✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
جمعه یعنی...


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



خدایا…
قصه وکالت را زياد شنيده ام
اما قصه وکیلی چون تو را نه …
تو که وکیل باشی همه حق ها گرفتنی است
پرونده ای که تو وکیلش باشی قصه اش ستودنی است
از روزی که ایمان آوردم، تو وکیل منی و تنها پناهم
و تو در این عشق بازی، پرده از رازی بزرگ برداشتی، رازی که اسمش را می دانستم اما رسمش را …

رازی بنام “توکل” …
“توکل” قصه ای است که از روز ازل برایمان خواندی و گفتی در هر تاریکی و پیچ و خم دنیا و حتی در تمام لحظات روشنایی،
دستانت در دست من است …
بنده من، نگران نباش و به من اعتماد کن…
“توکل” …
و فهمیدم :
“حسبنا الله ونعم الوکیل”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




الهی، در زندگیم با من باش. حتی در مکثِ نفس هایم.

الهی، مرا به حال خود وا مگذار. بگذار که با تو باشم و تو در من و بر من باشی
که زندگی با تو، سراسر عشق و اسرار است.
به دعایم گوش کن،
حتی وقتی زبان من خاموش میشود ، دعای خاموشی مرا تو بشنو
ای مهربان ترین مهربانان……….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

امام علی «علیه السلام» فرمودند :

أدیَنُ الناسِ مَن لم تُفسِدِ الشَهوَةُ دِینَهُ

دین دارترین مردم، کسی است که شهوت، دینش را تباه نکند .

غرر الحکم ،ح 1405

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ذهن شما هر آنچه به آن می اندیشید را بصورت فر کانس یا انرژی به محیط میفرستد
و این انرژی تمام انرژی های مشابه را جذب میکند و طبق قانون بقای انرژی به سمت منبع انرژی که خود شما هستید باز خواهد گشت …. حال این سوال پیش میآید که
پس چرا دچار بیماری،فقر ، مشکل و ….. میشویم ؟؟؟
…… پاسخ این است که :
گفتیم ذهن هرآنچه به آن بیندیشید را
بصورت انرژی به طبیعت ارسال میکند

ولی کاری ندارد شما آنچه به آن فکر میکنید را دوست دارید یا نه ….
وقتی شما به این فکر میکنید که من دوست ندارم بیمار باشم ،
ذهن فقط میفهمد که شما درحال اندیشیدن به بیماری هستید
و انرژی ناشی از بیماری را به طبیعت ارسال میکند ….
……..
وقتی می اندیشید من دوست ندارم فقیر باشم هم همینطور ….
…………پس چه کنیم ؟؟؟؟ باید همواره مثبت بیندیشید
به جای اینکه بگویید :
من نمیخواهم بیمار باشم بگویید و بیندیشید که:
خدایا شکرت که
من هر لحظه به قدرت تو سالم و سالم تر میشوم.
یا بجای اینکه من دوست ندارم فقیر و محتاج شوم
بگویید :
خدایا شکرت که ذخایر ثروت الهی به سوی من در حرکت هستند.خداوندا شکرت که همیشه پول کافی برای زندگی بهتر به من میرسانی.
بجای
من نمیخوام بدبخت باشم ،
بگویید :
خدایا شکرت که در همین لحظه زندگی مرا طوری داری هماهنگ میکنی که
من هر لحظه نسبت به قبل خوشبختی را بیشتر درک میکنم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مرحوم حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی :

یک وقت پیش خودم فکر کردم

من که از قارون بدتر نیستم

ما هیچ کدام از قارون بدتر نیستیم

خداوند به موسی فرمود:

  اگر او به من رو کرده بود

  من از او می گذشتم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی:

  الحمدلله خداوند به ما لطف دارد و در ما دارد کار می کند.
  خدای ما همه وقت کار می کند.
 دستش توی کار است.

  اگر دیدی روزگار خوبی یا سرگذشت خوبی نداری ، حالت عبادت نداری ، نگران نباش.

  انسان درست نمی تواند ببیند و گاهی عوضی می بیند.
  می گوید از بچگی وضعم بد بود.
 بدشانس بودم.

 بگو خدایا تو بلدی ، دست تو در آب و گل است ، وضع مرا عوض کن.
  خدا از کار نیفتاده است ؛ می تواند.
  ان شاءالله در هیچ کدام از شما شک نباشد.
 در خانه خدا قرص و محکم باشید.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پیش از اینها فكر می كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، كهكشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دكمه ی پیراهن او، آفتا ب
برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ كس از جای او آگاه نیست
هیچ كس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند : این كار خداست
پرس وجو از كار او كاری خداست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، كورت می كند
تا شدی نزدیك، دورت می كند

كج گشودی دست، سنگت می كند
كج نهادی پای، لنگت می كند

با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم كه غرق آتشم
در دهان اژدهای سركشم

در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا …

نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می كردم، همه از ترس بود
مثل از بر كردن یك درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر

در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا كجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یك لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد

هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است…

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیك تر
از رگ گردن به من نزدیك تر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاك وبی ریا

می توان با این خدا پرواز كرد
سفره ی دل را برایش باز كرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سكوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :

پیش از اینها فكر می كردم خدا

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

آیت‌الله‌ العظمی بهجت رحمة الله علیه:

بابا با خدا بساز کار را درست می‌کند. چرا در خلوت و جلوت (آشکارا) دلت هر چه می‌خواهد می‌کنی. مگر [خدا]

نمی‌فرماید:
《مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا‏.》

به‌سوی محبوب، ص۱۰۲

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم