✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
سعودیه و دستهای پنهان دیگر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



عشق پشت در يك خانه به خاك افتاده
اشك شمع و پر پروانه به خاك افتاده

آيه ی محكم تطهير به خون غلتيده
نفس المرأة ريحانه به خاك افتاده

موپريشانی زينب به خدا عمدی نيست
گيره و آينه و شانه به خاك افتاده…

بند تسبيح خدا پاره شده يا اين كه
اشك يك دختر دردانه به خاك افتاده…

دست خيبر شكن ساقی كوثر بسته ست
كه چنين كوثر و پيمانه به خاك افتاده…

ريشه در حادثه ی كوچه و مادر دارد
ماجرای سر و دستان به خاك افتاده…

بشرى_صاحبی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

سر در گم سرّ سحرم مادر گل ها
دل مردۀ اسرار درم مادر گل ها

ای محور درد همه ی عالم وآدم
ای هالۀ احساس وکرم مادر گل ها

هم اسوۀ مهر و مدد و گوهر علمی
هم سورۀ طاهای حرم مادر گل ها

علامه دهری وسراسر همه عدلی
ای حامی و امدادگرم مادر گل ها

در معرکه گل کرده همی آه کلامی
گاهی سر و گاهی کمرم مادر گل ها

ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
دل گرم طلوعی دگرم مادر گل ها

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زندگی ،
ترجمه ی روشن خاک است ، در آیینه ی عشق

زندگی ، فهم نفهمیدن هاست
زندگی ، سهم تو از این دنیاست
زندگی ، پنجره ای باز به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است ، جهانی با ماست ،
آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم ،
در نبندیم به نور
در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل ، برگیریم ،
رو به این پنجره با شوق ، سلامی بکنیم
زندگی ، رسم پذیرایی از تقدیر است
سهم من ، هر چه که هست
من به اندازه این سهم نمی اندیشم
وزن خوشبختی من ، وزن رضایتمندیست
شاید این راز ، همان رمز کنار آمدن و سازش با تقدیر است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بيمار را سرشک و تبسم براي چه؟
بر کودکان، نگاه ترحم براي چه؟

از ساقي هميشه کوثر سؤال کن
افتاده کوثرت به تلاطم براي چه؟

دست شکسته را که شفا استراحت است
دستات کرده دانه گندم براي چه؟

زهرا که در غم پدر آتش گرفته بود!
پس پشت خانه اين همه هيزم براي چه؟

مي‌گفت با علي که پسرعمو حلال کن
مولا گريست: فاطمه، خانم! براي چه؟

در بازتاب آن همه ظلمي که شد روا
تاريخ پرسشي است که مردم! براي چه؟…

جواد محمد زمانی

شهادت مظلومانه صدیقة الطاهره ،حضرت زهرا (س) بر تمامی شیعیان تسلیت باد.
التماس دعا…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




گفت : در می زنند مهمان است
گفت: آیا صدای سلمان است؟

این صدا، نه صدای طوفان است
مزن این خانهء مسلمان است

مادرم رفت پشت در، اما
گفت:آرام ما خدا داریم

ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضه ای به پا داریم

پدرم رفته ما عزاداریم
پشت در سوخت بال و پر، اما

آسمان را به ریسمان بردند
آسمان را کشان کشان بردند

پیش چشمان دیگران بردند
مادرم داد زد بمان! بردند

بازوی مادرم سپر،اما
بین آن کوچه چند بار افتاد

اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد

تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
گفت: یک روز یک نفر اما…

سیدحمیدرضابرقعی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خداحافظ اے زخم بر دل نشستہ
خداحافظ اے يار پهلو شڪستہ
خداحافظ اے رونق آشيانم
خداحافظ اے قوت زانوانم
خداحافظ اے جسم بے جان زهرا
خداحافظ اے ماندہ در ڪوچہ تنها
خداحافظ اے گريہ هاے شبانہ
خداحافظ اے بانوے بے نشانہ
خداحافظ اے داغ در دل نهفتہ
خداحافظ اے موے آتش گرفتہ
خداحافظ اے خاطرات غم يار
خداحافظ اے خون ماندہ بہ ديوار
خداحافظ اے يار در خون تپيدہ
خداحافظ اے ياور قد خميدہ
خداحافظ اے ياور مهربانم
خداحافظ اے مادر ڪودکانم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

ای زمین‌خورده‌ی آسمانی
ای بهارِ اسیرِ خزانی
مادر از حال و روز تو پیداست
چشم پوشیدی از زندگانی
پشت این خانواده به کوه است
تا تو هستی و آرام جانی
دوست دارم کنارم بمانی

حیدرت آشنایی ندارد
زخم روحش شفایی ندارد
بعد از آن اتفاقی که افتاد
چشم تو روشنایی ندارد
از زمانی که در بستری تو
سفرۀ ما صفایی ندارد
بی تو اصلاَ چه آبی چه نانی

مثل پروانه افروختی تو
صبر را از که آموختی تو
در ز تو شرم دارد ز بس که
دیده بر میخ در دوختی تو
فضه می داند این را که مادر
تا چه حد پشت در سوختی تو
کاین چنین خسته و ناتوانی

مادرم بود و ستر و عفافش
کعبه مشتاق و گرم طوافش
مادرم بود و غم بود و کوچه
قنفذ آمد به عزم مصافش
تیغ خود را کشید از نیام و
زد به بازوی او با غلافش
پیر شد مادرم در جوانی

نیست نامرد الّا مغیره
قاتلِ تک تک ما مغیره
وای بر من که در کوچه ها شد
مادرم روبرو با مغیره
بود چشمم به رخسار مادر
دیدم آن صحنه را تا مغیره
ضربه زد چهره شد ارغوانی

از سرِ غیظ و پستی تو را زد
مثل شیشه شکستی تو را زد
راه را بر تو سد کرد و حس کرد
بی کس و یار هستی تو را زد
بین کوچه غرورم لگد شد
تا مغیره دو دستی تو را زد
گفت پاشو اگر می توانی

زیر بار خجالت خمیدم
ناسزا گفت واضح شنیدم
بی هوا زد به روی تو سیلی
دست آن بی حیا را کشیدم
پا شدی از روی خاک کوچه
کاش میمردم آنجا که دیدم
خاک از چادرت می تکانی

مادرم غصه بسیار خوردی
سیلی از دست کفار خوردی
طعنه و نیش دشمن کمت بود
پشت در نیش مسمار خوردی
آنچنان زد لگد روی در که
هم ز در هم ز دیوار خوردی
سوخت خانه به دستور ثانی

زمزمه روی لب داری یارب
مادرم ظاهرا خوبی امشب
خنده آمد به لبهای بابا
خانه با دست تو شد مرتب
علتش چیست امشب فقط که
خیره سمت حسینیّ و زینب
داستان را کجا می کشانی؟

هم شکسته پر و بال رفتی
هم به دل مانده آمال رفتی
تا وصیت کنی چند دفعه
از مدینه به گودال رفتی
با سفارش برای حسینت
لحظۀ آخر از حال رفتی
ظاهرا فکر شمر و سنانی

اشک در چشم تار تو لرزید
روی روی کبود تو غلطید
مادرم حس دلواپسی را
در دو چشم ترت می شود دید
از نگاهت به دست حسینت
می شود نکته را خوب فهمید
فکر انگشتر و ساربانی

#مهدی_مقیمی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم