✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
داستان چشمه


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



یک عده از افراد ازت تنفر دارن.

این تنفر برای این نیست که تو کاری کردی.

تنفر دارن چون تمام کارهایی که اونها آرزوش رو دارن،

تو داری انجام میدی….

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




سكه يك رو شادي و يك رو غم است
تا نيفتد پشت و رويش مبهم است

عشق شيرين است، اما عشق من !
ميوه هاي ِ تلخ و شيرين درهَم است

طعم خرمايي كه گاهي مي خورم
تلخي ِ پس لرزه ي شهر ِ بم است

هيچ مي داني چرا عاشق شدم ؟
چون دلم حس كرد يك چيزي كم است

موج پشتش از غم زخمي كه خود
مي زند بر پيكر ِ دريا خَم است

زخم هاي تازه گاهي وقت ها
روي ِ زخمي كهنه مثل ِ مرهم است

فكر مي كردم كه آدم مبتلا ست
عشق اما مبتلاي آدم است !

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پدر پیری
برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت:
در وجود هر انسان،
همیشه مبارزه ایی وجود دارد…
مانند؛ مبارزه ی دو گرگ!
که یکی از گرگها سمبل بدیها
مثل، حسد، غرور، شهوت، تکبر، وخود خواهی
و دیگری
سمبل مهربانی، عشق، امید، وحقیقت است.
کودک پرسید:
پدر کدام گرگ پیروز میشود؟
پدرلبخندی زد و گفت؛
گرگی که تو به آن غذا میدهی.

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




 

خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد.
خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره 9گرفتی. تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته است.
پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود، سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، می‌شود… می‌شود یک نمره به من ارفاق کنید؟
خانم معلم با عتاب مادرانه‌ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟!!. این ممکن نیست. من طبق جواب‌هایی که در برگۀ امتحانت نوشته‌ای به تو نمره داده‌ام.
او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمی‌خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم. تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری.
پسر با صدایی که نشان می‌داد خیلی ترسیده است، گفت: اما مادرم کتکم می‌زند.
خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک می‌کرد که می‌خواهند بچه‌هایشان بهترین نمره‌ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی‌توانست در برابر بچه‌های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد. اما یک موضوع دیگر هم بود. او می‌دانست که کتک خوردن بچه‌ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی‌کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آن‌ها را از تحصیل بازدارد. نمی‌دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت می‌کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود.
عاقبت رو به پسرک کرد و با صدای ملایمی گفت: ببین!، این پیشنهادم را قبول می‌کنی یا نه؟ . من به ورقه‌ات یک نمره «ارفاق» نمی‌کنم. فقط می‌توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره، به من پس بدهی. خوب است؟
پسرک با شادی غیر قابل وصفی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی 2نمره‌ به شما پس می‌دهم.
او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت. از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس می‌خواند. تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه‌ای داده شد. وقتی در مراسم اعطای جایزه نگاهش به خانم معلم افتاد، از دیدن لبخندی که معلمش به او می‌زد، احساساتی شد و گریه کرد.
از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او اولین دانشجو از روستایشان بود.
پس از مشغول شدن به کار و به دست آوردن موفقیت‌های شغلی و مالی پیاپی، بارها و به بهانه‌های گوناگون به سازندگی روستایشان کمک کرده و هر سال به دیدن معلمش به آن‌جا می‌رود.
او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف می‌کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می‌شود. زیرا می‌داند که نمره‌ای که خانم معلم به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد.

مراقب تاثیر تصمیماتمان بر سرنوشت افراد باشیم.
گاهی هیچ تصمیمی به اندازه ی گذشت مؤثر نیست.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




احساسات خیلی شبیه امواج هستند.


نمی‌توانیم مانع آمدنشان شویم اما،


می‌توانیم انتخاب کنیم که بر روی کدامشان سوار شویم.

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




به هر اندازه كه آگاه شده اي ،
درست به همان اندازه در خودت عشق را حاضر كرده اي !

به همان اندازه كه “خويشتن” را از ذهن خالي كرده اي ،


به همان اندازه نيز از عشق سرشار خواهي شد
و راه خالي شدن خويشتن از ذهن و همه اثرات آن ،
تنها و تنها آگاه شدن است

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




عمیق به درون برو و دلیل پرسشهایت را پیدا کن ،
اگر بتوانی علت پرسشهایت را پیدا کنی


نود و نه درصد پرسشها ناپدید می شوند ،
زیرا در همان علت ، پاسخ را خواهی یافت .


عمیق به درون پرسش و ریشه های آن رفتن ،
یافتن پاسخ است .

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




مادامى که سیب با چوب باریکش به درخت متصل است
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند,
باد باعث طراوتش میشود
آب باعث رشدش میشود
و آفتاب پختگی و کمال میبخشد
اما
به محض منقطع شدن از درخت
و جدایى از “اصل",
آب گندیدگی
باد باعث پلاسیدگی
و آفتاب باعث پوسیدگی
و ازبین رفتن طراوتش میشود

مراقب وصل بودنمان به “اصالتمان” باشیم که انسانیتمان از بین نرود .

 

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم