد مذاکره، حل‌وفصل منطقی و گفت‌وگو را به جنگ و حمله و تجاوز تغییر داده است. اختلافات سران عربستان سعودی به گونه‌ای است که بین نایف با بن‌سلمان در راستای حملات هوایی-زمینی اختلافات جدی فاحش وجود دارد و نیروهای آمریکایی به حکمیت و مدیریت این اختلاف‌ها پرداخته‌اند. موقعیت فعلی عربستان سعودی نشان می‌دهد این رژیم قادر به تأمین و سیادت بر جهان پیرامونی خود نیست و نتوانسته سیطره بر نحله‌ها و جنبش‌های مقاومت و انقلابی پیدا کند و هرگونه وسوسه و پیشنهاد آنان توسط حوثی‌ها رد شده است. سعودی‌ها در دو جبهه با بحران جدی در افکارعمومی جهان روبه‌رو هستند: حمایت از القاعده و داعش در خارج از مرزها و در داخل با پدیده‌های بحران مشروعیت حکام جدید که به‌صورت جدی پدیدار شده و نسل جوان دیگری که قیادت و سیادت یک خانواده بر سرشت و سرنوشت کشوری چون عربستان را برنمی‌تابند ساختار قدرت و دولت در این کشور را با بحران مشروعیت روبه‌رو کرده است.
آنها تصورشان این است که درگیرشدن در جنگ یمن می‌تواند دوباره وحدت ملی در حاکمیت و خاندان سعودی پدید آورد. مدت‌هاست قدرت‌نمایی سعودی‌ها نه‌تنها بحران‌افزایی منطقه‌ای داشته بلکه چنین اقداماتی در سیاست خارجی عربستان بحران به‌همراه داشته است. مدت‌هاست استراتژیست‌های منطقه‌ای هرگونه بحران امنیت در منطقه را به‌مثابه ایجاد امنیت داخلی تعبیر و تفسیر و حتی در مورد القاعده تجربه کرده‌اند. سیستم امنیتی عربستان سال‌هاست با حمایت از القاعده و هم‌اینک داعش از منطقه امنیت‌زدایی کرده است و در یک توافق نانوشته با تروریسم عربی در محیط داخلی خود امنیت را فراهم آورده‌اند. در اینجا بحث یک جنگ جدی مطرح است.

دیگر نمی‌توان ناامنی را در بیرون منطقه توسعه داد و در درون با پول‌های خود امن زندگی کرد. امنیت مقوله‌ای بهم‌پیوسته است. امنیت‌سازی کاذب همانند دولت‌سازی‌های مصنوعی به‌زودی تبدیل به ضدامنیت و تهدید می‌شود.

موضوعات: طوفان جاهلیت  لینک ثابت




ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺳﻪ ظرف ﻫﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺭﻭﯼ ﺷﻌﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﺁﺏ ﺭﯾﺨﺖ؛
ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﺍﻭﻝ ﯾﮏ ﻫﻮﯾﺞ
ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﺩﻭﻡ ﯾﮏ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ
ﺩﺭ ﺳﻮﻣﯽ ﭼﻨﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﻗﻬﻮﻩ …
ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺳﻪ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺩﺍﺩ ﺑﻌﺪ از فرزندانش ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺯﻣﺎﯾﺶ ﭼﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ؟
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ
ﻣﺎﺩﺭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ :
ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭﺧﺮﻭﺵ ﻭ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎ ﻭﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ؛
ﺑﻌﻀﯽ ﻣﺜﻞ ﻫﻮﯾﺠﻨﺪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺳﺨﺖ ﻭﻣﺤﮑﻤﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭﺧﺮﻭﺵ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ سست ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺎﺯﻧﺪ …
ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎﻣﺜﻞ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ، ﺩﺭﺭﻭﺍﻝ ﻋﺎﺩﯼ ﻭ ﺭﻭﺗﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺳﺨﺖ ﻭﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻧﻌﻄﺎﻑ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ.
ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺩﯾﮕﺮ، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺯﻧﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﯿﻂ ﺍﻧﺮﮊﻯ ﺩﺍﺩﻩ؛ﻣﻌﻄﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻧﮓ ﻭ ﻃﻌﻢ ﻣﯽبخشند …
ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﮐﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﺯ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﺭﻭﺡ ﺑﺨﺶ ﺣﯿﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻨﺪ .
مثل تو دوست عزیز من …�

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




خاطره جالب مرحوم علی اکبر ابوترابی
از توسل یک اسیر به حضرت زهرا

در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد.
روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»!

یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او».
آن بعثی گفت: «او اذان گفت».

برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم».
مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو».
برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.

وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است».

به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره ۱ و ۲) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید.

آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرم‌تر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود.

ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌کردم که شیره‌اش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند، آب می‌آورد، ولی می‌ریخت روی زمین و بار‌ها این کار را تکرار می‌کرد».

می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخار می‌کنم که مثل فرزندتان آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم».
سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یا زهرا! افتخار می‌کنم. این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت، ‌این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.

دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم. تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است.

در‌‌ همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره،‌‌ همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. او از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام.

اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید: بیا که آب آورده‌ام.
او مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (س) که آب را از دستش بگیرم.

عراقی‌ها هیچ‌وقت به حضرت زهرا (س) قسم نمی‌خوردند. تا نام مبارکت حضرت فاطمه (س) را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید: «بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند».

منبع کتاب اروند خاطرات

همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد. یک مقدار حال آمدم. بلند شدم. او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم.

گفت: دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (س) شرمنده کردی. الان حضرت زهرا (س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور گرنه همه شما را نفرین خواهم کرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻮﯾﺪ : ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺸﺘﺰﺍﺭﯼ ﺍﺯﮔﻨﺪﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩبوﺩﻡ؛ ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯﮔﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﮑﺒﺮ ﺳﺮﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪﻭ ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺳﺮﺑﻪ ﺯﯾﺮﺁﻭﺭﺩﻩﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩﺟﻠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍﻟﻤﺲ ﻧﻤﻮﺩﻡ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻡ؛ ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﺭﺍﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯﺩﺍﻧﻪ ﻭﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﻨﺪﻡﯾﺎﻓﺘﻢ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﺭﮐﺸﺘﺰﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺰ ﭼﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ ﺳﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﻧﺪ ..

ﺩﻭﺩ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﮐﺴﺮ ﺷﺄﻥ ﺷﻌﻠﻪ ﻧﯿﺴﺖ

ﺟﺎﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺑﺮﻭ ﻧﮕﯿﺮﺩ ﮔﺮ ﭼﻪ ﺍﻭ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ

ﺷﺼﺖ ﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﻋﻮﺍﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ

ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﮐﻮﭼﮏ ﻻﯾﻖ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ؟

ﺁﻫﻦ ﻭ ﻓﻮﻻﺩ ﺍﺯ ﯾﮏ ﮐﻮﺭﻩ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﺑﺮﻭﻥ

ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﮔﺮﺩﺩ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻌﻞ ﺧﺮ ﺍﺳﺖ

ﮔﺮ ببيني ﻧﺎﮐﺴﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ

ﺭﻭﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﮐﻒ ﻧﺸﯿﻨﺪ ، ﻗﻌﺮ ﺩﺭﯾﺎ ﮔﻮﻫﺮ ﺍﺳﺖ

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




جان ماکسول ميگويد " به خاطر بسپار " … - زندگی بدون چالش ؛ مزرعه بدون حاصل است. - تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد؛ مرغ است. -زندگی ما با " تولد" شروع نمی شود؛ با "تحول" آغاز میشود. - لازم نیست "بزرگ " باشی تا "شروع کنی"، شروع کن تا بزرگ شوی … - اگر قبل از رفتن کسی خوشبخت بودید ؛ بعد از رفتنش هم می توانید خوشبخت باشید… - باد با چراغ خاموش کاری ندارد ؛ اگر در سختی هستی بدان که روشنی… - ما فقط برای یک بار جوان هستیم ؛ولی با یک تفکر غلط می توانیم برای همیشه نابالغ بمانیم … - بخشش؛ گذشته را دگرگون نمی سازد؛ ولی سبب گشایش آینده می شود.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هر کس ز ولایت و ولیّ دور شود
همسایه ی دشمن است و منفور شود!
پروانه صفت، گِرد ِعلی میگردیم
تا دیده ی هر فتنه گری کور شود!
*
ما از خم پرجوش ولایت مستیم
عهدی ازلی با ره مولا بستیم
بنگر که وظیفه چیست در این میدان
ما افسر جنگ نرم آقا هستیم
*
پرسید زمن رفیق با تجربه ای
ای بر لب تو ز دوست هر زمزمه ای
محبوب تو کیست؟ بی تأمل گفتم
سید علی حسینی خامنه ای..

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم