✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
حِجــابم را با جهنم عوض نخواهــم کرد


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




زن نمی دانست که چه بکند ؟

خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود ، همیشه می گفت و می خندید ، با بچه ها خوش و بش می کرد ،

ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی می شد و داد و فریاد می کرد !!!
زن روزی به نزد راهبی رفت تا از او کمک بگیرد ، او در کوهستان زندگی می کرد ، زن از راهب معجونی خواست تا شاید چاره ای کارش شود !
راهب نگاهی به زن کرد و گفت : چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است
ببر کوهستان !! آن حیوان بسیار وحشی است !! و هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت معجونی می سازم تا شوهرت با تو مهربان شود …. زن با ناامیدی به خانه اش برگشت .

غذایی را آماده کرد و روانه ی کوهستان شد ، خود را به نزدیکی غار رساند ، از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد .. آن شب ببر بیرون نیامد !.

چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد ، بلاخره ببر وحشی غرش کنان از غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد !.

هر شب که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند ….
چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطه ی بوی غذا به زن نزدیک شد ، و آرام آرام شروع به خوردن کرد . مدتی گذشت ….
طوری بود که ببر بر سر راه زن می ایستاد و منتظر می ماند زن خود را به ببر نزدیک تر میکرد و سر او را نوازش می کرد و به ملایمت به او غذا می داد ….
هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی ، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و سختی راه هر شب آن زن برای ببر غذا می برد و سر او را در دامن خود می گذاشت ، دست نوازش بر مویش می کشید ….!!!!

…بلاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند ، و شادمان نزد آن راهب رفت …. فکر می کنید آن راهب چه کرد ؟؟؟

نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود ..
زن ، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید . راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت :

آیا “مرد تو ” از آن ببر کوهستان بدتر است ؟؟ تو نیرویی داری که از وجود آن بی خبری !!

با صبر و حوصله ، عشق و محبت توانستی آن حیوان را رام کنی !!! مهار خشم شوهرت در دستان توست ، پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز ..
دکترامیرعلی بابایی :
ﺯﻧﺎﻥ ، ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ :
- ﻣﻘﺎﻭﻡ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؛ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯿﮑﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ
ﺭﺍ ﺩﻭﺍﻡ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ.
- ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺯﻭﺩ ﺑﺎﻭﺭ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﻭﻏﯽ
ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ .
- ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﻫﺎﻧﺘﯽ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ.
اما ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻧﺪ :
- ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ .
- ﻣﺸﮑﻼﺗﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ.
- ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.
- ﺯﯾﺮﺍ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﻭﺭﺯﻧﺪ.
ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﮕﯿﺮ .. .
- ﺗﻤﺎﻡ ﺯﯾﺒﺎﯾﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ ﺑﺎﻧﻮ ….. .
- ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟ !
- ﺍﯾﻦ، ﮐﻢ ﻣﻘﺎﻣﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ….
- ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﯽ ﻣﻨﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ. ..
- ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ. …
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﯽ ﺳﻨﮕﯽ .
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻓﺎﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ …. .
ﺗﻮ ! - ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﯼ … .
ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ
- ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ. ….
- ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﺳﺖ

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آیت الله خوشوقت

آدم که عصبانی می­­ شود نه خدا سرش میشود، نه دین و نه عقل؛ هر کاری که دلش بخواهد می­کند.

بعد که عقلش سر جایش آمد پشیمان می­ شود.در حالت غضب نه باید حرف زد و نه باید کاری کرد.

چون حرف بزنیم گناه می­کنیم و اگر کاری هم بکنیم گناه می‌شود. وقتی غضب از بین رفت آن وقت آدم باید آرام حرفش را بزند.

در حال غضب هیچ کاری نباید کرد. چون غضب پرده ضخیمی مقابل عقل و دین و خداست. آدم در آن حال نمی­فهمد که خدا چه گفته است، عقل چه گفته است؛ آن چیزی که می­خواهد را می­ گوید، آن هم دیگر پدرِ آن ذخائر معنوی را در می­ آورد!

لذا در حال غضب فقط سکوت توصیه شده است؛ هیچ حرفی هم نباید بزنیم، محلی هم که در آنجا عصبانی شده­ایم را ترک کنیم؛ آرام که گرفتیم بعد بیاییم و حرف بزنیم.

ولی در آن حالِ غضب اگر یکی به دو کردیم، حتماً در آن گناه خواهد بود : فحش، بی ­حرمتی، تهمت و… در آن است. آدم تا خلاص نشود و راحت نشود، رها نمی­ کند! هر چیز از دستش بر بیاید! تیر، تفنگ، چوب، سنگ، همه را در آن جا مصرف می­کند. غضب این­ طور است، جلوی عقل و دین را می­گیرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

آیت‌الله‌ العظمی بهجت رحمة الله علیه:

بابا با خدا بساز کار را درست می‌کند. چرا در خلوت و جلوت (آشکارا) دلت هر چه می‌خواهد می‌کنی. مگر [خدا]

نمی‌فرماید:
《مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا‏.》

  به‌سوی محبوب، ص۱۰۲

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پیش از اینها فكر می كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، كهكشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دكمه ی پیراهن او، آفتا ب
برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ كس از جای او آگاه نیست
هیچ كس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند : این كار خداست
پرس وجو از كار او كاری خداست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، كورت می كند
تا شدی نزدیك، دورت می كند

كج گشودی دست، سنگت می كند
كج نهادی پای، لنگت می كند

با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم كه غرق آتشم
در دهان اژدهای سركشم

در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا …

نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می كردم، همه از ترس بود
مثل از بر كردن یك درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر

در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا كجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یك لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد

هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است…

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیك تر
از رگ گردن به من نزدیك تر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاك وبی ریا

می توان با این خدا پرواز كرد
سفره ی دل را برایش باز كرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سكوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :

پیش از اینها فكر می كردم خدا

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

سوگند به روز وقتی نور میگیرد و به شب وقتی آرام میگیرد که من نه تو را رها کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام
ضحی ۱تا ۳

افسوس که هرکس را فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به مسخره گرفتی
یس ۳۰

و از تمام پیامهایم روی برگرداندی
انعام ۴

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام
انبیا ۸۷

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری
یونس ۲۴

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری
حج ۷۳

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من شک داشتی
احزاب ۱۰

تا زمین با آن وسعت بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری ، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن
توبه ۱۱۸

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




حکیم بزرگ ژاپنی روی شن ها نشسته و در حال مراقبه بود…
مردی به او نزدیک شد و گفت: مرا به شاگردی بپذیر!
حکیم با انگشت خطی راست بر روی شن کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد.
حکیم گفت: برو یک سال بعد بیا!
یک سال بعد باز حکیم خطی کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد این بار نصف خط را با کف دست و آرنج پوشاند.
حکیم نپذیرفت و گفت: برو یک سال بعد بیا!
سال بعد باز حکیم خطی روی شن کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند. مرد این بار گفت: نمی دانم!
و از حکیم خواهش کرد تا پاسخ را بگوید.
حکیم، خطی بلند کنار آن خط کشید و گفت: حالا کوتاه شد!
این حکایت، یکی از رموز فرهنگ ژاپنی ها را در مسیر پیشرفت نشان می دهد: نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران نیست. با رشد و پیشرفت تو، دیگران خود به خود شکست می خورند.
به دیگران کاری نداشته باش؛ کار خودت را درست انجام بده.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آیت_الله_جوادی_آملی

**امامهمترین،اصلی ترین،عمیق ترین و اریق ترین وظیفۀ زن،مادرشدن است.
جامعه را زن تربیت میکند.
این هفت سالی که کودک دراختیار اوست ازهردانشکده ای قویتر است.درطی این هفت سال وقتی زن نمازمیخواند،همین که این بچه به زبان می آید،اورا کنارسجّاده اش میگذاردو یک مُهربرایش می گذاردو اونمازخوان تربیت میشود.
**درشهرهایی از ایران می بینیدکه اصلاً خانه سالمندان مطرح نیست.خودتان هم برای بسیاری ازاین شهرهایاروستاهاهستید.
در آن شهرهایی که سنّتی فکرمیکنند اصلاً چنین چیزی مطرح نیست.
یکی ازسادات بزرگوارسنّ فراوانی داشت؛مسجد،حسینیه وحمام ساخته است.یک وقت نزدمن گِله کردکه من هرچه میخواهم ازاینها کمک بگیرم که خانۀ سالمندان بسازم به من نمیدهند.
گفتم ازاین مردم تقدیر وتشکر کن.بگو احسنت به شماکه حاضر نیستیدخانۀ سالمندان داشته باشید.
مگر کسی پدرومادرخودش راخانۀ سالمندان میگذارد؟!
**این قصّه رابارها برای دوستان هم گفته ام که در یکی ازشهرها که اسمش رانمیبرم،کسی به سنّ تقریباًشصت سال رسیده بود؛بعدازنماز آمد ویک استکان آب دست اوبودکه شمالب بزنید؛برای مادرم که مریض است.
از کجا آمده ای؟ازفلان شهر.
خب چنین آدمی که سنّش نزدیک شصت است خب مادرش هم نزدیک نوداست.او حاضرنیست مادرش را به خانه سالمندان بدهد.چرا؟برای این که هفت سال درس عاطفه خوانده است.
**وقتی مهدکودک باز شدوعاطفه کم شدواین بچه عاطفۀ پدری ومادری و وِداد ومحبّت این ها را نچشید؛همین که پدر ومادر،سالمندشدند،آن هاراتحویل خانۀ سالمندان میدهد.اوعاطفه نچشیده است.عاطفه راکه انسان درحوزه ودانشگاه نمیچشد.
عاطفه وقتش همان هفت سال است.اینکه میبینید ازمادرکتک میخورد،بازبه مادرپناهنده میشود،این«فَفِرُّوْاإِلَی اللَّهِ»رابه مانشان میدهد.
مگرمیشودآدم پدر ومادرش رابدهدخانه سالمندان؟!
بله متأسفانه آن شهرهایی که عاطفه کم است وزندگی،ماشینی است،این کاررامیکنند.
**اما«إِمَّایبْلُغَنَّ عِندَک الْکبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کلاَهُمَا فَلَاتَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَتَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَهُمَاقَوْلاً کرِیماً ٭ وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ»
پرپهن کن وپذیرایی کن!این زندگی برای مادرهاست.
پروراندن جوان متدین ازمهم ترین کارهایی است که نه ازحوزه برمی آید نه ازدانشگاه.یک جوان مهد کودکی راحوزه ودانشگاه شاید بتوانند بپرورندشایدهم نتوانند؛
امایک جوان تربیت شده که هفت سال دردامان مادرنمازگزاربزرگ شودوهرجابرودراه صحیح راطی میکندازعهدۀ حوزه ودانشگاه برنمی آید.البته حوزه ودانشگاه کمک می کنند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yle="font-family: ‘Arial’,’sans-serif’; mso-ascii-font-family: Calibri; mso-ascii-theme-font: minor-latin; mso-hansi-font-family: Calibri; mso-hansi-theme-font: minor-latin;” lang="FA">

 

 

 

  امام حسن عسکری علیه السلام

 

 

 

  

 

 

 

 عَلاماتُ المُؤْمِنِ خمْس:

 

 

 

 صَلاةُ الْخَمْسِین

 

 

 

 وَ زِیارَةُ الْأرْبِعَینِ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیمِینِ

 

 

 

 وَ تَعفیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 

 

 

 

 

 

 

 نشانه‌های مؤمن پنج چیز است:

 

 

 

 پنجاه رکعت نماز (نماز یومیه و نمازهای نافله)

 

 

 

 زیارت اربعین

 

 

 

 انگشتر به دست راست کردن

 

 

 

 یشانی را در سجده بر خاک گذاردن

 

 

 

 بسم‌الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن

 

 

 

 

 

 

 

 وسایل الشیعه/ج10/ص375

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم