✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
آن روز آغاز عشق است


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

خانواده عزيز باب النعيم

ضمن عرض تبريک به مناسبت ايام پربرکت عيد قربان و عيد غدير، بدينوسيله به اطلاع مي رسانيم گروه موج همراه درنظر دارد با حمايت مردمي صورت گرفته و به منظور ترويج و تشويق فرهنگ زيارت امام علي(ع) در اين ايام مبارک، مسابقه اي با عنوان “غدير” برگزار نمايد. شرکت کنندگان در اين مسابقه مي توانند از جوايز نقدي ارزنده اي بهره مند گردند.

شرح مسابقه:
براي شرکت در اين مسابقه مي بايست 10 سوال زير را که از متن زيارت امام علي(ع) در روز عيد غدير تهيه شده است پاسخ دهيد. اين زيارت در کتاب مفاتيح الجنان در باب زيارت هاي حضرت علي عليه السّلام ذکر شده است. شروع زيارت عبارت “اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد رَسُولِ اللهِ خاتَمِ النَّبِيّينَ” و پايان آن عبارت “اَلَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ” است.
زيارت امام علي(ع) در روز غدير

زمان مسابقه:
شما مي بايست پاسخ خود را (يک عدد 10 رقمي تشکيل شده از گزينه هاي صحيح سوالات 1 تا 10) تا قبل از ساعت 8 صبح سه شنبه 1395/6/30 از طريق لينک زير پيامک نماييد. (اين پيامک هزينه اضافه اي براي فرستنده ندارد)  شماره پیامک(9830003300400500+)
ارسال پاسخ

قرعه کشي و جوايز مسابقه:
قرعه کشي در روز عيد غدير در بين شرکت کنندگاني که پاسخ صحيح داده اند برگزار شده و به قيد قرعه به 10 نفر، 10 جايزه به مبلغ پنج ميليون ريال اهدا مي گردد.

موج همراه به منظور ترويج اين امر فرهنگي، از کليه علاقمندان، سازمانها و ارگان هايي که علاقمند به توسعه اين طرح هستند و مي توانند در گسترش جوايز اين مسابقه و ديگر مسابقات گامي بردارند استقبال مي نمايد.

اميد که بتوانيم گامي موثر در اين ايام پر فيض و برکت برداريم.

نکات مهم:
* پرسش ها از متن زيارت حضرت علي عليه السّلام در روز غدير مي باشد.
* اين زيارت در کتاب مفاتيح الجنان در باب زيارت هاي حضرت علي عليه السّلام ذکر شده است. شروع زيارت عبارت “اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد رَسُولِ اللهِ خاتَمِ النَّبِيّينَ” و پايان آن عبارت “اَلَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ” است.
* براي سهولت در يافتن پاسخ ها، سؤالات به ترتيب متن مي باشد، به اين صورت که مثلاً پاسخ پرسش شماره چهار حتماً بعد از پاسخ پرسش شماره سه قرار دارد.
* در پاسخ دقت فرمائيد که شرح و توضيح عبارات مورد نظر نمي باشد و فقط شماره عبارت هدف پرسش بوده است. در واقع پيامک شما فقط يک عدد 10 رقمي تشکيل شده از گزينه هاي صحيح سوالات 1 تا 10 مي باشد. به عنوان مثال در صورتي که پاسخ سوال يک گزينه 3 مي باشد فقط عدد 3 و سپس به همين ترتيب شماره گزينه هاي صحيح سوالات بعدي پشت سرهم نوشته مي شود.
* پاسخ هايي که به شکل ديگري باشد و بعد از زمان مقرر دريافت گردد در مسابقه شرکت داده نخواهند شد.

———
سوالات مسابقه غدير:

1- در زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، وقتي زائر بر “صراط مستقيم الهي” سلام مي کند منظورش سلام بر چه شخص و يا چه موضوعي است؟
1- راه راست
2- راهي که بايد به آن هدايت شد
3- پيامبر اسلام صلّي الله عليه و آله
4- حضرت علي عليه السّلام

2- در زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، زائر اعلام مي کند که ترديد و شک کننده در مورد (مقام و شخصيت) حضرت علي عليه السّلام به چه چيز و يا شخصي ايمان نياورده است؟
1- رسول خدا صلّي الله عليه و آله
2- کتاب خدا
3- خداوند
4- موارد1و2

3- در زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، زائر اعلام مي دارد که حضرت علي عليه السّلام عزت و بزرگي خود را از چه راهي دريافت نمودند؟
1- سفارش پيامبر صلّي الله عليه و آله
2- تکيه کردن و اعتصام به خدا
3- بندگي خدا
4- جهاد در راه خدا

4- در زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، زائر شهادت مي دهد که اقدام و يا عدم اقدام ، سخن گفتن و يا سکوت نمودنِ حضرت علي عليه السّلام فقط به چه جهت بوده است؟
1- رعايت جامعه اسلامي
2- امر خدا و رسول خدا صلّي الله عليه و آله
3- بقاي اسلام و قرآن
4- نظر آن حضرت به عنوان حجت خدا

5- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، سرانجام آن هائي که به بهانه انجام عمره رفتند و پيمان با حضرت علي عليه السّلام را شکستند ، چه بود؟
1- شکست در جنگ جمل
2- مقابله با حق
3- تفرقه در ميان مسلمين
4- زيان و خسران

6- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، يکي از دلائل گمراهي اهل شام (پيروان معاويه) که منجر به نبرد صفين شد، چه نوع برخورد با قرآن بود؟
1- قرآن را برسر نيزه نمودن
2- عدم قرائت قرآن
3- عدم انديشه و تدبّر در قرآن
4- قرآن را بهانه جنگ قرار دادن

7- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، جناب عمّار در موقع دريافت کدام خوراکي تکبير گفتند؟
1- آب
2- خرما
3- شير
4- نان

8- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، دو موضوع مهمتر و قابل تأمل و تعجب برانگيزتر بعد از انکار حق حضرت علي عليه السّلام، چه بود؟
1- غصب فدک و قبول نکردن گواهي و شهادت حضرت علي عليه السّلام
2- جنگ با حضرت علي عليه السّلام وشهيد شدن ايشان
3- ايجاد جنگ هاي صفين و نهروان
4- شهيد شدن حضرت علي عليه السّلام و ماجراي عاشورا

9- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، پذيرش خوابيدن در بستر پيامبر صلّي الله عليه و آله توسط حضرت علي عليه السّلام در شب هجرت ، به عمل کداميک از انبياء عليهم السّلام شباهت دارد؟
1- حال حضرت يعقوب عليه السّلام وقتي حضرت يوسف عليه السّلام از ايشان جدا بودند
2- وقتي حضرت موسي عليه السّلام مصر را به قصد مدين ترک نمودند
3- سفر حضرت ابراهيم عليه السّلام به مکه
4- قبول کردن حضرت اسماعيل عليه السّلام براي قرباني شدن

10- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، درخواست اوّل زائر از خداوند براي خودش چيست؟
1- کاميابي در بندگي خدا
2- از تابعين پيمان غدير بودن
3- تمسک به اهل بيت عليهم السّلام
4- موفقيت با داشتن ولايت اهل بيت عليهم السّلام

طراح سوالات: جناب آقاي حميد نيلفروشان

منتظر حضور گرم و پرشور شما هستيم
موج همراه

ارسال جواب به این شماره پیامک
(9830003300400500+)

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




زیارت مختصه اول امام علی (ع) در روز غدیر
مطلب دوم، کیفیت زیارت امام علی علیه السلام؛ زیارات مختصه، اول- زیارت های روز غدیر است و برای این روز، چند زیارت نقل شده است: 2- زیارت مختصه اول امام علی علیه السلام در روز غدیر:

زيارتى است كه به سندهاى معتبره از حضرت امام على نقى عليه السلام نقل شده كه زيارت كردند حضرت امير المؤمنين عليه السلام را به آن در روز غدير در سالى كه معتصم آن حضرت را طلبيده بود و كيفيت آن چنان است كه چون اراده زيارت نمايى بايست بر در قبه منوره و رخصت طلب نما و شيخ شهيد گفته كه غسل مى‏ كنى و پاكترين جامه‏ هاى خود را مى ‏پوشى و اذن دخول مى‏ طلبى مى‏ گويى اللَّهُمَّ إِنِّي وَقَفْتُ عَلَى بَابِ و اين همان اذن دخول اول است كه ما در اول باب نقل كرديم‏: (اذن دخول مسجد النبی (ص) و مشاهد ائمه (ع))

پس پاى راست را مقدم دار و داخل شو و برو به نزديك ضريح مقدس و پشت به قبله در برابر ضريح بايست و بگو:

 

السَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ صَفْوَةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ‏

سلام بر محمد فرستاده خدا كه خاتم پيغمبران و سيد رسولان و بنده خاص خالص پروردگار عالم است

أَمِينِ اللَّهِ عَلَى وَحْيِهِ وَ عَزَائِمِ أَمْرِهِ وَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتُقْبِلَ‏

و امين خدا بر اسرار وحى اوست و عزيمتهاى فرمان و خاتم پيغمبران و رجال الهى گذشته و فاتح آينده

وَ الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ‏

و عاليتر و بلند مقامتر از همه عالم سلام و رحمت و بركات خدا و درودها و تحيات حق بر او باد

السَّلاَمُ عَلَى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ‏

سلام بر پيمبران و رسولان الهى و بر فرشتگان مقرب و بندگان شايسته خدا

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ وَ وَارِثَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ‏

سلام بر تو اى امير مؤمنان و سيد اوصياء و وارث علم انبياء

وَ وَلِيَّ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ مَوْلاَيَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏

و ولى پروردگار عالم و مولاى من و سرور اهل ايمان سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ سَفِيرَهُ فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَى عِبَادِهِ‏

سلام بر تو اى آقاى من اى امير اهل ايمان اى امين اسرار خدا در روى زمين و سفير خدا بر خلق و حجت بالغه الهى بر بندگان

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا دِينَ اللَّهِ الْقَوِيمَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِيمَ‏

سلام بر تو اى دين محكم و استوار و راه مستقيم خدا

السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبَأُ الْعَظِيمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ وَ عَنْهُ يُسْأَلُونَ‏

سلام بر تو اى خبر بزرگ عالم كه امت در آن راه اختلاف پيمودند و مسئول حق خواهند بود

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ آمَنْتَ بِاللَّهِ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ وَ صَدَّقْتَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ مُكَذِّبُونَ‏

سلام بر تو اى امير مؤمنان اى آنكه تو به خدا وقتى ايمان آوردى كه امت همه هنوز مشرك بودند و هنگامى كه تو حق را تصديق كردى آنها همه تكذيب نمودند

وَ جَاهَدْتَ (فِي اللَّهِ) وَ هُمْ مُحْجِمُونَ (مُجْمِحُون)

و تو در راه دين خدا با كمال‏ شجاعت جهاد مى ‏كردى و آنها همه ترسان و گريزان بودند

وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ أَلاَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ‏

و تو خدا را پرستش مى‏ كردى با اخلاص كامل در دين با شكيبايى و بردبارى تا آنكه به مقام يقين نايل شدى الا اى اهل عالم لعنت خدا بر ظالمان و ستمكاران عالم باد

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ وَ يَعْسُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامَ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏

سلام بر تو اى سيد ملت اسلام و پيشواى اهل ايمان و امام صاحبان تقوى و قائد روسفيدان و آبرومندان و نيكويان عالم سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد

أَشْهَدُ أَنَّكَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ وَصِيُّهُ وَ وَارِثُ عِلْمِهِ وَ أَمِينُهُ عَلَى شَرْعِهِ‏

گواهى مى‏ دهم كه تو برادر رسول خدائى و وصى و وارث علم رسول خدا و امين بر حفاظ شرع او

وَ خَلِيفَتُهُ فِي أُمَّتِهِ وَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ صَدَّقَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى نَبِيِّهِ‏

و خليفه رسول در ميان امت او و اول كسى كه به دعوت او به خدا ايمان آورد و به آنچه بر پيغمبرش نازل فرمود تصديق كرد

وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ مَا أَنْزَلَهُ فِيكَ فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ‏

و گواهى مى‏ دهم كه او رسانيد از جانب خدا آنچه را بايد درباره تو به خلق برساند پس امر خدا را به صداى بلند رسانيد

وَ أَوْجَبَ عَلَى أُمَّتِهِ فَرْضَ طَاعَتِكَ وَ وِلاَيَتِكَ وَ عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ‏

و بر امت لزوم طاعتت و محبتت را فرض و واجب گردانيد و بر بيعت و امامتت عقد و پيمان از امت گرفت

وَ جَعَلَكَ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ كَذَلِكَ ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعَالَى عَلَيْهِمْ‏

و تو را اولى و سزاوارتر از نفوس اهل ايمان بر خود آنها قرار داد چنانكه خداى متعال چنين مقرر داشته بود سپس خدا را بر امت گواه گرفت

فَقَالَ أَ لَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَ كَفَى بِكَ شَهِيداً وَ حَاكِماً بَيْنَ الْعِبَادِ

كه فرمود آيا من حكم خدا را درباره خلافت على بشما نرسانيدم؟ همه گفتند بلى رسانيدى يا رسول الله پس رسول خدا گفت خدايا تو گواه باش كه گواهى و حكم تو ميان بندگان كفايت مى ‏كند

فَلَعَنَ اللَّهُ جَاحِدَ وِلاَيَتِكَ بَعْدَ الْإِقْرَارِ وَ نَاكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْمِيثَاقِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ تَعَالَى‏

پس لعن خدا باد بر آنان كه ولايت و امامتت را بعد از اقرار انكار كردند و عهد و پيمانت را شكستند و گواهى مى‏ دهم كه تو به عهد خداى متعال وفا كردى

وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى مُوفٍ لَكَ بِعَهْدِهِ وَ مَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهِ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً

و خدا هم به عهد تو وفا كرد و هر كه وفا كند به عهدى كه خدا بر او بسته البته اجر عظيم از حق خواهد يافت

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ الْحَقُّ الَّذِي نَطَقَ بِوِلاَيَتِكَ التَّنْزِيلُ وَ أَخَذَ لَكَ الْعَهْدَ عَلَى الْأُمَّةِ بِذَلِكَ الرَّسُولُ‏

 و باز گواهى مى ‏دهم كه تو به حق و حقيقت امير اهل ايمانى كه آيات قرآن آسمانى بر ولايت و امامتت ناطق است و رسول حق‏بر امت بر خلافت الهيه‏ات عهد و پيمان گرفت

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَ عَمَّكَ وَ أَخَاكَ الَّذِينَ تَاجَرْتُمُ اللَّهَ بِنُفُوسِكُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِيكُمْ‏

و باز گواهى مى‏ دهم كه تو و عمويت و برادرت (جعفر) به فدا كردن جانتان با خدا تجارت كرديد تا آنكه خدا در حق شما اين آيات نازل كرد

(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ‏

«خدا جان ها و مالهای مؤمنان را در ازای بهشت از آنان خرید آنان که در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند.

وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَيةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ‏

این وعده ای حق است بر عهده خداوند که در تورات و انجیل و قرآن داده شده است

وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ‏*

و چه کسی از خدا وفادارتر به عهد خود است پس بدین معامله که کرده اید شاد باشید که این است آن رستگاری بزرگ.

لتَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ‏

توبه کنندگانند، عبادت کنندگانند، ساتیش گرانند، روزه دارانند، رکوع کنندگانند، سجده کنندگان،

الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ‏)

امرکنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکرند، و حفظ کنندگان حدود خدایند، و مؤمنان را بشارت بده،»

أَشْهَدُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّ الشَّاكَّ فِيكَ مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمِينِ‏

باز گواهى مى‏ دهم اى امير اهل ايمان كه هر كس درباره امامتت شك كند محققا به رسول امين خدا ايمان نياورده است

وَ أَنَّ الْعَادِلَ بِكَ غَيْرَكَ عَانِدٌ (عَادِلٌ) عَنِ الدِّينِ الْقَوِيمِ الَّذِي ارْتَضَاهُ لَنَا رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ أَكْمَلَهُ بِوِلاَيَتِكَ يَوْمَ الْغَدِيرِ

 و هر كه ديگرى را بر تو همانند و عديل گردانيد كفر و عناد ورزيده است در دين محكم و استوارى كه پروردگار عالميان بر ما پسنديده و انتخاب فرموده و آن دين را به ولايت و محبت تو روز غدير به حد كمال رسانيد

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْمَعْنِيُّ بِقَوْلِ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ‏:

و باز گواهى مى‏ دهم كه در كلام خداى مقتدر مهربان مقصود تويى كه فرمود

(وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ‏)

«این است راه راست من، پس از او پیروی کنید و راه های دیگر را نپیمایید که شما را از راه او منحرف و پراکنده می سازد»

ضَلَّ وَ اللَّهِ وَ أَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِوَاكَ وَ عَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مَنْ عَادَاكَ‏

 قسم بخدا كه هر كسى متابعت غير تو را كرد هم خود گمراه شد و هم مردم را گمراه كرد و هر كه با تو دشمنى كرد با حق عناد و لجاج ورزيد

اللَّهُمَّ سَمِعْنَا لِأَمْرِكَ وَ أَطَعْنَا وَ اتَّبَعْنَا صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ‏

بارالها فرمان تو را شنيديم و اطاعت كرده و راه مستقيم تو را پيروى كرديم

فَاهْدِنَا رَبَّنَا وَ لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا إِلَى طَاعَتِكَ وَ اجْعَلْنَا مِنَ الشَّاكِرِينَ لِأَنْعُمِكَ‏

 پس تو اى پروردگار دلهاى ما را پس از نور هدايتت به راه طاعت از ظلمت‏ گمراهى نگاهدار و ما را از شكرگزاران نعمتهايت (خصوص نعمت ولايت على «ع» ) مقرر فرما

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ لَمْ تَزَلْ لِلْهَوَى مُخَالِفاً وَ لِلتُّقَى مُحَالِفاً وَ عَلَى كَظْمِ الْغَيْظِ قَادِراً

و باز گواهى ميدهم كه تو هميشه با هواى نفس مخالف و با تقوى هم پيمان و بر فرو بردن خشم توانا بودى

وَ عَنِ النَّاسِ عَافِياً غَافِراً وَ إِذَا عُصِيَ اللَّهُ سَاخِطاً وَ إِذَا أُطِيعَ اللَّهُ رَاضِياً وَ بِمَا عَهِدَ إِلَيْكَ عَامِلاً

و از بديهاى مردم طريق عفو و غفران پيمودى و از هنگامى كه خلق عصيان از فرمان خدا مى‏كردند سخت خشمناك مى‏شدى و چون راه طاعت مى‏پيمودند خوشنود ميگشتى و به هر چه پيمان داشتى بجا ميآوردى

رَاعِياً لِمَا اسْتُحْفِظْتَ حَافِظاً لِمَا اسْتُودِعْتَ مُبَلِّغاً مَا حُمِّلْتَ مُنْتَظِراً مَا وُعِدْتَ‏

و آنچه را بايد محفوظ دارى كاملا رعايت كرده در نظر داشتى و آنچه تو را بوديعت سپردند محافظت فرمودى و آنچه از فرمان حق بعهده داشتى كه بخلق تبليغ كنى كردى

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَا اتَّقَيْتَ ضَارِعاً وَ لاَ أَمْسَكْتَ عَنْ حَقِّكَ جَازِعاً وَ لاَ أَحْجَمْتَ عَنْ مُجَاهَدَةِ غَاصِبِيكَ (عَاصِيكَ) نَاكِلاً

 و باز گواهى ميدهم كه محققا تقيه تو از دشمنان نه از جهت خوارى بود بلكه رضاى خدا را در آن دانستى و خوددارى تو از گرفتن حق خلافتت نه از جهت جزع و عجز تو بود و صبر كردنت از جهاد آنانكه حقت را غصب كردند نه از جهت ناتوانى بود

وَ لاَ أَظْهَرْتَ الرِّضَى بِخِلاَفِ مَا يُرْضِي اللَّهَ مُدَاهِناً وَ لاَ وَهَنْتَ لِمَا أَصَابَكَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ‏

و هرگز اظهار رضايت بر خلاف رضاى خدا از آنها نكردى از راه مداهنه و نفاق و ستمها كه به تو رسيد

وَ لاَ ضَعُفْتَ وَ لاَ اسْتَكَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّكَ مُرَاقِباً مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ تَكُونَ كَذَلِكَ‏

 نه از راه سستى تسليم دشمنان شدى و از طلب حق خود ابدا كوتاهى نكردى و از جهت زبونى و ناتوانى و ترس كه چنين كس بودى

بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّكَ وَ فَوَّضْتَ إِلَيْهِ أَمْرَكَ‏

 بلكه ظلمى كه به تو كردند در راه دين رضاى خدا را منظور داشتى و كارت را به خدا واگذاشتى

وَ ذَكَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّكَرُوا وَ وَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا وَ خَوَّفْتَهُمُ اللَّهَ فَمَا تَخَوَّفُوا

و مخالفان و دشمنانت را به ذكر پند و اندرز دادى آنها تغافل ورزيدند و از خدا ترسانيدى آنان خدا ترس نشدند

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى دَعَاكَ اللَّهُ إِلَى جِوَارِهِ وَ قَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيَارِهِ‏

 و باز گواهى مى‏ دهم كه تو اى امير اهل ايمان محققا در راه خدا جهاد كامل كرده و حق مجاهدت را بجاى آوردى تا هنگامى كه خدايت در جوار رحمت خود طلبيد و به دست رضا و اختيار قبض روح شريفت كرده و بسوى خود برد

وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَكَ الْحُجَّةَ بِقَتْلِهِمْ إِيَّاكَ لِتَكُونَ الْحُجَّةُ لَكَ عَلَيْهِمْ مَعَ مَا لَكَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ‏

و دشمنانت كه تو را به قتل رسانيدند به حجت ملزم و محكوم ساخت تا آنكه حجت بالغه بر تمام خلق با تو بود

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً وَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ صَابِراً وَ جُدْتَ بِنَفْسِكَ مُحْتَسِباً

سلام بر تو اى امير اهل ايمان تو بندگى خدا را با خلوص تام بجا آوردى و در راه‏خدا با شكيبايى و حلم مجاهده فرمودى و به فرمان حق جان خود را فدا ساختى

وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ وَ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ

و طبق كتاب خدا عمل و از سنت رسول (ص) پيروى كردى و نماز را بپا داشتى و زكوة به مستحقان ادا كردى

وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ مَا اسْتَطَعْتَ مُبْتَغِياً مَا عِنْدَ اللَّهِ رَاغِباً فِيمَا وَعَدَ اللَّهُ‏

و تا حد قدرت و توانايى امر به معروف و نهى از منكر كردى و همه را براى طلب رضا و نعم الهى و شوق و رغبت به وعده‏ هاى رحمت حق انجام دادى

لاَ تَحْفِلُ بِالنَّوَائِبِ وَ لاَ تَهِنُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَ لاَ تَحْجِمُ عَنْ مُحَارِبٍ‏

و در نوايب و سختيهاى روزگار باك نداشتى و سست نگشتى و از جنگها باز نايستادى

أَفِكَ مَنْ نَسَبَ غَيْرَ ذَلِكَ إِلَيْكَ وَ افْتَرَى بَاطِلاً عَلَيْكَ وَ أَوْلَى لِمَنْ عَنَدَ عَنْكَ‏

و هر كه غير از اين اوصاف سخنى درباره تو گفت دروغ و بهتان باطل و بى‏حقيقت است و لايق دشمنان و معاندان توست

لَقَدْ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ الْجِهَادِ وَ صَبَرْتَ عَلَى الْأَذَى صَبْرَ احْتِسَابٍ‏

تو همانا در راه دين خدا حق مجاهدت فرمودى و بر آزار امت صبر و شكيبايى را رعايت كردى

وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ صَلَّى لَهُ وَ جَاهَدَ وَ أَبْدَى صَفْحَتَهُ فِي دَارِ الشِّرْكِ‏

و تويى اول شخص كه به خدا ايمان آورد و نماز او را بپاداشت

وَ الْأَرْضُ مَشْحُونَةٌ ضَلاَلَةً وَ الشَّيْطَانُ يُعْبَدُ جَهْرَةً

در ديار شرك و بت پرستى كه از كفر و ضلالت مشحون بود و شيطان روشن و آشكار معبود مردم در آن سرزمين

وَ أَنْتَ الْقَائِلُ لاَ تَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً

تو چون روى آوردى عرض اندام نمودى و تو آنكه فرمودى نه اجتماع مردم به گرداگرد من موجب عزت و تكبر من شود و نه تفرق مردم از دور من مرا به وحشت و اضطراب آرد

وَ لَوْ أَسْلَمَنِي النَّاسُ جَمِيعاً لَمْ أَكُنْ مُتَضَرِّعاً

اگر تمام مردم مرا تسليم كنند ابدا زار و نالان نخواهم بود

اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْتَ وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ وَ أَيَّدَكَ اللَّهُ وَ هَدَاكَ وَ أَخْلَصَكَ وَ اجْتَبَاكَ‏

 تو از خدا عصمت و نگهبانى طلب كردى كه عزت يافتى و آخرت را بر دنيا اختيار كردى كه از دنيا زهد ورزيدى و خدا تو را مؤيد فرمود و هدايت بسوى خود كرد و اخلاص كامل در توحيد عطا فرمود تو را از تمام امت برگزيد

فَمَا تَنَاقَضَتْ أَفْعَالُكَ وَ لاَ اخْتَلَفَتْ أَقْوَالُكَ وَ لاَ تَقَلَّبَتْ أَحْوَالُكَ‏

نه هرگز اعمالت تناقض و نه گفتارت اختلاف داشت و نه احوالت دگرگون و متغير گشت

وَ لاَ ادَّعَيْتَ وَ لاَ افْتَرَيْتَ عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَ لاَ شَرِهْتَ إِلَى الْحُطَامِ وَ لاَ دَنَّسَكَ الْآثَامُ‏

 و نه هرگز ادعايى در دين خدا كردى و نه دروغ و افترا بستى و نه هرگز حرص و شره بر متاع ناقابل دنيا داشتى و نه هرگز دنس و پليدى معاصى جان پاكت را آلوده ساخت

وَ لَمْ تَزَلْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ يَقِينٍ مِنْ أَمْرِكَ تَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ‏

 و هميشه از جانب خدا با بينه و برهان روشن بودى و با مقام يقين درهمه كارت خلق را هدايت به طريق حق و راه راست كردى

أَشْهَدُ شَهَادَةَ حَقٍّ وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَمَ صِدْقٍ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ سَادَاتُ الْخَلْقِ‏

 باز به حق شهادت مى ‏دهم و به خدا به راستى قسم ياد مى‏ كنم كه حضرت محمد و آل اطهارش صلوات الله عليهم آنان سيد و پيشوايان خلق بودند

وَ أَنَّكَ مَوْلاَيَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَّكَ عَبْدُ اللَّهِ وَ وَلِيُّهُ وَ أَخُو الرَّسُولِ وَ وَصِيُّهُ وَ وَارِثُهُ‏

 و محققا تو اى امير مؤمنان مولاى من و مولاى تمام اهل ايمانى و تو به حقيقت بنده خدا و ولى خدا و برادر رسول خدا (ص) و وصى او و وارث او هستى

وَ أَنَّهُ الْقَائِلُ لَكَ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ مَا آمَنَ بِي مَنْ كَفَرَ بِكَ‏

 و تويى آنكس كه رسول (ص) در حقت گفت به آن خدايى كه مرا به حق مبعوث گردانيد ايمان به من نياورده آنكس كه به تو كافر شود

وَ لاَ أَقَرَّ بِاللَّهِ مَنْ جَحَدَكَ وَ قَدْ ضَلَّ مَنْ صَدَّ عَنْكَ‏

 و اقرار به خدا نداشته آنكس كه تو را انكار كند و محققا گمراه است آنكه امت را از تو بازداشت

وَ لَمْ يَهْتَدِ إِلَى اللَّهِ وَ لاَ إِلَيَّ مَنْ لاَ يَهْتَدِي بِكَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَ‏

 و به خدا و رسالت من هدايت نيافته آنكس كه بسوى تو هدايت نيافت و اين سخن پروردگار من عز و جل است كه فرمود

(وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى) إِلَى وِلاَيَتِكَ‏

«من البته آمرزنده گناهان آن كسم كه توبه كند و ايمان آورده و عمل صالح كند و سپس هدايت يابد» به ولايت و امامت على (ع)

مَوْلاَيَ فَضْلُكَ لاَ يَخْفَى وَ نُورُكَ لاَ يُطْفَأُ (لاَ يُطْفَى) وَ أَنَّ مَنْ جَحَدَكَ الظَّلُومُ الْأَشْقَى‏

 اى مولاى من فضيلت و برترى تو پنهان و نور تو خاموش شدنى نخواهد بود و البته آنان كه تو را انكار كردند ستمكار و شقيترين خلق بودند

مَوْلاَيَ أَنْتَ الْحُجَّةُ عَلَى الْعِبَادِ وَ الْهَادِي إِلَى الرَّشَادِ وَ الْعُدَّةُ لِلْمَعَادِ

 و تويى كه حجت خدا بر بندگان و هادى خلق به راه رشاد و دوستيت ذخيره روز معاد است

مَوْلاَيَ لَقَدْ رَفَعَ اللَّهُ فِي الْأُولَى مَنْزِلَتَكَ وَ أَعْلَى فِي الْآخِرَةِ دَرَجَتَكَ‏

 اى مولاى من خدا در اول مقام تو را منزلت رفيع داد و در آخرت عاليترين رتبه عطا فرمود

وَ بَصَّرَكَ مَا عَمِيَ عَلَى مَنْ خَالَفَكَ وَ حَالَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَوَاهِبِ اللَّهِ لَكَ‏

 و تو را بينا گردانيد در آنچه مخالفانت كور و نابينا بودند لذا ميان تو و امامتت كه موهبت خدا بر تو بود حايل و مانع شدند (و تو را از آن مقام منع كردند)

فَلَعَنَ اللَّهُ مُسْتَحِلِّي الْحُرْمَةِ مِنْكَ وَ ذَائِدِي الْحَقِّ عَنْكَ‏

 پس خدا لعنت كند آنان را كه حرمت مقامت را بردند و حق تو را از تو گرفتند

وَ أَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذِينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيهَا كَالِحُونَ‏

 و باز گواهى مى‏ دهم كه همه آنان از زيانكارترانند كه فرا گيرد آتش به رويشان و در دوزخ زشت منظر باشند

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَا أَقْدَمْتَ وَ لاَ أَحْجَمْتَ وَ لاَ نَطَقْتَ وَ لاَ أَمْسَكْتَ إِلاَّ بِأَمْرٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏

 و باز گواهى مى‏ دهم كه تو اقدام به كارى نكردى و از امرى باز ننشستى و سخنى نگفتى و سكوتى نكردى جزبه امر خداى متعال و رسول او

قُلْتَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَقَدْ نَظَرَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَضْرِبُ بِالسَّيْفِ قُدْماً

تو خود گفتى قسم به آنكه جانم به دست قدرت او است كه رسول صلى الله عليه و آله به من مى‏نگريست هنگامى كه بر همه سبقت گرفته و شمشير مى‏زدم

فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي‏

 و فرمود يا على تو نسبت به من به منزله هارونى نسبت به موسى (ع) جز اينكه پيغمبرى بعد من نخواهد بود

وَ أُعْلِمُكَ أَنَّ مَوْتَكَ وَ حَيَاتَكَ مَعِي وَ عَلَى سُنَّتِي‏

 و تو را آگاه كنم كه در حيات و ممات همه جا با من و با سنت من خواهى بود

فَوَ اللَّهِ مَا كَذِبْتُ وَ لاَ كُذِبْتُ وَ لاَ ضَلَلْتُ وَ لاَ ضُلَّ بِي وَ لاَ نَسِيتُ مَا عَهِدَ إِلَيَّ رَبِّي‏

 و من كذب هرگز نگفتم و رسول (ص) به من كذب نفرموده و هرگز من گمراه نشده‏ام و كسى بواسطه من گمراه نگشته و هرگز عهد خدا را فراموش نكردم

وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي بَيَّنَهَا لِنَبِيِّهِ وَ بَيَّنَهَا النَّبِيُّ لِي وَ إِنِّي لَعَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ أَلْفِظُهُ لَفْظاً

 و من با دليل و برهان از جانب پروردگارم بودم آن برهانى كه خدا به رسول خود داد و او همان برهان را بر من روشن ساخت و من البته به طريق حق كلمه به كلمه واضح و آشكارا رفتم

صَدَقْتَ وَ اللَّهِ وَ قُلْتَ الْحَقَّ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاكَ بِمَنْ نَاوَاكَ وَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ يَقُولُ‏

 تو صدق فرمودى به خدا قسم و به حق سخن گفتى پس خدا لعنت كند كسى را كه تو را مساوى كرد با مردم جاهلى كه از تو دور بودند يا آهنگ مقام تو كردند در صورتى كه خدا فرموده

(هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ‏)

«آيا آنانكه دانا هستند با آنانكه نادانند مساوى هستند؟»

فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِكَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ وِلاَيَتَكَ‏

 پس خدا لعنت كند آنان را كه عدل و همانند تو شمردند كسانى را كه خدا و رسول پيشوايى و امامت تو را بر آنان فرض كرده بود

وَ أَنْتَ وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ وَ الذَّابُّ عَنْ دِينِهِ وَ الَّذِي نَطَقَ الْقُرْآنُ بِتَفْضِيلِهِ‏

 و تو ولى خدا و برادر رسول خدايى و يگانه مدافع و طرفدار دين خدا و تو آن كسى كه به برتريش قرآن ناطق است

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً*

 آنجا كه اين آيات را فرمود «و خداوند مجاهدان را بر جهادنرفتگان به مزدی بزرگ برتری داده است،

دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ كَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً)

یعنی با درجاتی از جانب خویش و آمرزش و رحمتی و خداوند آرزگار و مهربان است» كه در اين آيه مباركه مجاهدين مقصود على (ع) است

وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (أَ جَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ

و نیز خداوند متعال فرموده است: «آبا آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همانند (کار) آن کسی قرار میدهید که به خدا و روز واپسین ایمان آورده

وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لاَ يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‏*

 و در راه خدا جهاد کرده است؟ اینها نزد خداوند یکسان نیستند و خدا گروه ستمگران را هدایت نمی کند،» كه در اين آيه مباركه هم «كمن آمن بالله و اليوم الأخر و جاهد فى سبيل الله» مراد على (ع) است

الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ‏*

 «کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با مال و جان خود در راه خدا به جهاد پرداختند در نزد خدا درجه و مقامی بزرگ تر دارند، و ایشان همان رستگارانند»

يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوَانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ* خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ‏)

«پروردگارشان ایشان را به رحمتی از جانب خود و خشنودی و به بهشت هایی که در آن نعمت هایی جاوید باشد، بشارتشان دهد و در آن بهشت ها همیشه جاودان بمانند، همانا مزدی بزرگ نزد خداوند است،» كه اين آيه مباركه هم مراد على بن ابى طالب است

أَشْهَدُ أَنَّكَ الْمَخْصُوصُ بِمِدْحَةِ اللَّهِ الْمُخْلِصُ لِطَاعَةِ اللَّهِ لَمْ تَبْغِ بِالْهُدَى بَدَلاً وَ لَمْ تُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ أَحَداً

باز شهادت مى‏ دهم اى امير مؤمنان كه تو مخصوص به مدح خدايى كه خدا را به اخلاص كامل پرستش كردى و ابدا هدايت خدا را به چيزى نفروختى و در پرستش پروردگارت هرگز احدى را شريك قرار ندادى

وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى اسْتَجَابَ لِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِيكَ دَعْوَتَهُ‏

 و همانا خداى تعالى دعاى رسولش صلى الله عليه و آله را در حق تو مستجاب كرد

ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِظْهَارِ مَا أَوْلاَكَ لِأُمَّتِهِ إِعْلاَءً لِشَأْنِكَ وَ إِعْلاَناً لِبُرْهَانِكَ وَ دَحْضاً لِلْأَبَاطِيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعَاذِيرِ

 سپس خدا پيمبرش را مأمور كرد كه اولويت امامتت را بر امت اظهار كند تا علو شأن و مقام تو بر امت هويدا گردد و برهان حقانيتت بر خلق آشكار شود و سخنان باطل مخالفان محو و نابود شود و بهانه‏هاى مردم منقطع گردد

فَلَمَّا أَشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفَاسِقِينَ وَ اتَّقَى فِيكَ الْمُنَافِقِينَ أَوْحَى إِلَيْهِ رَبُّ الْعَالَمِينَ‏

و بواسطه اينكه رسول از فتنه و فساد فاسقان امت بيمناك بود و درباره تو از منافقين خائف بود خداى رب العالمين به او وحى فرستاد

(يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ‏)

«كه اى رسول آنچه از پروردگارت بر تو نازل شد به امت برسان كه اگر نرسانى رسالت خدا را ابدا تبليغ نكرده‏اى كه خدا تو را حفظ خواهد كرد»

فَوَضَعَ عَلَى نَفْسِهِ أَوْزَارَ الْمَسِيرِ وَ نَهَضَ فِي رَمْضَاءِ الْهَجِيرِ فَخَطَبَ وَ أَسْمَعَ وَ نَادَى فَأَبْلَغَ‏

پس از نزول آيه رسول زحمت مسير سفر را بر خود نهاد و در بيابان ريگ‏زار و گرماى سخت قيام كرد خطبه اى فرمود و با نداى بلند به همه امت شنوانيد و حكم خدا را ابلاغ كرد

ثُمَّ سَأَلَهُمْ أَجْمَعَ فَقَالَ هَلْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ

 و پس از ابلاغ از امت سؤال كرد كه اى مردم آيا من امر خدا را به شما ابلاغ كردم؟ همه عرض كردند بلى يا رسول الله پس از آن عرض كرد خدايا تو گواه باش

ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا بَلَى فَأَخَذَ بِيَدِكَ وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ‏

سپس باز گفت كه آيا من بر مؤمنان اولى از خودشان نيستم مردم همه عرض كردند بلى يا رسول الله و آنگاه دست تو را بگرفت و فرمود من كنت مولاه ‏فهذا على مولاه

اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ‏

 بارالها دوست دار هر كه على را دوست دارد و دشمن دار هر كه على را دشمن دارد و يارى كن هر كه على را يارى كند و خوار گردان هر كه على را خوار خواهد

فَمَا آمَنَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيكَ عَلَى نَبِيِّهِ إِلاَّ قَلِيلٌ وَ لاَ زَادَ أَكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسِيرٍ

 و باز اى امير اهل ايمان مردم بآنچه خدا در حق تو برسولش نازل فرمود جز اندكى مردم باز ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيان بر خود نيفزودند

وَ لَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِيكَ مِنْ قَبْلُ وَ هُمْ كَارِهُونَ‏

 و همانا خدا ازين بيش درباره تو آياتى نازل فرمود و اكثر امت كراهت و نفرت از قبول آن داشتند

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ‏

(مانند اين آيات قرآن) « معنى آنكه آن قومى كه خدا آنها را دوست دارد و آنها خدا را

أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ‏

 و نسبت به اهل ايمان خوار و متواضع هستند و نسبت به كافران با عزت و مناعتند و در راه دين جهاد كنند از ملامت خلق باك ندارند مراد از آن قوم على (ع) و شيعيان اوست و آيه در شأن على است

ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ‏*

فضل خدا است که به هر که خواهد دهد و خدا وسعت بخش و دانا است ،

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ‏*

 و باز مانند اين آيه «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا. . . الخ» كه اين آيه هم در شأن امير المؤمنين عليه السلام هنگامى كه در نماز و در حال ركوع زكوة به سائل اعطا كرد نازل گرديد

وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ‏)

 و اين آيه «و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا. . . الخ» كه در شأن على (ع) نازل شد هنگامى كه ديگران در جنگى پشت به حكم خدا و رسول كردند آن حضرت رفت و در جنگ فتح كرد و باز آمد

(رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ‏)

 و آيه «ربنا آمنا بما أنزلت. . . الخ» كه اين آيات همه در شأن على (ع) است

(رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ‏)

* * *

اَللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هَذَا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ فَالْعَنْ مَنْ عَارَضَهُ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ

 پروردگارا ما به يقين مى‏دانيم كه اين آيات حق است و از جانب تو نازل گرديده پس اى خدا لعنت كن آنان را كه با على (ع) به ظلم معارضه كردند و گردن كشى و سرپيچى نموده و او را تكذيب نموده و كافر شدند

(وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ‏)

 و زود باشد كه بدانند آنان كه ستم كردند كه به كجا خواهند رفت

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ وَ أَوَّلَ الْعَابِدِينَ‏

 سلام بر تو اى امير مؤمنان و سيد اوصياء و اول عابدان حق

وَ أَزْهَدَ الزَّاهِدِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ‏

 و زاهدترين اهل زهد و تقوى سلام خدا بر تو بادو درود و رحمت و تحيات الهى

أَنْتَ مُطْعِمُ الطَّعَامِ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ تُرِيدُ مِنْهُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُكُوراً

 توئى كه براى خدا طعام به مسكين و يتيم و اسير دادى با وجودى كه خود احتياج به آن طعام داشتى و از آنها هيچ پاداش و سپاسگزارى نخواستى

وَ فِيكَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ

 و باز در حق تو خدا نازل كرد «و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة

وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏)

 و من يوق شح نفسه فأولئك هم المفلحون»

وَ أَنْتَ الْكَاظِمُ لِلْغَيْظِ وَ الْعَافِي عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ‏

 و تويى مقصود و فرد اكمل از «و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين»

وَ أَنْتَ الصَّابِرُ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ‏

 و تويى فرد اتم و مصداق اكمل «الصابرون فى البأساء و الضراء و حين البأس»

وَ أَنْتَ الْقَاسِمُ بِالسَّوِيَّةِ وَ الْعَادِلُ فِي الرَّعِيَّةِ وَ الْعَالِمُ بِحُدُودِ اللَّهِ مِنْ جَمِيعِ الْبَرِيَّةِ

 و تويى امام قسمت كننده (حقوق امت و بيت المال) به تساوى و سلطان با عدالت كامل در حق رعيت و عالم به حدود الهى در ميان جميع خلق

وَ اللَّهُ تَعَالَى أَخْبَرَ عَمَّا أَوْلاَكَ مِنْ فَضْلِهِ بِقَوْلِهِ (أَ فَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً لاَ يَسْتَوُونَ*‏

 و خداى متعال خبر داد از سبب آنكه تو را به فضل خود برترى داد و اولويت داد در آنجا كه فرمود «أفمن كان مؤمنا كمن كان فاسقا لا يستوون»

أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلاً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ‏)

 و فرمود «اما الذين آمنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات المأوى نزلا بما كانوا يعملون»

وَ أَنْتَ الْمَخْصُوصُ بِعِلْمِ التَّنْزِيلِ وَ حُكْمِ التَّأْوِيلِ وَ نَصِّ الرَّسُولِ‏

 و تويى كه علم تنزيل قرآن و حكم تأويل آن و نص رسول به امامت مخصوص توست

وَ لَكَ الْمَوَاقِفُ الْمَشْهُودَةُ وَ الْمَقَامَاتُ الْمَشْهُورَةُ

 و فتح و فيروزى مخصوص و منحصر به دست يد اللهى تو بود در مواقف سخت مشهود خلق و مقامات مشكل مشهور امت

وَ الْأَيَّامُ الْمَذْكُورَةُ يَوْمَ بَدْرٍ وَ يَوْمَ الْأَحْزَابِ‏

 و ايام صعب ناگوار مانند روز جنگ بدر و روز جنگ احزاب (كه به غزوه خندق مشهور است)

«إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا*

* * *

هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِيداً*

 كه در آن ايام خدا مؤمنان را امتحان كرد و همه سخت متزلزل و مضطرب شدند

وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً*

 و منافقان امت و آنان كه دلهاشان‏مريض بود گفتند وعده‏ هاى خدا و رسول به ما غرور و فريبى بيش نبود

وَ إِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا

 و طايفه‏اى از آنان گفتند اى اهل يثرب زمين ديگر اينجا مقام نتوانيد كرد باز گرديد

وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَ مَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَاراً)

 و گروهى از رسول (ص) اذن معافيت از جنگ مى‏گرفتند ما در خانه‏هاى خود عورت و زنان و دختران بى‏سرپرست داريم در صورتى كه چنين نبود و قصدى جز فرار از جهاد نداشتند

وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ‏

 و خدا فرمود چون مؤمنان غوغاى دشمن را در جنگ احزاب ديدند گفتند كه اين همان فتح و نصرتى است كه خدا و رسول به ما وعده داده ‏اند

وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلاَّ إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً)

 و راست وعده دادند آن غوغا چيزى جز به مقام ايمان و تسليم آنها نيفزود

فَقَتَلْتَ عَمْرَهُمْ وَ هَزَمْتَ جَمْعَهُمْ (وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْراً

 يا على در آن هنگام بود كه تو عمرو آنها را كشتى و جمعيت لشكريانشان را منهزم و مغلوب ساختى و خدا آن كافران را با دلهاى پر خشم برگردانيد و بهيچ خيرى نايل نشدند

وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَ كَانَ اللَّهُ قَوِيّاً عَزِيزاً)

 و خدا مؤمنان را از رنج كارزار بياسود كه خدا را بر عالميان نيروى بى‏حد و اقتدار كامل است

وَ يَوْمَ أُحُدٍ إِذْ يُصْعِدُونَ وَ لاَ يَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوهُمْ فِي أُخْرَاهُمْ‏

 و باز در روز جنگ احد كه كار بسيار سخت و دشوار بر مسلمانان گرديد و اين آيه راجع به آن است «اذ يصعدون و لا يلوون. . . الخ»

وَ أَنْتَ تَذُودُ بُهَمَ الْمُشْرِكِينَ عَنِ النَّبِيِّ ذَاتَ الْيَمِينِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ‏

 در آن حال سخت جنگ احد تو تنها با برق شمشيرت مشركان را از آزار پيغمبر از چپ و راست دور ساختى و دفع آسيب دشمن از آن سرور مى‏ كردى

حَتَّى رَدَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْكُمَا خَائِفِينَ وَ نَصَرَ بِكَ الْخَاذِلِينَ‏

 تا آنكه خدا (به نصرت و عنايت خود) كافران را با ترس و هراس از تعرض تو و پيغمبر (ص) برگردانيد و لشكر شكست خورده را بواسطه تو خدا نصرت و فيروزى بخشيد

وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ عَلَى مَا نَطَقَ بِهِ التَّنْزِيلُ (إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا

 و باز در روز جنگ حنين چنانكه قرآن بدان ناطق است «إذ أعجبتكم كثرتكم. . . الخ»

وَ ضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ‏*

* * *

ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ‏)

* * *

وَ الْمُؤْمِنُونَ أَنْتَ وَ مَنْ يَلِيكَ وَ عَمُّكَ الْعَبَّاسُ يُنَادِي الْمُنْهَزِمِينَ يَا أَصْحَابَ سُورَةِ الْبَقَرَةِ

 و در اين آيه مقصود از كلمه مؤمنين يا على تويى و ياران (و محبان تو) و در آن حال عموى تو عباس به صداى بلند در حالى كه لشكر رو به فرار مى‏گذاشت ندا مى‏كرد اى اصحاب سوره بقره

يَا أَهْلَ بَيْعَةِ الشَّجَرَةِ حَتَّى اسْتَجَابَ لَهُ قَوْمٌ قَدْ كَفَيْتَهُمُ الْمَئُونَةَ

 و اى اهل بيعت شجره تا آنكه قومى نداى عباس رااجابت كردند

وَ تَكَفَّلْتَ دُونَهُمُ الْمَعُونَةَ فَعَادُوا آيِسِينَ مِنَ الْمَثُوبَةِ رَاجِينَ وَعْدَ اللَّهِ تَعَالَى بِالتَّوْبَةِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ‏

 و در آن هنگام يا على تو تنها كسى بودى كه مؤنت و زحمت جنگ را از سپاه اسلام برداشتى و متكفل يارى دين بدون مساعدت آنها شدى با آنكه لشكر مأيوس از ثواب جنگ شدند چون به جنگ پشت كردند و به توبه و انابه به عفو خدا اميدوار بودند و اين است كلام خدا در اين واقعه

(ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَلَى مَنْ يَشَاءُ) وَ أَنْتَ حَائِزٌ دَرَجَةَ الصَّبْرِ فَائِزٌ بِعَظِيمِ الْأَجْرِ

  «ثم يتوب الله من بعد ذلك على من يشاء» و تو يا على در آن روز داراى درجه و مقام صبر و نايل به اجر عظيم خدا بودى

وَ يَوْمَ خَيْبَرَ إِذْ أَظْهَرَ اللَّهُ خَوَرَ الْمُنَافِقِينَ وَ قَطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ‏

 و باز در روز جنگ خيبر كه خدا ضعف و سستى منافقين را بر مؤمنين آشكار كرد و كافران را قطع اميد و شكست سخت نصيب گشت و حمد خدا را كه رب تمام عوالم است

(وَ لَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لاَ يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَ كَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولاً)

 و در صورتى كه لشكر اسلام عهد با خدا و رسول كرده بودند كه در جهاد به جنگ پشت نكنند و مسئول عهد خدا بودند

مَوْلاَيَ أَنْتَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ وَ الْمَحَجَّةُ الْوَاضِحَةُ وَ النِّعْمَةُ السَّابِغَةُ وَ الْبُرْهَانُ الْمُنِيرُ

 اى مولاى من تويى حجت بالغه خدا و طريق واضح حق و نعمت واسعه الهى و برهان روشن

فَهَنِيئاً لَكَ بِمَا آتَاكَ اللَّهُ مِنْ فَضْلٍ وَ تَبّاً لِشَانِئِكَ ذِي الْجَهْلِ‏

 پس تو را آن همه فضل و برترى كه از جانب خدا عطا شده گوارا باد و محروم باد آنكس كه از جهل با تو عناد و شماتت كرد

شَهِدْتَ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جَمِيعَ حُرُوبِهِ وَ مَغَازِيهِ‏

 تويى يا على كه در جميع جنگها با پيغمبر صلى الله عليه و آله حاضر بودى و به اتفاق او در راه خدا جهاد مى ‏كردى

تَحْمِلُ الرَّايَةَ أَمَامَهُ وَ تَضْرِبُ بِالسَّيْفِ قُدَّامَهُ‏

 و پرچم اسلام را پيشاپيش پيغمبر (ص) مى‏بردى و در جلو او شمشير به فرق دشمنان مى‏ زدى

ثُمَّ لِحَزْمِكَ الْمَشْهُورِ وَ بَصِيرَتِكَ فِي الْأُمُورِ أَمَّرَكَ فِي الْمَوَاطِنِ وَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْكَ أَمِيرٌ

 و چون حزم و تدبير و بصيرتت در امور مشهور بود تو را پيغمبر در بسيار مواطن فرمانفرما كرد و هيچكس بر تو امير و فرمانفرما نبود

وَ كَمْ مِنْ أَمْرٍ صَدَّكَ عَنْ إِمْضَاءِ عَزْمِكَ فِيهِ التُّقَى وَ اتَّبَعَ غَيْرُكَ فِي مِثْلِهِ الْهَوَى‏

 و چه بسيار امورى كه تقوى تو را از عزم و اقدام در آن امور بازداشت و غير تو ديگران در آن كار به هواى نفس اقدام مى ‏كردند

فَظَنَّ الْجَاهِلُونَ أَنَّكَ عَجَزْتَ عَمَّا إِلَيْهِ انْتَهَى ضَلَّ وَ اللَّهِ الظَّانُّ لِذَلِكَ وَ مَا اهْتَدَى‏

 آنگاه مردم جاهل مى‏پنداشتند تو از آن عاجز بودى و البته هر كه چنين پندارد عقلش گمراه است

وَ لَقَدْ أَوْضَحْتَ مَا أَشْكَلَ مِنْ ذَلِكَ لِمَنْ تَوَهَّمَ وَ امْتَرَى بِقَوْلِكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ‏

 تو خود در مقام عمل تمام اشكالات را بر آنان كه توهم باطل درباره تو كردند و افترا بستند واضح و روشن ساختى به كلام معجز نظامت صلوات الله عليك

قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا حَاجِزٌ مِنْ تَقْوَى اللَّهِ‏

 آنجا كه فرمودى چه بسا مردم حيله گر متقلب در كارها راهى بحيله بازى پيدا مى‏ كنند در صورتى كه خدا ترسى اهل تقوى را از اقدام به آن كار باز مى‏ دارد

فَيَدَعُهَا رَأْيَ الْعَيْنِ وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لاَ حَرِيجَةَ (جَرِيحَةَ) لَهُ فِي الدِّينِ‏

 و به رأى العين ترك مى‏ كند و آنكه درد دين ندارد در آن كار اقدام ميكند

صَدَقْتَ (وَ اللَّهِ) وَ خَسِرَ الْمُبْطِلُونَ وَ إِذْ مَاكَرَكَ النَّاكِثَانِ فَقَالاَ نُرِيدُ الْعُمْرَةَ

 بخدا راست فرمودى يا امير المؤمنين و اهل باطل زيانكاران عالمند و باز هنگامى كه آن دو عهد شكن با تو مكر كرده و گفتند ما عزم عمره داريم

فَقُلْتَ لَهُمَا لَعَمْرُكُمَا مَا تُرِيدَانِ الْعُمْرَةَ لَكِنْ تُرِيدَانِ الْغَدْرَةَ فَأَخَذْتَ الْبَيْعَةَ عَلَيْهِمَا وَ جَدَّدْتَ الْمِيثَاقَ‏

 و تو در جوابشان فرمودى كه به جان خودتان كه دروغ مى‏گوييد شما قصد عمره نداريد بلكه به فكر خدعه با من بر آمده‏ايد پس تو از آن دو بيعت گرفتى و تجديد عهد و پيمان كردى

فَجَدَّا فِي النِّفَاقِ فَلَمَّا نَبَّهْتَهُمَا عَلَى فِعْلِهِمَا أَغْفَلاَ وَ عَادَا وَ مَا انْتَفَعَا

 و آنان در نتيجه نفاق خود را جديتر كردند و آنگاه كه تو آنان را بر فعلشان آگاه و تنبيه ساختى باز تغافل كرده و هيچ منتفع از تذكر تو نشدند

وَ كَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهِمَا خُسْراً ثُمَّ تَلاَهُمَا أَهْلُ الشَّامِ فَسِرْتَ إِلَيْهِمْ بَعْدَ الْإِعْذَارِ

 و عاقبت كارشان خسران گرديد سپس از پى مخالفت (طلحه و زبير) اهل شام بمخالفت برخاستند باز بدفع آنان شتافتى پس از آنكه اعذار و اتمام حجت بر آنها كردى

وَ هُمْ لاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ وَ لاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ هَمَجٌ رَعَاعٌ ضَالُّونَ‏

 و آنها به دين حق ايمان نياورده و در قرآن تدبر نكردند كه آن مردم پست احمق گمراه بودند

وَ بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ فِيكَ كَافِرُونَ وَ لِأَهْلِ الْخِلاَفِ عَلَيْكَ نَاصِرُونَ‏

 و به آياتى كه خدا بر رسول محمد (ص) درباره خلافت تو فرستاد كافر شدند و با مخالفان تو همدست شدند

وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِاتِّبَاعِكَ وَ نَدَبَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى نَصْرِكَ‏

 در صورتى كه خدا امت را به پيروى تو مأمور كرد و اهل ايمان را به يارى تو خواند

وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ‏

 آنجا كه فرمود «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين» كه مقصود از صادقان در اين آيه على (ع) و يازده فرزند و شيعيان او هستند

مَوْلاَيَ بِكَ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ قَدْ نَبَذَهُ الْخَلْقُ وَ أَوْضَحْتَ السُّنَنَ بَعْدَ الدُّرُوسِ وَ الطَّمْسِ‏

 اى مولاى من بواسطه وجود تو دين حق آشكار گرديد در حالى كه مردم همه آن دين را پشت سرافكندند و تو تنها سنن و احكام الهى را واضح و روشن ساختى بعد از آنكه مندرس و محو و پامال شده بود

فَلَكَ سَابِقَةُ الْجِهَادِ عَلَى تَصْدِيقِ التَّنْزِيلِ وَ لَكَ فَضِيلَةُ الْجِهَادِ عَلَى تَحْقِيقِ التَّأْوِيلِ‏

 پس تو هم بر تنزيل و نصوص قرآن بر جهاد سبقت گرفتى و هم فضيلت جهاد در راه دين بر تأويل و حقيقت قرآن مخصوص تو گرديد

وَ عَدُوُّكَ عَدُوُّ اللَّهِ جَاحِدٌ لِرَسُولِ اللَّهِ يَدْعُو بَاطِلاً وَ يَحْكُمُ جَائِراً وَ يَتَأَمَّرُ غَاصِباً وَ يَدْعُو حِزْبَهُ إِلَى النَّارِ

 تويى كه دشمنت خدا را دشمن‏و رسول خدا را منكر است و خلق را براه باطل مى‏خواند و بجور و بيداد حكم ميكند و امارت و حكومتش بغصب و ظلم است و پيروان خود را به آتش دوزخ دعوت مى‏كند

وَ عَمَّارٌ يُجَاهِدُ وَ يُنَادِي بَيْنَ الصَّفَّيْنِ الرَّوَاحَ الرَّوَاحَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ لَمَّا اسْتَسْقَى فَسُقِيَ اللَّبَنَ كَبَّرَ وَ قَالَ‏

 و عمار ياسر از جانب تو به جهاد با دشمنانت رفت و بين دو صف ايستاد و ندا كرد كه اى مردم اى ياران على بكوشيد در جنگ و بشتابيد بسوى بهشت و هنگامى كه در جنگ تشنه شد و به او به جاى آب هنگام جان دادن شير نوشانيدند زبان به الله اكبر گشود و گفت

قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آخِرُ شَرَابِكَ مِنَ الدُّنْيَا ضَيَاحٌ مِنْ لَبَنٍ وَ تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ

 رسول خدا صلى الله عليه و آله در حق من فرمود آخر شربت كه تو در دنيا نوشى شير است و تو را اى عمار سپاه ستمكار شهيد خواهند كرد

فَاعْتَرَضَهُ أَبُو الْعَادِيَةِ الْفَزَارِيُّ فَقَتَلَهُ فَعَلَى أَبِي الْعَادِيَةِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ مَلاَئِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ أَجْمَعِينَ‏

 در اين حال بود كه ابو العاديه فزارى به مبارزه او درآمد و آن بزرگوار را شهيد كرد پس بر قاتل عمار (ابو العاديه) از خدا و جميع ملائكه و پيغمبران خدا لعنت باد

وَ عَلَى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَ سَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ‏

 و بر هر كه شمشير بر روى تو اى امير مؤمنان كشيد يا تو شمشير بر روى او كشيدى كه البته از مشركان و منافقان خواهد بود تا قيامت لعنت باد

وَ عَلَى مَنْ رَضِيَ بِمَا سَاءَكَ وَ لَمْ يَكْرَهْهُ وَ أَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعَانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسَانٍ‏

 و نيز بر هر كس كه راضى به آزار تو باشد و دفاع از اذيت بر تو نكند و چشم پوشى و يا با دست يا زبان با دشمنانت يارى كند

أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهَادِ مَعَكَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ وَ جَحَدَ حَقَّكَ‏

 يا از يارى تو خوددارى كرده و از جهاد باز ايستد يا مقام فضل و برترى تو را بر تمام امت خوار و كوچك گرداند و حق امامتت را انكار كند

أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللَّهُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ‏

 يا از تو عدول به غير كند و حال آنكه خدا تو را ولى بر او از نفس او قرار داد بر تمام اينان لعنت باد

وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ سَلاَمُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ‏

 و سلام و درود و تحيات و رحمت و بركات الهى بر تو

وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ آلِكَ الطَّاهِرِينَ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ

 و بر امامان آل پاك تو باد كه خدا پسنديده صفات و با مجد و بزرگوارى است

وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَ الْخَطْبُ الْأَفْظَعُ بَعْدَ جَحْدِكَ حَقَّكَ غَصْبُ الصِّدِّيقَةِ الطَّاهِرَةِ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَدَكاً

 و امر عجيبتر و حادثه ناگوارتر بعد از غصب امامت تو غصب فدك حضرت صديقه طاهره سيده زنان عالم بود

وَ رَدُّ شَهَادَتِكَ وَ شَهَادَةِ السَّيِّدَيْنِ سُلاَلَتِكَ وَ عِتْرَةِ الْمُصْطَفَى‏

 و رد كردن شهادت تو و دو سيد اهل بهشت حضرت امام حسن و حضرت امام حسين‏فرزندانت كه عترت پيغمبر خدا بودند

صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ قَدْ أَعْلَى اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ‏

 درود و رحمت خدا بر شما اهل بيت پيغمبر (ص) باد كه خدا شما را بر تمام امت بلند مرتبه‏تر و منزلت شما را رفيعتر قرار داد

وَ أَبَانَ فَضْلَكُمْ وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ فَأَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً

 و فضل و شرافت شما را بر اهل عالم آشكار كرد و شما را از هر رجس و ناپاكى پاك و منزه ساخت

قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً

 خداى عز و جل فرمود انسان طبعا و خلقتا حريص و نا شكيبا است هر گاه شرى به او برسد به جزع و ناله درآيد

وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً إِلاَّ الْمُصَلِّينَ‏

 و چون به خيرى نايل گردد از حرص منع احسان مى‏كند مگر اهل نماز

فَاسْتَثْنَى اللَّهُ تَعَالَى نَبِيَّهُ الْمُصْطَفَى وَ أَنْتَ يَا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ جَمِيعِ الْخَلْقِ‏

 كه مراد پيغمبر برگزيده‏اش و شخص تو اى امير مؤمنان است كه از تمام خلق تو سيد اوصياء رسولى

فَمَا أَعْمَهَ مَنْ ظَلَمَكَ عَنِ الْحَقِّ ثُمَّ أَفْرَضُوكَ سَهْمَ ذَوِي الْقُرْبَى مَكْراً

 پس چه اندازه در گمراهى سرگشته و حيران ماندند آنان كه در امر امامت و سلطنت الهيه درباره تو ستم كردند آنگاه از راه مكر و خدعه سهم ذوى القربى را بر تو فرض و لازم گردانيدند

وَ أَحَادُوهُ عَنْ أَهْلِهِ جَوْراً فَلَمَّا آلَ الْأَمْرُ إِلَيْكَ أَجْرَيْتَهُمْ عَلَى مَا أَجْرَيَا رَغْبَةً عَنْهُمَا بِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَكَ‏

 و به ظلم و جور از اهل آن فدك و حقوق ذوى القربى را منع كردند و سپس كه امر خلافت به تو بازگشت باز از آن براى رضاى حق درگذشتى

فَأَشْبَهَتْ مِحْنَتُكَ بِهِمَا مِحَنَ الْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ عِنْدَ الْوَحْدَةِ وَ عَدَمِ الْأَنْصَارِ

 پس حال مظلومى و محنت و آلام تو به محن و آلام پيغمبران عليهم السلام شبيه بود در هنگامى كه آنها تنها و بى‏يار و ياور بودند

وَ أَشْبَهْتَ فِي الْبَيَاتِ عَلَى الْفِرَاشِ الذَّبِيحَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ‏

 و باز حال تو در شبى كه به جاى پيغمبر (ص) به بستر او خفتى شبيه به حال اسمعيل ذبيح الله است

إِذْ أَجَبْتَ كَمَا أَجَابَ وَ أَطَعْتَ كَمَا أَطَاعَ إِسْمَاعِيلُ صَابِراً مُحْتَسِباً

* * *

إِذْ قَالَ لَهُ (يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَى‏

 كه چون پدرش به او گفت اى پسر عزيز من در خواب مأمور به ذبح تو گرديده‏ام رأى تو در اين كار چيست

قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ‏)

 در پاسخ گفت اى پدر هر چه مأمورى از جانب خدا انجام ده كه مرا انشاء الله از صابران خواهى يافت

وَ كَذَلِكَ أَنْتَ لَمَّا أَبَاتَكَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏

 همچنين تو را نيز چون رسول خدا صلى الله عليه و آله مأمور كرد كه در بستر او بخوابى

وَ أَمَرَكَ أَنْ تَضْجَعَ فِي مَرْقَدِهِ وَاقِياً لَهُ بِنَفْسِكَ أَسْرَعْتَ إِلَى إِجَابَتِهِ مُطِيعاً وَ لِنَفْسِكَ عَلَى الْقَتْلِ مُوَطِّناً

 رسول خدا (ص) را به زودى اجابت كردى و خود را به جاى رسول (ص) براى كشته شدن آماده ساختى

فَشَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى طَاعَتَكَ وَ أَبَانَ عَنْ جَمِيلِ فِعْلِكَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِكْرُهُ‏

 خدا هم طاعتت را پاداش داد و كار نيكوى تو را بر امت آشكار كرد به قولش جل ذكره تعالى در آيه

(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ‏)

  «و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضاة الله»

ثُمَّ مِحْنَتُكَ يَوْمَ صِفِّينَ وَ قَدْ رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ حِيلَةً وَ مَكْراً فَأَعْرَضَ الشَّكُّ وَ عُزِفَ الْحَقُّ وَ اتُّبِعَ الظَّنُ‏

 باز رنج و محنتت در جنگ صفين بسيار بود در حالى كه به مكر و حيله معاويه قرآنها را بر سر نيزه بلند كردند و مردم را به شك و شبهه انداختند و آيين حق را به بازى گرفتند و گمان خود را پيروى كردند

أَشْبَهَتْ مِحْنَةَ هَارُونَ إِذْ أَمَّرَهُ مُوسَى عَلَى قَوْمِهِ فَتَفَرَّقُوا عَنْهُ‏

 آن هنگام غصه تو شبيه به هارون برادر موسى بود كه او را بر امت امير گردانيد و مردم از گردش متفرق شدند

وَ هَارُونُ يُنَادِي بِهِمْ وَ يَقُولُ (يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ‏

 و هر چه هارون آنان را ندا كرد و گفت شما به اين گوساله سامرى امتحان مى‏شويد پروردگار شما خداى رحمان است

فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي* قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى‏)

 پيرو من باشيد و امر مرا اطاعت كنيد قوم موسى به هارون گفتند ما بر پرستش گوساله ثابت مانيم تا موسى بسوى ما بازگردد

وَ كَذَلِكَ أَنْتَ لَمَّا رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ قُلْتَ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهَا وَ خُدِعْتُمْ‏

 همچنين بود حال تو هنگامى كه قرآنها را بالاى نيزه كردند و تو فرمودى اى مردم اين فتنه و خدعه و امتحان شماست

فَعَصَوْكَ وَ خَالَفُوا عَلَيْكَ وَ اسْتَدْعَوْا نَصْبَ الْحَكَمَيْنِ فَأَبَيْتَ عَلَيْهِمْ وَ تَبَرَّأْتَ إِلَى اللَّهِ مِنْ فِعْلِهِمْ وَ فَوَّضْتَهُ إِلَيْهِمْ‏

 آنان با تو راه مخالفت پيموده و عصيان امر تو كردند و از تو تقاضاى نصب دو حاكم كردند پس تو از نصب حكمين ابا كردى و از فعل زشت آنها بسوى خدا بيزارى جستى و كار را بناچار به آنها وا گذاردى

فَلَمَّا أَسْفَرَ الْحَقُّ وَ سَفِهَ الْمُنْكَرُ وَ اعْتَرَفُوا بِالزَّلَلِ وَ الْجَوْرِ عَنِ الْقَصْدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِهِ‏

 آنگاه كه حق آشكار شد و سفاهت و عمل زشتشان معلوم آمد و به خطاى خود و جور و خلاف خود اعتراف كردند از آن بعد باز راه اختلاف كلمه و نفاق پيمودند

وَ أَلْزَمُوكَ عَلَى سَفَهٍ التَّحْكِيمَ الَّذِي أَبَيْتَهُ وَ أَحَبُّوهُ وَ حَظَرْتَهُ وَ أَبَاحُوا ذَنْبَهُمُ الَّذِي اقْتَرَفُوهُ‏

 و حكم سفيهانه‏اى را كه از آنها تقاضا كردند و تو ابا كردى و آنان دوست داشتند و تو خطا و مخاطر شمردى باز آنها گناه كه خود مرتكب شدند مباح و روا شمردند

وَ أَنْتَ عَلَى نَهْجِ بَصِيرَةٍ وَ هُدًى وَ هُمْ عَلَى سُنَنِ ضَلاَلَةٍ وَ عَمًى‏

 و تو هميشه با بصيرت و طريق هدايت بودى و آنها بر طريق گمراهى و نابينايى رفتند

فَمَا زَالُوا عَلَى النِّفَاقِ مُصِرِّينَ وَ فِي الْغَيِّ مُتَرَدِّدِينَ حَتَّى أَذَاقَهُمُ اللَّهُ وَبَالَ أَمْرِهِمْ‏

 و در راه ضلالت تردد مى‏كردندتا آنكه خدا وبال و كيفر كار زشتشان را به آنها چشانيد

فَأَمَاتَ بِسَيْفِكَ مَنْ عَانَدَكَ فَشَقِيَ وَ هَوَى وَ أَحْيَا بِحُجَّتِكَ مَنْ سَعِدَ فَهُدِيَ‏

 تا آنكه معاندان و مخالفت همه شقى و بدبخت شدند و با شمشير تو به قعر جهنم در افتادند و سعادتمندان اصحاب به حجت و ارشاد تو هدايت يافته و زنده جاويد گرديدند

صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ غَادِيَةً وَ رَائِحَةً وَ عَاكِفَةً وَ ذَاهِبَةً فَمَا يُحِيطُ الْمَادِحُ وَصْفَكَ وَ لاَ يُحْبِطُ الطَّاعِنُ فَضْلَكَ‏

 پس درود خدا بر تو در تمام آغاز و انجام حركات و سكناتت اى كه هيچ مدح كننده‏اى به اوصاف كماليه‏ات احاطه نخواهد كرد و طاعنان و دشمنانت هم باز بمقام فضل و كمال تو محيط نتوانند گشت

أَنْتَ أَحْسَنُ الْخَلْقِ عِبَادَةً وَ أَخْلَصُهُمْ زَهَادَةً وَ أَذَبُّهُمْ عَنِ الدِّينِ‏

 تو از حيث عبادت و بندگى خدا بهترين خلق و از جهت زهد و تقوى خالصترين بندگان و از همه كس در دفع دشمنان دين سخت‏تر بودى

أَقَمْتَ حُدُودَ اللَّهِ بِجُهْدِكَ (بِجَهْدِكَ) وَ فَلَلْتَ عَسَاكِرَ الْمَارِقِينَ بِسَيْفِكَ‏

 تويى كه با مجاهده بسيار حدود و اركان دين اسلام را استوار كردى و عساكر گردنكشان را به شمشيرت شكست دادى و از پا در آوردى

تُخْمِدُ لَهَبَ الْحُرُوبِ بِبَنَانِكَ وَ تَهْتِكُ سُتُورَ الشُّبَهِ بِبَيَانِكَ‏

 و به سر پنجه قدرت آتش جنگها را خاموش ساختى و پرده شبهات را با لسان معجز بيان بردريدى

وَ تَكْشِفُ لَبْسَ الْبَاطِلِ عَنْ صَرِيحِ الْحَقِّ لاَ تَأْخُذُكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لاَئِمٍ‏

 و حق صرف را از باطل محض آشكارا گردانيدى هرگز در دين خدا از ملامت بدگويان باك نداشتى

وَ فِي مَدْحِ اللَّهِ تَعَالَى لَكَ غِنًى عَنْ مَدْحِ الْمَادِحِينَ وَ تَقْرِيظِ الْوَاصِفِينَ‏

 و به مدح و عنايت خداى متعال خود را از مدح و توصيف خلق بى‏نياز دانستى

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ‏

 خداى تعالى فرمود «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه

فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً)

 فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا»

وَ لَمَّا رَأَيْتَ أَنْ قَتَلْتَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ‏

 و چون كه با عهد شكنان و ستمگران و مارقان به عزم جنگ و قتال برخاستى

وَ صَدَقَكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَعْدَهُ فَأَوْفَيْتَ بِعَهْدِهِ‏

 و صدق وعده رسول خدا صلى الله عليه و آله را آشكارا كردى و به عهد رسول خدا وفا كردى

قُلْتَ أَ مَا آنَ أَنْ تُخْضَبَ هَذِهِ مِنْ هَذِهِ أَمْ مَتَى يُبْعَثُ أَشْقَاهَا

 و فرمودى آيا اينك نرسيده زمانى كه محاسنم از خون سرم خضاب گردد آيا كى شقيترين افراد امت بر اين كار مبعوث خواهد شد

وَاثِقاً بِأَنَّكَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِكَ‏

 و در كمال وثوق و اطمينان بودى از حجت و بينه پروردگار خود بحقانيت و با بصيرت و بينايى در همه كارت اقدام فرمودى

قَادِمٌ عَلَى اللَّهِ مُسْتَبْشِرٌ بِبَيْعِكَ الَّذِي بَايَعْتَهُ بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ‏

 و از سفراين جهان كه بر خدا وارد شدى با مبايعه خداست بسى شاد خاطر خواهى بود و اينست رستگارى و فيروزى بزرگ

اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَنْبِيَائِكَ وَ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ بِجَمِيعِ لَعَنَاتِكَ وَ أَصْلِهِمْ حَرَّ نَارِكَ‏

 پروردگارا لعنت فرست بجميع انواع لعن و عذاب بر قاتلان پيغمبران و اوصياء پيغمبران خود و آن قاتلان را بحرارت آتش دوزخت و اصل ساز

وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِيَّكَ حَقَّهُ وَ أَنْكَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْيَقِينِ وَ الْإِقْرَارِ بِالْوِلاَيَةِ لَهُ يَوْمَ أَكْمَلْتَ لَهُ الدِّينَ‏

 و نيز لعنت كن كسى را كه حق ولى تو را غصب كرد و پس از اقرار و بعد از يقين بولايت او در روز غدير كه روز تكميل دين حق بود باز عهد او و بيعت با او را انكار كرد

اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ ظَلَمَهُ وَ أَشْيَاعَهُمْ وَ أَنْصَارَهُمْ‏

 پروردگارا لعنت فرست بر قاتلان امير المؤمنين و بر هر كه در حق او ظلم كرد و بر پيروان و انصار قاتلانش هم لعنت فرست

اللَّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِي الْحُسَيْنِ وَ قَاتِلِيهِ وَ الْمُتَابِعِينَ عَدُوَّهُ وَ نَاصِرِيهِ وَ الرَّاضِينَ بِقَتْلِهِ وَ خَاذِلِيهِ لَعْناً وَبِيلاً

 پروردگارا بر قاتلان و ظالمان و پيروان دشمنان حسين و بر آنانكه بقتل آن حضرت خوشنود بودند و آنانكه يارى او نكردند بر همه آنان لعنت و عذاب بسيار شديد فرست

اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَانِعِيهِمْ حُقُوقَهُمْ‏

 پروردگارا لعنت فرست بر اولين ظالمى كه در حق آل محمد ظلم و ستم كرد و مانع از حق آنها گرديد

اللَّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظَالِمٍ وَ غَاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ كُلَّ مُسْتَنٍّ بِمَا سَنَّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

 پروردگارا اولين ظالم و غاصب حق آل محمد را و هر كس تا قيامت سنت او را پيروى كرد مخصوص به لعن خود بگردان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ (وَ آلِ مُحَمَّدٍ ) خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَى عَلِيٍّ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ‏

 پروردگارا بر محمد خاتم رسولان خود و بر سيد اوصياء و امير المؤمنين على (ع) و آل اطهار او درود و رحمت فرست

وَ اجْعَلْنَا بِهِمْ مُتَمَسِّكِينَ وَ بِوِلاَيَتِهِمْ مِنَ الْفَائِزِينَ الْآمِنِينَ الَّذِينَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ‏

 و ما را از آنان كه رشته عهدشان را محكم نگهداشت و بواسطه ولايت و محبت آنها به فوز و سعادت ابد رسيد و ايمن از عذاب دوزخ گرديد كه ديگر ابدا هيچ خوف و اندوهى در دل ندارند مقرر فرما.

 

مؤلف گويد كه ما در كتاب هدية الزائرين اشاره كرديم به سند اين زيارت و آنكه اين زيارت را در هر روز از نزديك و دور مى‏ شود خواند و اين فايده جليله‏اى است كه البته راغبين در عبادت و شايقين زيارت حضرت شاه ولايت عليه السلام آن را غنيمت خواهند شمرد

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

اسكندر يكي از نخبگان را از مسووليتي كه داشت عزل كرد و كاري پست به او داد .
روزي اسكندر به او گفت : حالا ، حال و روزت چه طور است ؟

گفت : ” مرد به خاطر منصبش بزرگ و شريف نمي شود بلكه منصب است كه به اندازه مرد بزرگ و شريف مي شود ، پس مرد هر جا كه هست بايد پاك ، عادل و با انصاف باشد .”
اسكندر از پاسخ او خوشش آمد و او را به جاي اول برگرداند.

بايدت منصب بلند بكوش
تا به فضل و هنر كني پيوند

نه به منصب بلندي مرد
بلكه منصب شود به مرد بلند

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




  دو متن کوتاه
 

1- از دیگران شکایت نمی کنم
بلکه خودم را تغییر می دهم،
چرا که کفش پوشیدن راحت تر از
فرش کردن دنیاست.

2-مبارزه انسان را داغ می کند
و تجربه انسان را پخته می کند!
هرداغی روزی سرد می شود ولی هیچ پخته اى ديگر خام نمي شود!

 

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




 

روي ﺩﯾــﻮﺍﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﻨـــﻮﯾﺴﯿﺪ:

خـــﺪﺍ ﻫﺴـــﺖ ….

ﻧﻪ ﯾـــک ﺑــﺎﺭ ﻭ ﻧـﻪ ﺩﻩ ﺑـاﺭ …
که ﺻـــﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾـــﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺍﺿــﻊ ﺑﻨــﻮﯾﺴﯿــﺪ

” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
ســـﺮ ﺁﻥ ﺳــﻔﺮﻩ ی ﺧــﺎﻟﯽ ﮐــﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷــﮏ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺳﺖ

‌ ﺧــﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
پﺸــﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮔــﻠﯽ ﭘﯿـﺮﺯﻧﯽ ﮔﻔــﺖ :
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “


ﺁﻥ ﺟـــﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻤــﻪی ﺧﺴﺘــﮕﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﻬــﺎ ،
ﺳﺮ ﺗﻌــﻈﯿﻢ ﻓﺮﻭ ﺑــﺮﺩ ﻭ ﭼﻨــﯿﻦ ﮔﻔﺖ:

ﺧـــﺪﺍ ﻫﺴﺖ “

ﮐﻮﺩﮐـــﯽ ﺭﻓــﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺗــﺨﺘﻪ …..!
گوﺷﻪ ﺗﯿﺮﻩ آن ﺗﺨﺘﻪ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺩﺭ ﺩﻝ ﮐــﻮﭼﮏ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺯﯾـﺎﺩ ﺍﺳــﺖ ﻭﻟـﯽ ﯾﺎﺩ
❣ﺧـــﺪﺍ هست❣

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 اخلاص در عمل

مرد زاهدی، روزی به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت،
وقتی هنگام غذا خوردن فرا رسید ،
زاهد از عادت همیشگی غذا کمتر خورد .

بعد از غذا، نوبت نماز خواندن رسید،
مرد زاهد به نماز ایستاد،
اما بر خلاف همیشگی، نماز را طولانی
به جا آورد.
پس از آنکه به خانه رسید، از همسرش طعام خواست.

پسر او که همراهش بود، با تعجب پرسید:
مگر در مهمانی به اندازه کافی غذا نخوردی؟

پدر گفت:
کم خوردم تا آدم پرخوری جلوه نکنم
و برای روزهای آینده برای خود موقعیتی
کسب کنم !

پسر با شنیدن شرح ریا کاری پدر
به او گفت:

پدر جان! نمازت را نیز قضا کن ،
که چیزی نکردی که به کار آید !

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
من گدایی درت را دوست می‌دارم حسین
سائلان محضرت را دوست می‌دارم حسین

دست‌بوس نوکرت‌بودن برای من بس است
نوکری نوکرت را دوست می‌دارم حسین

“بارالها، گریه‌کن‌های حسینم را ببخش!”
این دعای مادرت را دوست می‌دارم حسین

من برای ماندن اسلام بعد از کربلا
دست زینب‌پرورت را دوست می‌دارم حسین

در میان آن شهیدانی که دورت خفته‌اند
زیر پایت… اکبرت را دوست می‌دارم حسین

در کنار علقمه، با دیدن آب فرات
هیبت آب آورت را دوست می‌دارم حسین

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 
آخر مرا فراق تو ديوانه ميكند
كاخ وجود ما همه ويرانه ميكند

آخر مرا به طوف حرم شاه سر جدا
ذات خدا به عشق تو پروانه ميكند

آخر مرا جنون تو بر دار ميكشد
عشق تو و نگار تو افسانه ميكند

آخر مرا به عشق تو اى عشق منجلى
دانم خداى لَم يَلِد آواره ميكند

آخر مرا اميد وصال تو ساقيا
در كوچه هاى ميكده پيمانه ميكند

آخر مرا غم تو اى شاه بى كفن
گريان و سر شكسته و بى خانه ميكند

آخر مرا خداى تو اى وصف ذات حق
سرمست جام وباده ى جانانه ميكند

آخر دل مرا غم سقاى كربلا
با روضه هاى آب دو صد پاره ميكند

بی اختیار میشوم از وسعت غمت
دیوانه میشوم ز بزرگی ماتمت

یک کربلا بطلب جان مادرت
لُکـــــنَت زبــــــان گِــــرفـــتــه ام از رقـــــص پــــــرچــــــمـــــــت.

ای همه ی عشق سلام عليك.

صلي الله عليك يا سيدنا الغريب يا اباعبدالله الحسين

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم