✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
به یاد رمضان شهدا


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



مردی از یاران امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در جریان جنگ جمل سخت در تردید قرار گرفته بود.
او دو طرف را می‏نگریست، از یک طرف حضرت امیرالمؤمنین علی‏ علیه السلام را می‏دید و شخصیت‏های بزرگ اسلامی را که در رکاب امام علی‏ علیه السلام شمشیر می‏زدند.
و از طرفی همسر نبی اکرم‏ صلی الله علیه وآله وسلم، عایشه را می‏دید که قرآن درباره زوجات آن حضرت می‏فرماید:
وَ اَزْواجُهُ اُمُّهاتهُم [1] .
(همسران او مادران امّتند.)
و در رکاب عایشه، طلحه را می‏دید از پیشتازان در اسلام، مرد خوش سابقه و تیرانداز ماهر میدان جنگهای اسلامی و مردی که به اسلام خدمتهای ارزنده ای کرده است.
و باز زبیر را می‏دید، خوش سابقه‏ تر از طلحه، آنکه حتّی در روز سقیفه از جمله متحصّنین در خانه علی‏ علیه السلام بود.
این مرد در حیرتی عجیب افتاده بود که یعنی چه!؟
آخر علی‏ علیه السلام و طلحه و زبیر از پیشتازان اسلام و فداکاران سخت ترین دژهای اسلامند، اکنون رو در رو قرار گرفته‏ اند؟ کدامیک به حقّ نزدیکترند؟ در این گیرو دار چه باید کرد؟! سرانجام محضر امیرالمؤمنین‏ علیه السلام شرفیاب شد و گفت:
اَیمکِنُ اَنْ یجْتَمِعَ زُبیرٌ وَ طَلْحَةٌ و عائِشَةٌ عَلَی باطِلٍ؟
(آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟)
شخصیت‏هایی مانند آنان از بزرگان صحابه رسول اللَّه چگونه اشتباه می‏کنند و راه باطل را می‏پیمایند، آیا ممکن است؟
امام علی‏ علیه السلام در جواب او سخنی دارد که دکتر طه حسین دانشمند و نویسنده مصر می‏گوید:
«سخنی محکمتر و بالاتر از این یافت نمی‏شود. بعد از آنکه وحی خاموش شد و ندای آسمانی منقطع شد، سخنی به این بزرگی شنیده نشده است.» [2] .
فرمود:
اِنَّکَ لَمَلْبُوسٌ عَلَیکَ، اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا یعارَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِف اَهْلَهُ، وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ.
«حقیقت بر تو مشتبه شده. حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی‏ شود شناخت.
این صحیح نیست که تو اوّل شخصیت‏هائی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاس‏ها بسنجی، اشخاص نباید مقیاس حقّ و باطل قرار گیرند.
این حقّ و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند.»

پی نوشت ها:
[1] سوره احزاب آیه 6.
[2] علی و بنوه ص 40.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند:
استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟
شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: آری… یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرد.
همه با نگرانی پرسیدند: مگر چه گفت؟

شیخ در جواب می‌گويد: او به من گفت: شیخ جعفر، من همانی هستم که همه می‌گویند،
آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟!
و اين سؤال حالم را عجيب دگرگون كرد.

بياييد ما نيز این سؤال را از خودمان بپرسیم: آیا ما، همانی هستیم که همه می گویند..؟

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




به چه دليل اين زمان، آخرالزمان است؟ :::.

در روايات اسلامي براي دوره آخرالزمان علايم ونشانه‏هايي ذكر شده كه با تحقق اين علايم ونشانه‏ها، پي مي‏بريم كه هم اكنون در دوره آخرالزمان قرار داريم. اينك به برخي از اين علايم ونشانه‏ها اشاره مي‏كنيم:

1- جنگ وكشتار امام رضا (ع) فرمود: پيش از ظهور امام زمان (ع) كشتارهاي پياپي وبي‏وقفه رخ خواهد داد.(الغيبة، نعماني، ص 271)

2- مرگ‏هاي ناگهاني پيامبر اكرم (ص) فرمود: قيامت برپا نمي‏گردد، تا اينكه مرگ سفيد ظاهر شود. گفتند: اي رسول خدا! مرگ سفيد چيست؟ فرمود: مرگ ناگهاني.(الفائق، ج 1، ص 141)

3- آرزوي كمي فرزندپيامبر اسلام (ص) فرمود: رستاخيز بر پا نمي‏شود تا آنكه كه كسي پنج فرزند دارد آرزوي چهار فرزند كند. وآنكه چهار فرزند دارد مي‏گويد: كاش سه فرزند داشتم، وصاحب سه فرزند آرزوي دو فرزند دارد. وآنكه دو فرزند دارد، آرزوي يك فرزند بنمايد. وكسي كه يك فرزند دارد آرزو كند كه كاش فرزندي نداشت.(فردوس الاخبار، ج 5، ص 227)

4- سردي عواطف انسانيرسول گرامي اسلام(ص) در اين باره مي‏فرمايد: در آن روزگار، بزرگترها به زيردستان وكوچكترها ترحّم نمي‏كنند وقوي بر ضعيف ترحّم نمي‏نمايد. در آن هنگام خداوند به او [مهدي (ع)] اذن قيام وظهور مي‏دهد.(همان، ج 52، ص 380)

5- گسترش ترس و نا امنيامام باقر (ع) مي‏فرمايد: حضرت قائم(ع) قيام نمي‏كند مگر در دوراني پر از بيم وهراس.(الغيبة، نعماني، ص 235)
ونيز فرمود: مهدي(ع) هنگامي قيام مي‏كند كه زمام كارهاي جامعه در دست ستمكاران باشد.
(ملاحم، ابن طاووس، ص 77)

6- گسترش فساد اخلاقيمحمد بن مسلم مي‏گويد: به امام باقر (ع) عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد كرد؟ امام فرمود: هنگامي كه مردها خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان كنند. آنگاه كه مردان به مردان اكتفا كرده وزنان به زنان اكتفا كنند.(كمال الدين، ج 1، ص 331)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

آنگاه که تنها شدی ودر جست وجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی؛ برمن توکل نما
نمل(79)

آنگاه که سرمست زندگانی دنیا و مغرور به آن شدی؛ به یاد قیامت باش
فاطر(5)

آنگاه که دوس داری به آرزوهایت برسی؛به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم
غافر(6)

آنگاه که دوس داری کسی همواره به یادت باشد؛ به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم
بقره(152)

آنگاه که شیطان همواره در پی وسوسه توست؛ به من پناه ببر
مؤمنون(97)

آنگاه که لغزش ها روحت را آزرده ساخت؛ در توبه به رویت باز است
قصص(67)

آنگاه که دوس داری با من هم صحبت شوی؛نماز را به یاد من بخوان
طه(14)

 

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




” ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ “

خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنيم!
غافل از خود،دیگری را هم قضاوت می کنيم!

کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز…
چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنيم!

عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود…
ما به این دنیای فانی زود عادت می کنيم!

ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا…
عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنيم؟

کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی…
با همیم اما چرا احساس غربت می کنيم؟

من به این مصرع یقین دارم که روزی میرسد!
سوره ای از عشق را با هم قرائت می کنیم…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مرحوم آیت الله سید علی مجتهد سیستانی- پدربزرگ آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی دامت برکاته- در مشهد مقدس برای آنکه به حضور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.

ایشان می فرمود: در یکی از جمعه های آخر، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید.

حال عجیبی به من دست داد و از جای برخواستم و به دنبال آن نور به در آن خانه رفتم. خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن نور عجیبی می تابید. در زدم، وقتی در را باز کردند مشاهده کردم که حضرت ولی عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در یکی از اتاقهای آن خانه تشریف دارند و در آن اتاق جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.

وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت به من فرمودند: چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمل می شوی؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم! بعد فرمود: این بانویی است که در دوره بی حجابی، هفت سال از خانه بیرون نیامد؛ تا مبادا نامحرم او را ببیند!!

آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




 

ملاقات در گرای ۴۰ درجه (شرح دیدار با خواهر شهید ابراهیم مقصودی)

زنی از جنس دا
اربعین بود. پیش از ظهر در گلستان شهداء؛ با اینکه مراسم اربعین حسینی در منطقه دیگری از شهر متمرکز شده بود، قشرهای مختلف مردم با طمأنینه و آرامش خاصی بین مزار قطعه بندی شده شهیدان عملیات‌های مختلف، پراکنده بودند. من هم طبق عادت بعد از زیارت قبور حاج حسین خرازی و حاج احمد کاظمی‌بسمت مزار شهید شاهزیدی که در قطعه شهدای تازه تدفین شده قرار داشت و در اردوی جهادی سال ۸۷ حین خدمت برای محرومیت زدایی از مناطق دورافتاده پر کشیده بود، به راه افتادم. فاتحه را که خواندم نیم خیز شده بودم که در یک ردیف جلوتر چشمم به مادر شهیدی افتاد که روی صندلی تاشوی کوچکش و کنار قبر پسرش نشسته بود. ناخودآگاه برای عرض تسلیت و تسلی دلش خودم را کنار مزار فرزند شهیدش رساندم.

دستی بر سنگ زدم و ایستادم و فاتحه ای خواندم. پشت سرم هم خانمی‌مسن که آثار شکستگی به وضوح در چهره اش نمایان بود با ادب خاصی ایستاده بود (بعدا فهمیدم خواهر شهید است)، سینی سیبی را تعارف کرد سیب زردی برداشتم و قصد رفتن کردم اما همینطور که سیب را در دستم می‌چرخاندم نمی‌دانم چه شد که پاهایم برای رفتن یاریم نمی‌کردند.

در این حالت گذار و بینابینی بودم که خواهر بزرگوار شهید ابراهیم مقصودی، قدمی‌جلو گذاشت و شروع به گفتن از ابراهیم کرد. چند لحظه ای از شرح زندگی ابراهیم نگذشته بود که فهمیدم ابراهیم بیش از یک برادر برای او یک \"الگو\"ست.

آنچنان با حرارت و منسجم، سخن می‌گفت که خودم را کنار ابراهیم احساس می‌کردم البته خاطره گویی‌ها که جلوتر رفت معلوم شد خود ایشان هم در وسط معرکه جنگ بوده اند و در نهایت به این جمع بندی رسیدم که خود ایشان هم دست کمی‌از روای کتاب دا ندارند…

شیرزنی از سرزمینی پُر دا

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد
در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد
.
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
.
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!
.
چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد
.
چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد
.
و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد
.
نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟
.
کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟
.
بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـه‌ها همـه‌شـان خـالی از تـرنـم شد …
.

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم