✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تصاویر متحرک ولادت حضرت معصومه و روز دختر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



بزغاله ای
روی پشت بام بود
و به شیری که از پایین عبور
می کرد توهین میکرد و
ناسزا می گفت.
شیر گفت :
این تو نیستی که به من ناسزا
می گوید ،
بلکه این جایگاه توست
که به من ناسزا می گوید.
مبادا بوسیله جایگاهت به دیگران
توهین کنی،که تکیه گاهت با گذر زمان سست شده و فرو میپاشد، آنگاه تو میمانی و آنهایی که تحقیرشان کردی……
(شیخ بهایی)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




انسان ها وقتی به طور دائم مورد حمله و بی مهری قرار
می گیرند
اعتمادشان نسبت به یکدیگر از بین می رود.
فرار می کنند از هم…
میترسند از هم…
به هم دروغ می گویند
و یا حداقل دیگر صادق نیستند.
وای به وقتی که دیگر اعتمادی وجود نداشته باشد.
آدمها شروع می کنند از هم دور شدن
و فاصله گرفتن و گریختن از یکدیگر،
ما وقتی اعتمادی را از بین می بریم، دنیای یک انسان را خراب می کنیم
به همین سادگی…
کسی که ضربه می خورد از سایه ی خودش هم گریزان
میشود

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





ماهی کوچکی در اقیانوس به ماهی بزرگ دیگری گفت: ببخشید آقا، شما از من بزرگ تر و با تجربه تر هستید و احتمالاً می توانید به من کمک کنید تا چیزی را که مدت ها در همه جا در جست و جوی آن بوده ام و نیافته ام را پیدا کنم؛ ممکن است به من بگویید: اقیانوس کجاست؟!
ماهی بزرگ تر پاسخ داد: اقیانوس همین جاست که شما هم اکنون در آن شنا می کنید. ماهی کوچک پاسخ داد: نه! این که من در آن شنا می کنم آب است نه اقیانوس. من به دنبال یافتن اقیانوس هستم نه آب و با سرخوردگی دور شد.
همه ما هم مانند آن ماهی کوچولوی غافل، در نعمت و برکت نامتناهی غرق هستیم و مجبور نیستیم برای یافتن آن کوشش کنیم و به هر دری بزنیم؛ زیرا هر چقدر این ماهی کوچک شنا کند باز هم در اقیانوس خواهد بود و کم نخواهد آورد.
خداوند نعمت های زیادی را به همان اندازه که در اقیانوس برای ماهی فراهم کرده، در اختیار ما قرار داده است.
اما شاید باید تصمیم بگیرید که هر روز از زندگی خود را چگونه می خواهید بگذرانید.
نعمت و برکت در همه جا و همه وقت در انتظار شما است. فقط کافی است آن را بخواهید و همین الان خود را به آن متصل کنید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





هر که هستید و هر کجا زندگی می‌کنید، آرامش را به زندگی خویش دعوت کنید و آن را در ذهن خود جایگزین سازید. اگر کلام و رفتار شما قرین آرامش باشد بدون شک این ویژگی به دنیای اطراف شما نیز سرایت خواهد کرد. بخاطر داشته باشید، برای رسیدن به این وضعیت ، لازم است برخی قابلیتهای ویژه را در خود پرورش دهید و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایحاد نمایید. رعایت نکات زیر مقدماتی است که به شما کمک می‌کند و در این مسیر گام بردارید.
راههای رسیدن به آرامش
یاد بگیرید که گاه مسائل را رها سازید.
بدین معنی که به هر مسئله‌ای دائما گره نخورید. وقتی همیشه و همه جا فکر مسائل خود هستید و به مرور آنها می‌پردازید، در واقع همیشه بار اضافی را با خود حمل می‌کنید، که این خود سبب ایجاد اضطراب و استرس در شما می‌گردد. بیاموزید که با یک ذهن رها و آزاد زندگی کنید. این امر به شما کمک می‌کند تا با هر محرک کوچک و یا مانع جزئی آشفته نشوید.
به خود و خدای خود ایمان داشته باشید.
اگر به خود و خدای خود ایمان داشته باشید، براحتی از عهده مشکلات زندگی برخواهید آمد و ثابت قدم و مطمئن در راه رسیدن به اهداف خود گام بر خواهید داشت.
مثبت اندیش باشید.
اگر دیدگاه مثبت اندیشی نداشته باشید، همه چیز می‌تواند بی‌فایده و بی‌ثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و امید ، بهترین سلاح در مقابل ترس و اضطراب است.
نسبت به انتظارات و برنامه‌های خود واقع بین و منطقی باشید.

توانائیهای خود را در موقعیتهای خاص بشناسید و نسبت به عدم توانائیها و ضعفهای خود واقع بین باشید. هر چقدر نگرش شما نسبت به مسائل زندگی منطقی‌تر باشد، به آرامش بیشتری دست خواهید یافت.

نسبت به انسانها ، عشق بی قید و شرط خود را نثار کنید.
شما می‌توانید از دوستان ، همکلاسیهای خود شروع کنید. یاد بگیرید که آنها را بدون قید و شرط دوست بدارید، در مقابل ضعفهای آنها صبور باشید و خطاها و اهمال کاریهایشان را ببخشید. هر چقدر نسبت به دیگران بخشش بیشتری داشته باشید، احساس شادی و خرسندی بیشتری را تجربه خواهید کرد.
معنای فداکاری را لمس کنید.
دست بخشش داشته باشید، ولی انتظار بازگشت نداشته باشید. دیگران را به شیوه خودشان خوشحال کنید. به افراد بی پناه و یتیم و فقیر کمک کنید. برای آنهایی که خواهان یاری گرفتن از شما هستند پشت و پناه باشید، و بدون آن که منتی بر آنها نهید تکیه گاهشان باشید، هر چقدر بیشتر ببخشایید، از الزامات و قید و بندها بیشتر رها خواهید شد.

افکار خود را بازسازی کنید.
در افکار و عقاید خویش نسبت به شخص خود ، بازنگری کنید. بیاموزید در مقابل خویشتن صبور باشید و ارزشها ، استعدادها و مهارتهای خود را ارج نهید.
خود را بدون هیچ قید و شرطی دوست بدارید. هر گونه ترس و تردید غیر منطقی که در مورد خود دارید، کنار بگذارید. اگر دیدگاه مثبت و سالمی را در مورد خود داشته باشید، یاد خواهید گرفت که خود را بدون قید و شرط قبول داشته باشید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هر وقت،
خواستی «پارچه‌ای» بخری؛
آنرا در دست «مچاله كن» و بعد رهايش كن،
اگر «چروك» برنداشت، «جنس خوبی» دارد.
«آدم‌ها»، نیز «همينطورند!!!»،
«آدم‌هايی» كه بر اثر «فشارها»،
و «مشكلات»، «اخلاق، و رفتارشان»
عوض می‌شود،
و «چروك» بر میدارند،!!
اينها «جنس خوبی» ندارند،
و برای «رفاقت»، «معاشرت»، «مشارکت»، «ازدواج» و «اعطای مسئولیت به ایشان»،
به هیچوجه «گزینهٔ مناسبی» نخواهند بود.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزی قطره به خدا گفت:
از در یا بزرگتر هم هست
خدا گفت هست……….
قطره گفت پس من آن را
می خواهم بزرگترین را
بی نهایت را …………
خدا قطره را بر داشت
و در قلب آدم گذاشت
و گفت اینجا بی نهایت است
آدم عاشق بود
دنبال کلمه ای می گشت
تا عشق را توی آن بریزد
اما هیچ کلمه ای توان
سنگینی عشق را نداشت
آدم همه عشقش را توی یک
قطره ریخت قطره از قلب عاشق
عبور کرد و وقتی قطره از چشم
عاشق چکید خدا گفت …..
حالا تو بی نهایتی …………
زیرا که عکس من در اشک عاشق است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: «خبر داری که چیزی آمده که ما را می‌بُرد و از پایمان می‌اندازد؟»
درخت پیر گفت: «برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟»
درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دسته‌ای از چوب دارد.
پس نزد درخت پیر برگشت و گفت: «سرش آهن و تنه‌اش چوب است.»
درخت پیر آهی کشید و گفت: «از ماست که بر ماست.»

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




می‏گویند:
گروهی به عیادت مریضی رفتند، در میان آنان جوان لاغر اندامی بود، مریض به او گفت: این لاغری تو از چیست؟ پاسخ داد:
علتش امراض و اسقام است.
گفت: تو را به خدا قسم حقیقت حالت را به من بگو. جوان گفت:
شیرینی دنیا را چشیدم تلخ بود، زر و زیورش نزدم کوچک است، طلا و سنگش پیشم یکسان است، گویی عرش حق را برای تماشایم ظاهر کرده‏اند و من آن را آنچنان که هست می‏بینم، رفتن مردم را به سوی بهشت و جهنّم مشاهده می‏کنم، با تماشای این حقایق روزم به روزه می‏گذرد و شبم به بیداری، در آنچه هستم، از عبادت و عمل به چشمم نمی‏آید؛ زیرا عملم در برابر ثواب حق بسیار کم است‏.
پی نوشت:
*اثر استاد حسین انصاریان

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم