✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
شوق مهدی علیه السلام


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



يا اباذر، مَنْ ماتَ وَ في قَلْبِه مِثْقالُ ذَرَّة مِنْ كِبْر لَمْ يَجِدْ رائِحَئه الْجَنَّةَ، إِلاّ أَنْ يَتُوبَ قَبْلَ ذلِك.يا اَباذَر، أكْثَرُ مَنْ يَدْخُل النّارَ الْمُسْتَكْبِرُونَ،
فَقالَ: رَجُلٌ وَهَلْ يَنْجوُ مِنَ الْكِبْر أحَدٌ يا رَسُولَ الله؟ قال: نَعَمْ، مَنْ لَبِسَ الصُّوْف وَ رَكِبَ الْحِمارِ… وَ جالَسَ الْمَساكِينِ.
اي ابوذر، كسي كه بميرد در حالي كه در قلبش ذرّه اي از تكبّر در دل او باشد بوي بهشت را نمي يابد، مگر اينكه قبل از مرگ از آن توبه كند.اي ابوذر، بيشتر كساني كه داخل آتش مي شوند متكبّرين هستند.
مردي سؤال كرد: اي پيامبر خدا، آيا ممكن است كسي از كبر نجات پيدا كند؟
حضرت(صلي الله عليه وآله) فرمود: آري، كسي كه لباس ساده بپوشد و مركبش، تكبّرآور نباشد و همنشين با فقرا و مساكين باشد.
***
[بحارالانوار ، جلد 74، صفحه 90]

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




در شب هفدهم ماه مبارك رمضان كه پيغمبر صلي الله عليه و آله به معراج تشريف برد و همه جا را ديد و در همان شب مراجعت فرمود. صبح آن شب ، شيطان خدمت آن سرور مشرف شد و عرض كرد: يا رسول الله ! شب گذشته كه به معراج تشريف برديد، در آسمان چهارم طرف چپ ((بيت المعمور)) منبري بود، شكسته و سوخته و به رو افتاده آيا شناختي آن منبر را و متوجه شديد كه از كيست ؟
آن حضرت فرمودند: خير؛ آن منبر از كيست ؟
شيطان عرض كرد: آن منبر از من است و صاحب آن بودم ! بالاي آن مي نشستم و ملائكه پاي منبر من حاضر مي شدند، از براي آنها راه بندگي حضرت منان را مي گفتم . ملائكه از عبادت و بندگي من تعجب مي كردند! هر وقت كه تسبيح از دستم مي افتاد، چندين هزار ملك بر مي خاستند، تسبيح را مي بوسيدند و به دست من مي دادند. اعتقاد من اين بود كه خداوند از من بهتر چيزي را خلق نفرموده ؛ ولي يك بار ديدم امر به عكس شد و رانده درگاه او شدم . و الان كسي از من بدتر و ملعون تر در درگاه احديت نيست . اي محمد صلي الله عليه و آله وسلم ! مبادا مغرور شوي و تكبر نمايي ، چون هيچ كس از كارهاي الهي آگاه نيست. .
در ملاقات خود با حضرت يحيي عرض كرد: من جزو ملائكه بودم و چهار هزار سال سرم را از يك سجده بر نداشتم ؛ ولي عاقبتم اين شد كه از صفوف ملائكه بيرون شدم و مطرود و مردود و ملعون درگاه حق تعالي گرديدم.
****
(داستانهايي از ابليس صفحه 40 به نقل از خزينه الجواهر 646)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پیامبر گرامی اسلام (ص) به حضرت علی (ع) می فرمایند:

ای علی(ع)!
ششصد هزار گوسفند می خواهی یا ششصد هزار دینار یا ششصد هزار جمله ؟

عرض کرد:ای رسول خدا ششصد هزار جمله.

پیامبر فرمودند(آن )ششصد هزار جمله را در شش جمله جمع (وخلاصه)می کنم.

ای علی!

1- هرگاه دیدی مردم به فضایل و مستحبات می پردازند ،تو به کامل کردن واجبات بپرداز.

2- هرگاه دیدی مردم سرگرم دنیایند،تو سرگرم آخرت شو.

3- و هرگاه دیدی مردم به عیب های دیگران می پردازند ،تو به عیب های خودت بپرداز.

4- و هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا می پردازند ،تو به آخرت بپرداز.

5- و هرگاه دیدی مردم به زیادی عمل می پردازند تو به خالص کردن عمل بپرداز.

6- و هرگاه دیدی مردم به خلق متوسل می شوند تو به خالق متوسل شو. (میزان الحکمة ج3ص2403)

موضوعات: روایات  لینک ثابت




محمد بن قولویه قمی(ره)
در سال 337هجری وارد بغداد شده و عازم مکه بودم و آن سال بنا بود قرامطه حجر الاسود را که برده بودند به مکان خود برگردانند و بیشتر همت من این بود که آن کس که حجر الاسود را نصب می کندببینم،زیرا در اخبار و کتب دیده بودم کسی جز حجت زمان نمی تواند آن را نصب کند،چنانچه در زمان حجاج ملعون حضرت زین العابدین(ع)آنرا نصب فرمود.ولی در بغداد مریض شدم و ابن هشام را نایب گرفتم و نامه ای نوشته به او دادم و در آن نامه از مدت عمر خود سوال کرده بودم و گفتم:
این نامه را به دست کسی که حجر الاسود را به جای خود می نهد بده.ابن هشام می گوید:هر کسی آمد حجر را نصب کند،جای خود نمی ایستاد تا اینکه جوان گندمگون خوش سیمایی آمد و آنرا گرفت و در مکان خود نصب نمود.
من به دنبال او رفتم،پس رو به من کرد و فرمود:آنچه با تو است بده،نامه را به او دادم بدون آنکه مطالعه کند فرمود:به او بگو سی سال دیگر عمر خواهی کرد و چنین شد که آن حضرت(عج)فرمود.
مسجد جمکران تجلیگاه صاحب الزمان(عج)،ص157وبحار الانوار،ج51،ص294
توضیح:قرامطه همان اسماعیلیه بودند که در آن روزگار سر به شورش برداشتند.رئیس آنها ابوطاهر قرمطی بود،قرامطه حجر الاسود را از جا کنده و به بحرین مسکن خود بردند و مدت بیست و دو سال نگاه داشتند که شرح کامل آن در کتاب نواب اربعه ص108آمده است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ(ﺹ) ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ، ﺗﺒﺴّﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.[1]

**ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻫﺸﺖ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺧﺘﻨﺪ:

ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﻼ‌ﻝ، ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ.ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ، ﺩﻭﺭ ﺍﻭ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺍﻣﻨﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﺔ ﺗﺎﻥ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﮐﻨﯿﺪ.ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﺮ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺍﻣﻦ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ، ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺷﻮﻕ، ﺑﻪ ﺑﻼ‌ﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : « ﺍﯼ ﺑﻼ‌ﻝ ! ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻭ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯼ، ﺑﯿﺎﻭﺭ ﺗﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺨﺮﻡ».
ﺑﻼ‌ﻝ، ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺸﺖ ﮔﺮﺩﻭ ﺑﺮﮔﺸﺖ . ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﻫﺸﺖ ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﻼ‌ﻝ، ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺸﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﺩﺭ ﺭﺍﻩ، ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﻼ‌ﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺰﺍﺡ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ، ﯾﻮﺳﻒ ﺻﺪّﯾﻖ ﺭﺍ ﺭﺣﻤﺖ ﮐﻨﺪ . ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﭘﻮﻝ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﻓﺮﻭﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﺸﺖ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ».[4]

**ﻫﺮ ﮐﻪ ﺧﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﺴﺘﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ…:

ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ﻉ) ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺧﺮﻣﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ(ﺹ) ﻫﺮ ﺧﺮﻣﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ، ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ، ﻫﺴﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻫﺴﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﯽ(ﻉ) ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺧﺮﻣﺎ ﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ، ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺘﻪ ﻫﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ﻉ) ﺑﻮﺩ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻊ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ﻉ) ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﺍﯼ ﻋﻠﯽ! ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ». ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ﻉ) ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﺁﻥ ﮐﻪ ﺧﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﺴﺘﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺧﻮﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ».[6]

**ﭘﯿﺮﻫﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻧﺪ:

ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ(ﺹ) ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﺓ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩ : « ﭘﯿﺮﺯﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻧﺪ ». ﺑﻼ‌ﻝ، ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ . ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ : « ﺑﻼ‌ﻝ ! ﺳﯿﺎﻫﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻧﺪ » . ﺑﻼ‌ﻝ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﺠﻠﺲِ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ، ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﺸﺴﺖ . ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻤﻮﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ . ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ : « ﻋﻤﻮ ﺟﺎﻥ ! ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻧﺪ ؛ ﺍﻣّﺎ ﺑﻤﺎﻥ ﺗﺎ ﺑﺸﺎﺭﺗﺖ ﺑﺪﻫﻢ » . ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﭘﯿﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺳﯿﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺷﮑﻞ، ﺑﺮﻣﯽ ﺍﻧﮕﯿﺰﺩ ﻭ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ، ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ، ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ»[8]

**ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ سفیدی ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺶ ﻫﺴﺖ:

ﺑﺎﻧﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﺳﯿﺪ . ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ . ﺯﻥ، ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ : ﻓﻼ‌ﻥ ﮐﺲ . ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ : «ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺶ ﻫﺴﺖ؟». ﺯﻥ، ﺑﺮﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﻧﻪ، ﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ! ﭼﺸﻢ ﻫﻤﺴﺮ ﻣﻦ ﺳﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ . ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ : « ﭼﺮﺍ ﺭﻧﺠﯿﺪﻩ ﺷﺪﯼ؟ ﻣﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺶ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﻧﺒﺎﺷﺪ؟»[9]

ﻣﻨﺎﺑﻊ

1. ﻣﮑﺎﺭﻡ ﺍﻷ‌ﺧﻼ‌ﻕ، ﻃﺒﺮﺳﯽ ( ﻧﻘﻞ ﺍﺯ : ﺩﺭﺱ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ، ﻣﻬﺪﯼ ﺣﺎﺋﺮﯼ ﺗﻬﺮﺍﻧﯽ، ﻗﻢ: ﺑﻨﯿﺎﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ(ﻉ)، ﺹ 42 ) .

4. ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺍﻷ‌ﯾﺎﻡ، ﺝ 3 ﺹ 69 .

6 . ﺍﻟﺨﺰﺍﺋﻦ، ﻣﻼ‌ ﺍﺣﻤﺪ ﻧﺮﺍﻗﯽ ( ﻧﻘﻞ ﺍﺯ: 1001 ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ(ﻉ)، ﻣﺤﻤّﺪ ﺭﺿﺎ ﺭﻣﺰﯼ ﺍﻭﺣﺪﯼ، ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﺳﻌﯿﺪ ﻧﻮﯾﻦ ).

8 . ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ 297 .

9. ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ 296

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺍﮔﻪ ﺑِﺸﮑﻨﻪ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼَﺴﺒﯽ نِمیشهﺩُﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ،مثلِ..
ﺩﻝِ ﺁﺩما

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺍﮔﻪ ﺑِﺮﯾﺰﻩ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧِﻤﯿﺸﻪ جَمعشﮐﺮﺩ،ﻣﺜﻞِ..
ﺁﺑِﺮﻭ

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑُﺨﻮﺭﯼ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ چیزی ﻧِﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑِﺮﯾﺰﯾﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ،مثلِ..
ﻣﺎﻝِ ﺑﭽﻪ یتیم

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗَﺪﺭﺷﻮ ﻧِﻤﯿﺪﻭﻧﯽ،مثلِ..
پدرومادر

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺗَﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍد،ﻣﺜﻞِ..
ﮔُﺬﺷﺘﻪ

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ پوﻟﯽ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺧَﺮﯾﺪ،ﻣﺜﻞِ..
ﻣُﺤﺒﺖ

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﻧَﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩَﺳﺖ ﺩﺍﺩ،ﻣﺜﻞِ..
دوستِ ﻭﺍﻗِﻌﯽ

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﻧِﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺗَﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ،ﻣﺜﻞِ..
ﺁﺩﻣﺎﯼِ ﭼﺎپلوﺱ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﻫَﺰﯾﻨﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ،اﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ،ﻣﺜﻞِ..
ﺧَﻨﺪﯾﺪﻥ

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﮔِﺮﻭﻧﻪ،ﻣﺜﻞِ..
تاوان

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ تَلخه،ﻣﺜﻞِ..
ﺣَﻘﯿﻘﺖ

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺳَﺨﺘﻪ،مثلِ..
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺯِﺷﺘﻪ،ﻣﺜﻞِ..
ﺧﯿﺎﻧﺖ

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺍَﺭﺯﺷﻪ،ﻣﺜﻞِ..
ﻋِﺸﻖ

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﺜﻞِ..
ﺍِﺷﺘﺒاه

یه چیزی..
هَمیشه هَوامون رو داره،مثلِ..

خدا

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




به حباب نگران لب يک رود قسم، و به کوتاهي آن لحظه شادي که گذشت،
غصه هم ميگذرد،
آنچناني که فقط خاطره اي خواهدماند..
لحظه ها عريانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




لقمان حکیم گفت:

من سیصد سال با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛
و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛
که هیچ دارویی بهتر از "محبت" نیست !
کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟
لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛
"مقدار دارو را افزایش بده !! "
ِ
جواب سلام را باسلام بده،
- جواب تشکر را با تواضع ،
-جواب کینه را با گذشت ،
-جواب بی مهری را با محبت
-جواب دروغ را با راستی ،
-جواب دشمنی را با دوستی،
-جواب خشم را به صبوری ،
جواب سرد را به گرمی ،
-جواب نامردی را با مردانگی ،
-جواب پشت کار را با تشویق ،
-جواب بی ادب را با سکوت ،
-جواب نگاه مهربان را با لبخند ،
-جواب لبخند را با خنده ،
-جواب دل مرده را با امید ،
-جواب منتظر را با نوید،
جواب گناه را با بخشش ،
هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار ، مطمئن باش هر جوابی بدهی،
یک روزی ، یک جوری ، یک جایی به تو باز گردد…

موضوعات: روایات  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم