✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
سبک زندگی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ!!!
ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺩﻋﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻋﻄﺎﯾﻢ ﮐﻦ …

ﺗﻮ ﺍﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﻋﺎﻟﻢ!
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺭﺍ ﭘﯿﺸﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﻣﺎ ….

ﺧﺪﺍﯾﺎ !!!
ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻦ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩﻡ؛
ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ،
ﻃﻐﯿﺎﻥ
ﻣﭙﻨﺪﺍﺭﺵ !

ﮐﺮﯾﻤﺎ !!
ﻣﻦ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ !
ﺑﮕﻮ ﺁﯾﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﺨﺸﺸﻢ ﺑﯿﺠﺎﺳﺖ ؟
ﺧﻮﺩﺕ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻥ !
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻤﺖ ﺍﯾﻨﮏ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﯾﺎﺏ …..

ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺟﻮﯾﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ؛
ﻧﻮﺭﯼ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮐﻦ …
ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺭﺣﻤﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﺎ…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چرا خیلی وقتا حس میکنیم زندگیمون به جهنم تبدیل شده؟

شاید خیلیامون این تجربه رو تو زندگیمون داشتیم و داریم … هر چقدر هم فکر میکنیم نمیتونیم بفهمیم چرا زندگیمون به این وضع افتاده. یه مشکل که حل میشه ده تا مشکل دیگه پیدا میشه. چه پیامی پشت این مشکل هاست؟ البته هر کدوم ممکنه حکمت خاص و جداگانه ای داشته باشن، اما مهمترین دلیلش اینه که ما بواقع خداوند رو در زندگیمون فراموش کرده ایم.
ببینیم هر لحظه به چه چیز مشغولیم و داریم به چی فکر میکنیم…
همانی که مشغول آنی.
ما مدام در حال بالا و پائین کردن خواسته هایمون و خواسته های همسر و فرزند و … هستیم. دائماً بدنبال معاش و مقام و پول هستیم. اینقدر خودمون رو مشغول کردیم که خدا رو از یاد بردیم. ما ظاهراً خداپرستیم، اما …

و هر کس از یاد پروردگار خود روى بگرداند، وى را در عذابى روز افزون بکشاند. (جن 17)

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

شیخ_رجبعلی_خیاط می گفت:

من هر وقت نماز می خواندم ،

نمازهایی مثل نماز امام_زمان یا…

از خداوند حاجتی می خواستم؛

یک روز گفتم بگذار یک بار برای خدا نماز بخوانم و حاجتی نخواهم.

همان شب شیخ رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند :

چرا دیر آمدی؟؟؟

پرسیدم یعنی چه؟؟!!

یعنی تو باید سی سال پیش به فکر این کار می افتادی،

حالا که پیری باید بفهمی و نماز بخوانی و حاجت طلب نکنی!!!

ما هر وقت جایی گیر می کنیم ، می گوییم خدا !!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مواظب خوبیهایت باش!

روزگار..

دلسوز کسی نیست..

از احساس تو

چنان تصویری میسازد..

که هیچ چراغی ..

خانه ی دلت را روشن ..

نخواهد کرد….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خیلی ها میخواهند اول به آسایش و خوشبختی برسند، بعد به زندگی بخندند، ولی نمی دانند که تا به زندگی نخندند، به آسایش و خوشبختی نمی رسند.

خوشبختی حسی است که خود می توانیم تولیدش کنیم.

زندگی شکایت از درد و غم نیست. زندگی هزار دلیل دارد برای شاد زیستن و شکرگزاری از خالق. پس تا می توانید شاد باشید

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بچه ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ
ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ
ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،
ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﻨﺪ ..
ﮐﺎﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭﻣﺎﺩﺭﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﭼﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﮑﻨﻨﺪ
ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ …

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

ساختن واژه ای به نام «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود،تا زمانی که کودک بی سوادی بودیم و با این واژه آشنایی نداشتیم ،خوب زندگی میکردیم.تمامی احساساتمان ،غم و شادیمان و هرچه داشتیم را همین امروز خرج میکردیم.انگار فهمیده تر بودیم، چون همیشه میترسیدیم شاید فردا نباشد.

از وقتی «فردا » را یاد گرفتیم،همه چیز را گذاشتیم برای فردا.
از داشته های امروز لذت نبردیم و گذاشتیم برای روز مبادا…
شاید باید اینگونه «فردا» را معنی کنیم….
«فردا»روزیست که داشته های امروزت را نداری.
پس امروز را زندگی کن.
فردا حقیقت ندارد.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند. نقاش به جستجو پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد؟ چون فرشته ای برایش قابل رویت نبود کودکی خوش چهره و معصوم را پیدا نمود و روزهای بسیاری آن کودک را کنارش می نشاند و تصویر او را می کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند. حال نوبت به کشیدن تصویر شیطان رسید، نقاش به جاهای بسیاری می رفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره ی شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود، اما تصویر مورد نظرش را نمی یافت چون همه بندگان خدا بودند هرچند اشتباهی نمودہ بودند.

سالہا گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد. پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است به نقاش گفت هر طور که شده است این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود. نقاش هم بار دیگر به جستجو پرداخت تا مجرمی زشت چهره و مست با موهایی درهم ریخته را در گوشه ای از خرابات شہر یافت. از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود. چند روز مشغول رسم نقاشی شد تا اینکه روزی متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می چکد. از او علت آن را پرسید؟

گفت : شما قبلا هم از چهره ی من نقاشی کشیده اید،من همان بچه ی معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی. امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده. داستانی بسیار تامل بر انگیز است،خداوند همه ما را همانند فرشته ای معصوم آفرید، این ماییم که با اعمال ناشایست قدر خود را نمی دانیم و خود را به شیطان مبدل می کنیم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم