✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
سلام بر رمضان


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



در یک شهربازی پسرکی سیاهپوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود.

بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد .

سپس بادکنک آبی و همینطور یک بادکنک زرد و بعد ازآن یک بادکنک سفید را رها کرد.

بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند.

پسرکی سیاهپوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود.

تا این که پس از لحظاتی به بادکنک فروش نزدیک شد و با تردید پرسید : ببخشید آقا! اگر بادکنک سیاه را هم رها می کردید آیا بالا می رفت ؟

مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان نخی را که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت وپس از لحظاتی گفت :

" پسرم آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون خود بادکنک قرار دارد"

دوست من … چیزی که باعث رشد آدمها میشه رنگ و ظواهر نیست …

رنگ ها … تفاوت ها … مهم نیستند … مهم درون آدمه، چیزی که در درون آدم ها است تعیین کننده مرتبه و جایگاهشونه و هرچقدر ذهنیات ارزشمندتر باشه ، جایگاه والاتر و شایسته تری نصیب آدم ها میشه.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ …
 
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،�
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ ﺩلبندبودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.�

ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎ ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ،
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ..

اینطوری شهید دادیم وحالابعضیمون راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم وگاهی با خانواده هم همراهی می کنیم وبه بدن نیمه لخت زنان نیگاه میکنیم ونمی دانیم یه روز همان شهيد رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خودرواز گناه حفظ کرده وغصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های مبتذل نشن
وصیتنامه شهیدمجیدمحمودی

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




بهشت اول :
آغوش مادریست که با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد

بهشت دوم :
دستان پدریست که برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد

بهشت سوم :
خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت ، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد

بهشت چهارم :
معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیش هم سنت شد تا یاد بگیری

بهشت پنجم :
آغوشی بود که هرگز در آغوشش نگرفتی

بهشت ششم :
دوستیست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند

بهشت هفتم :
همسر توست که با تمام وجود در کنار تو معمار زندگی مشترک تان است
گویی دو شاخه از یک ریشه اید

بهشت هشتم :
فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است

آری شاید هر کدام از ما تمام هشت بهشت را نداشته باشیم

و

آری بهشت همین حوالیست …
مادرت را بنگر…
پدرت را ببین ..
خواهر یا برادرت را حس کن ..
به معلمت سر بزن…
دوستت را به یاد بیاور…
عشقت را از خاطرت بگذران…
همسرت را در آغوش بگیر…
فرزندت را ببوس…

"نگرانم برایت"

یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت…
بهشت را با همه قلبت حس کن ، همین نزدیکیست..

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




حاج آقا آروم و با لبخند بهش گفت: سلام پسرم!
جوون یه نگاه حق به جانب و تلخ بهش انداخت و گفت: سلام … و سرش رو برگردوند
سلامش بوی خداحافظی میداد و داد میزد که ساکت
حاج آقا هم دیگه چیزی نگفت …
… هواپیما حرکت کرد و بعد از چند دقیقه مهماندار اعلام کرد که از آسمان ایران خارج شدیم
اما انگار این خبر برای بعضی ها حکم آزادی از زندان رو داشت.
کم کم عده ای روسری ها رو در آوردند
عده ای هم جای مانتوهاشون رو به لباسای کوتاه و راحتی دادند.
عده ای هم از نگاهشون میشد فهمید که اگه حاج آقا نبود ، بدشون نمی یومد یه تغییراتی توی ظاهرشون ایجاد بشه
حاج اقا سرش رو انداخت پایین و شروع کرد به ذکر گفتن
همه چی آروم بود تا اینکه هواپیما به لندن رسید
فرودگاه دیده میشد و خلبان اعلام کرد: تا لحظاتی دیگه فرود میایم
اما انگار مشکلی پیش اومده بود… هواپیما چند بار توی آسمون لندن چرخید و فرود نیومد
کم کم همه نگران شدند و همهمه ها بلند شد
تا اینکه خلبان اعلام کرد: چرخای هواپیما باز نمیشه
واویلا شده بود …. بعضی ها نزدیک بود از ترس سکته کنن
عده ای روسری هاشون رو سرشون کردند و اومدند پیش حاج آقا!
- حاج آقا تو رو خدا دعا کن …
- حاج آقا من خیلی گناه کردم ، چیکار کنم خدا منو ببخشه؟
- حاج آقا نماز هایی که نخوندیم ، روزه هایی که نگرفتیم چی میشه؟ بدبخت شدیم …
- حاج اقا یه ذکر بگو که همه تکرار کنیم و خدا به دادمون برسه
- حاج آقا تو پیش خدا آبرو داری ، بهش بگو غلط کردیم ، دیگه گناه نمی کنیم…
حاج آقا بهشون گفت: آروم باشین … خدا بزرگه … دعا کنین
حجابا برگشته بود سر جای اولش … حتی از اولش هم بهتر … خیلی بهتر
دیگه جای موسیقی ، صدای دعا و صلواتشون بلند شده بود …
تا اینکه چند دقیقه بعد خلبان گفت: مشکل حل شده و داریم فرود میایم
اما فرود اومدن هواپیما همانا و فرود اومدن حجابها همان
باز مانتوها در اومد … آرایش ها تنظیم شد
باز خدا رفت توی طاقچه برای روز مبادا…
دیگه کسی به فکر گناهاش نبود… دیگه بدهی هاش یادش نبود و…
حاج آقا با دیدن این صحنه ها آهی کشید و آیه 8 سوره زمر رو زمزمه کرد که خدا می فرماید:
"چون به آدمی گزندی برسد ، به پروردگارش روی می آورد و او را می خواند، آنگاه چون خدا به او نعمتی بخشید ، همه آن دعاها را که پیش از این کرده بود از یاد می برد و برای خدا همتایانی قرار می دهد تا خود و دیگران را از طریق او گمراه کنند. بگو : اندکی از کفرت بهره مند شو ، که تو از دوزخیان خواهی بود…"

+ این داستان برگرفته از یک اتفاق واقعی است…
به قلم سید محمد علی موسوی زاده

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




1_ بهترین سن شروع آموزش به کودکان وقتی است که بچه ها را از پوشک میگیرید.

هرگر جلوی جمع شلوارشان را پایین نکشید.

بهشان یاد دهید که زیر پوشک حریم خصوصی بچه هاست.

هرگز بچه ها را مجبور نکنید کسی را ببوسند.
"مادر برو یه بوس به عمو بده"
یا
"برو بغل دایی جان"
و حرفهایی از این دست.

2_ بگذارید یاد بگیرند که برای بوسیدن و در آغوش کشیده شدن اجازه بچه ها شرط است.

3_ هرگز بچه ها را در سن پایین با هیچ مردی حتی محارم تنها نگذارید.
بیشتر تجاوزها از طرف داییها و عمو ها بوده و مسلما به عقل هیچ پدر و مادری هم نرسیده که ممکن است خطر در کمین بچه باشد.

- فکر نکنید پسربچه ها در خطر نیستند اتفاقا آمار تجاوز و آزار جنسی پسربچه ها رو به افزایش است.

4_ مهارت "نه" گفتن را به بچه ها بیاموزید.-

5_ سعی کنید راننده سرویس بچه ها مرد نباشد. مخصوصا مراقب آخرین نفری که با راننده تنهاست باشید.

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




می گویند شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد.
وقتی که زنگ را زدند بیدار شد، باعجله دو مسأله را که روی تخته سیاه
نوشته بود یادداشت کرد
و به خیال اینکه استاد آنها را بعنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد
و تمام آن روز وآن شب برای حل آنها فکر کرد.
هیچیک را نتوانست حل کند، اما تمام آن هفته دست از کوشش بر نداشت.
سرانجام یکی را حل کرد و به کلاس آورد.
استاد بکلی مبهوت شد، زیرا آنها را بعنوان دونمونه از مسائل غیر قابل حل ریاضی داده بود.
اگر این دانشجو این موضوع را می دانست احتمالاً آنرا حل نمی کرد،
ولی چون به خود تلقین نکرده بود که مسأله غیر قابل حل است ،
بلکه برعکس فکر می کرد باید حتماً آن مسأله را حل کند سرانجام راهی برای حل مسأله یافت.
اين دانشجو كسي جز آلبرت انيشتين نبود…
حل نشدن بیشتر مشکلات زندگی ما به افکار خودمون بر می گرده …
(افکار تبدیل به اوضاع و احوال میشه)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پزشکان بدون مرز/ حمله قلبی یک باره اتفاق نمی افتد، بلکه همراه با علایم متعددی است که طی روزها و هفته ها خود را نشان می دهد اما اغلب افراد به آن بی توجهند. علایم حمله قلبی مختلف و در زنان و مردان متفاوت است.
بررسی ها نشان می دهد ۹۵ درصد زنانی که دچار حمله شده بودند، هفته ها و ماه ها قبل از آن علایمی غیر از درد قفسه سینه را تجربه کرده بودند. برای به دست آوردن آگاهی بیشتر درباره علایم حمله قلبی، این مطلب مطالعه کنید.

▪ سوءهاضمه یا حالت تهوع:
این نشانه یکی از علایمی است که به آن توجه نمی شود. علایم می تواند شامل سوءهاضمه خفیف، حالت تهوع شدید، درد و استفراغ باشد. برخی افراد در قسمت بالای شکم احساس درد می کنند. زنان و افراد مسن بالای ۶۰ سال به احتمال زیاد این علایم را تجربه می کنند بی آن که بدانند این علایم با بیماری های قلبی مرتبط است. البته اغلب موارد درد شکم و حالت تهوع با حمله قلبی ارتباط ندارد و در صورتی نگران کننده است که ناگهانی و بدون دلیل ظاهر شود.

▪ درد فک، گوش، گردن و شانه:
بی حسی در شانه و دست نشانه حمله قلبی است اما بیشتر مردم این نوع علایم را تجربه نمی کنند. به جای آن در قسمت گردن یا شانه یا از فک به بالا تا ناحیه گوش درد دارند. برخی نیز از درد بین استخوان کتف شاکی هستند. از آن جا که این درد موقتی است اغلب به فراموشی سپرده می شود.

▪ خستگی مفرط:
خستگی مفرط و ادامه دار که برای چندین روز باقی می ماند، علامت دیگر حمله قلبی است. طی بررسی ۷۰ درصد زنان داوطلب خستگی مفرط چند هفته و یا چند ماه قبل از حمله را گزارش کردند.

منظور از خستگی مفرط، خستگی است که مانع از بلند شدن فرد از رختخواب می شود. اگر فرد فعالی هستید و ناگهانی دچار خستگی مفرط شده اید، با پزشک خود مشورت کنید.

▪ کمبود نفس و سرگیجه:
نرسیدن خون کافی به قلب یعنی نرسیدن اکسیژن کافی به قلب که این امر باعث کمبود نفس و سرگیجه می شود.

▪ ورم و درد پا:
هنگامی که عضله قلب درست عمل نمی کند، فضولات از طریق خون از بافت ها حمل نمی شود و در نتیجه باعث ورم می شود. ورم ابتدا در کف پا و قوزک آغاز می شود. علاوه بر آن هنگامی که خون کافی به بافت ها نمی رسد، درد ایجاد می شود.

▪ خواب آلودگی، بی خوابی و اضطراب:
افرادی که با حمله قلبی رو به رو شده بودند یک ماه یا چند هفته قبل از حمله به طور نامعلوم دچار کم خوابی شده بودند.

▪ علایم مشابه آنفلوآنزا:
عرق کردن، احساس سبکی در سر، خستگی مفرط و ضعف علایم آنفلوآنزا نیست بلکه ممکن است علایم یک حمله قلبی باشد. علایم حاد مشابه آنفلوآنزا بدون تب و سرفه حاد ممکن است علایم حمله قلبی باشد.

▪ ضربان تند و نامنظم قلب

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




بدون شرح
موضوعات: طوفان جاهلیت  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم