✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
سبک زندگی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 
 
سؤال:نحوة ولادت حضرت مهدي (عج) در روايات اسلامي چگونه است؟
جواب:

گزارش و تفصيلات ولادت سراسر بركت امام ، در كتب معتبر و اخبار، مشروحاً بيان شده است؛ از جملة اين اخبار روايتي است كه در ينابيع الموده، ص449 و 451 فاضل قندوزي كه از علماي اهل سنّت است و شيخ طوسي در كتاب غيبت و شيوخ ديگر روايت كردهاند و صدوق در كتاب كمال الدين به سند صحيح و معتبر ازجناب موسي بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسي بن جعفر (ع) از حضرت حكيمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقي(ع) كه از بانوان با عظمت و شخصيّت و فضيلت خاندان رسالت است، حديث كرده است.
حكيمه فرمود: امام حسن عسكري(ع) فرستاد(فردي را) نزد من كه عمه! امشب در نزد ما افطار كن كه شب نيمة شعبان است و خداوند حجت را در اين شب ظاهر فرمايد و او حجت خدا در زمين است.
من عرض كردم : مادرش كيست؟
فرمود: نرجس
گفتم: فدايت شوم به خدا سوگند در او اثري نيست.
فرمود: همين است كه براي تو ميگويم.
حكيمه گفت: پس آمدم چون سلام كردم و نشستم نرجس خواست پاي افزارم را بيرون آورد، گفت: اي سيدة من و سيدة خاندان من، چگونه شب كردي؟
گفتم: بلكه تو سيده من و سيده خاندان مني.
گفت: اي عمه اين چه سخن است؟!
گفتم: اي دخترم، خدا امشب به تو پسري كرامت فرمايد كه در دنيا و آخرت آقا است؛ پس او خجلت كشيد و حيا كرد، وقتي از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خوابيدم چون نيمه شب رسيد برخاستم براي نماز شب، نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم براي تعقيب و سپس خوابيدم و هراسان بيدار شدم، او همچنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابيد.
حكيمه فرمود: براي فحص از صبح بيرون آمدم فجر اوّل ظاهر شده بود، هنوز نرجس در خواب بود، در شك افتادم، امام فرياد زد، عمه شتاب مكن كه مطلب نزديك گرديده. گفت: نشستم و سوره الم سجده و يس خواندم كه ناگاه نرجس هراسناك بيدار شد، من به بالينش شتافتم و گفتم:
«بسم الله عليك» آيا چيزي احساس ميكني؟
گفت: بله اي عمه.
گفتم: آسوده خاطر باش همان است كه به تو گفتم.
حكيمه گفت: پس مرا سستي و از خود بي خودي فرا گرفت و او نيز چنين شد، وقتي به حس آقايم بيدار شدم، جامه را از روي نرجس به يك سوز دم و آقاي خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمين گذارده، او را در بر گرفتم ديدم نظيف و پاكيزه است حضرت امام حسن عسكري به من صيحه زد: اي عمه پسرم را به نزد من بياور.
او را نزد امام بردم، امام دستهايش را زير دو ران و پشت او گذارد و پاهايش را در سينه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست بر چشمها و گوش و مفاصلش كشيد.
پس فرمود: سخن بگو اي پسرم.
فرمود:
«اَشْهَدُ أَنَّ لا اِلهَ اِلَّاالله وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله»
سپس بر امير المؤمنين و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سكوت فرمود.
امام فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام كند و به نزد من آور؛ پس او را نزد مادرش بردم، به مادرش سلام كرد، سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم. فرمود: اي عمه روز هفتم كه شد نزد ما بيا. حكيمه فرمود: بامدادان رفتم كه به امام سلام عرض كنم، پرده را بالا زدم تا از آقاي خود تفقد كنم او را نديدم گفتم: فدايت شوم چه شد آقاي من؟ فرمود: اي عمه او را به آن كس سپردم كه مادر موسي او را به او سپرد.
حكيمه گفت: روز هفتم كه شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام كردم و نشستم.
امام فرمود: پسرم را به نزد من بياور، پس من آقايم را در حاليكه در پارچهاي بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار كرد، پس زبان در دهانش گذارد مثل آنكه شير و عسل به او ميدهد سپس فرمود: سخن بگو:
گفت: اشهد ان لا اله الاالله و صلوات بر محمد و اميرالمؤمنين و امامان تا پدرش ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ فرستاد و اين آيه را تلاوت كرد:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةَ وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»
موسي بن محمد بن قاسم، راوي حديث گفت: اين سرگذشت را از عقيد خادم پرسيدم گفت: حكيمه راست فرموده است. (منتخب الاثر نگارنده، ص321 تا 341)
و در حديث ديگر شيخ ثقه جليل فضل بن شاذان كه پس از ولادت حضرت ولي عصر و پيش از وفات امام حسن عسكري(ع) (بين 255 تا 260) وفات كرده، در كتاب غيبت خود از حضرت امام حسن عسكري(ع) به واسطه محمد بن علي بن حمزة بن حسين بن عبيدالله بن عباس بن امير المؤمنين(ع) روايت كرده است كه فرمود: متولد شد وليّ خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و جانشين من بعد از من، ختنه كرده شده، در شب نيمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستين كسي كه او را شست، رضوان خازن بهشت بود كه با جمعي از ملائكه مقربين او را به آب كوثر و سلسبيل غسل دادند. (منتخب‎الاثر ص 320)
و در احاديث ديگر روايت است كه وقتي امام عصر متولد شد، حضرت امام حسن عسكري(ع) دستور فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بين فقراي بني هاشم تقسيم كنند و سيصد گوسفند عقيقه نمايند.

موضوعات: امام زمان (عج), پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت





به راستی ظهور امام زمام(ع) مهمتر است یا ظهور ما؟
آیا ایشان غایب هستند یا ما؟
واقعا اگر ما ظهور کنیم، امام زمان(ع) باز هم برای ما غایب است؟
بودند کسانی که نزد حضرت می رفتند و چند روز خدمت ایشان می ماندند.
خوشا به حال آن کس که بیشتر از دعا برای ظهور، تلاش می کند که خود ظهور نماید.
ظهوری از جنس نور. هجرت از عالم ظلمت به عالم نور. هجرت از زمین به آسمان.
هر کس که این مقام را از خود دور ببیند، خیلی خود را دست کم گرفته و برای خود ارزش خاصی قایل نیست.
پس بدان که می توانی به این مقام برسی، پس عجله کن …

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




همیشه
دلخوری ها را…
نگرانی ها را….
به موقع بگویید….

حرفهای خود را به یک دیگر با “کلام”
مطرح کنید؛
نه با “رفتار”

که از کلام همان ‘برداشت’ می شود
که شما می گویید؛

ولی از رفتارتان هزاران ‘برداشت’

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر می دهند…


اما دو تکه سنگ هیچ گاه با هم یکی نمی شوند!


پس هرچه سخت تر باشیم، فهم دیگران برایمان مشکل تر است…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

مردى در ساحل رودخانه اى نشسته بود كه ناگهان متوجه شد مرد ديگرى در چنگال امواج خروشان رودخانه گرفتار شده است و كمك مى طلبد. داخل رودخانه شد و مرد را به ساحل نجات آورد، جراحاتش را پانسمان كرد و پزشك را به بالينش آورد.

هنوز حال غريق جا نيامده بود كه شنيد دو نفر ديگر در حال غرق شدن در رودخانه اند و كمك مى خواهند. دوباره به رودخانه پريد و به زحمت آن دو نفر را هم نجات داد.

اما پيش از آنكه فرصت پيدا كند صداى چهار نفر ديگر را كه در حال غرق شدن بودند، شنيد. بلاخره آن مرد آنقدر قربانى نجات داد كه خودش خسته شده و از پا افتاد. ولى صداى فرياد كمك از طرف رودخانه قطع نمى شد. كاش اين مرد خيرخواه چند قدمى به طرف بالاى رودخانه مى رفت و متوجه مى شد كه ديوانه اى مردم را يكى يكى به آب مى اندازد. در اين صورت اين همه انرژى صرف نمى كرد و به جاى رفع معلول به مبارزه با علت مى پرداخت و جان افراد بيشترى را نجات مى داد.

در زندگى همه ما علتى بزرگ وجود دارد كه سرمنشأ همه اتفاقات و رويدادهاى زندگى ماست. علت و منشأ تمام شادى ها، غم ها و رنج ها، پيروزى ها، شكست ها، اميدها و يأس هاى زندگى يك چيز است :
افكار و عقايدى كه برگزيده ايم.
در دنياى بيرون، هيچ عاملى وجود ندارد. هرچه هست معلول انديشه ها و طرز تفكرات ماست.

اگر مى خواهيد زندگى تان تغيير كند، انديشه هاى خود را تغيير دهيد. راه حل های تکراری و قدیمی چيزى جز خستگى و نااميدى نصيب انسان نخواهد كرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ما آدمها همیشه خوب را برای یافتن خوبترین رها میکنیم..
غافل از اینکه خوب ،
همانیست که وقتی از همه چیز و همه کس بریدی یادش می افتی..

همان کسی که که هرروز حالت را میپرسد و تو سرسری میگویی خوبم…

همان کسی که تو حضورش را همیشه دیدی و حس کردی اما ساده گذشتی…

همان کسی که وقتی که کم حوصله ای زمین و زمان را به هم میدوزد تا تو لبخند بزنی…

خوب همان کسی است که بی منت تو را دوست دارد…
که تو صدبار دست رد به سینه اش میزنی اما یکبار هم خواهشت را رد نمیکند…

خوب همانیست که طاقت قهر ندارد…
میگوید قهر اما دلش دوری ات را تاب نمی اورد…

خوب همانیست که همه احساسش را خرج تو و اطرافیانش میکند…

خوب همانیست که به جرم احساسش هرلحظه غرورش را میشکنی
دلش را میشکنی و او دم نمیزند…

کجا با این عجله ؟! لحظه ای درنگ کن
خوب خود را با خود نمیبری؟!

خوب یک نفر است و هرگز تکرار نمیشود
مبادا از دستش بدهی….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 بزرگترین اشتباه

بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطه‌هامون می‌کنیم این است که:

 نیمه می‌شنویم
 یک چهارم می‌فهمیم
 هیچی فکر نمی‌کنیم
 و دوبرابر واکنش نشان می دهیم….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




موفقیت هیچ رازی نداره
از تو شروع می شه
دوست خوب من ، زمانی که تصمیم می گیری شرایطت رو تغییر بدی ، شاید به خیلی چیزا فکر کنی
به راهکارها
به مشکلات
و…

اما یه قانون بیشتر وجود نداره:
“موفقیت به سن ، وضعیت فعلیت ، وضعیت گذشته” تو هیچ ارتباطی نداره
دقت کن ، هیچ ارتباطی

موفقیت شجاعت و شهامت میخواد
خواستن و خواستن و خواستن میخواد

موفقیت ، در یک کلام ، تو رو میخواد
اینکه وقتی هزار نفر بهت میگن نمیتونی ، فقط یک جمله بهشون بگی :
“بشین و تماشا کن!”

آدمای رویا دزد ، همیشه وجود دارن.رویای خودت رو محکم نگه دار و براش تلاش کن

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم