✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
داستان مرا بغل کن


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی می‌کنیم ریشه آل‌ سعود را

یارب به حق ناقه صالح عذاب کن
نسل به جای مانده قوم ثمود را

افتاده دست ابرهه‌ها خانه خدا
سجیل کو که سر شکند این جنود را

چیزی به غیر وهن ندارد نمازشان
باید شکست بر سر آن‌ها عمود را

ای واجب‌الوجود ز لوث وجودشان
کی پاک می‌کنی همه مُلک وجود را

انکار می‌کنند هرآن‌چه که بوده را
اصرار می‌کنند هرآن‌چه نبود را

جده، یمن، مدینه،‌ غدیر از قدیم‌ها
این قوم می‌خرند تمام شهود را

کو وارث کسی که در قلعه کنده است
تا بشکند دوباره غرور یهود را

اسپند روز آمدنش کور می‌کند
یک صبح جمعه چشم بخیل و حسود را…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بمناسبت کشته شدن هموطنان عزیز در مراسم حج

 

کبوتر هاشدند در خون شناور
عزا دار شد حریم حی داور

شکستند بال مرغان خدایی
خبر آمد ز کشتار و جدایی

کنون آل سعود در خون شنا کرد
از این خونخوارگی عشق و صفا کرد

در آنجایی که شیطان را نماد است
به شیطان سنگ زدن عین جهاد است

بریختند جملگی مرغان عاشق
سعودی بهر این کار نیست لایق

کنون مرغان به خون گشتند غلطان
بشد در لانه ها فریاد و افغان

دگر عید ضحی، عید ضحی نیست
به روز عید دگر عشق و صفا نیست

بنالم بر سر نعش کبوتر
به شهر امن بکشتند ماه و اختر

سبک بالان ، سبک بالی نمودند
به جای شعر شادی ،غم سرودند



موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت






لعنت به جفا کردن شورای سقیفه
لعنت به خلافت ، به ولیعهد و خلیفه

لعنت به رژیمی که شده نوکر کفار
لعنت به خبیثی که شده حاکم جبار

لعنت به هجومی که دهد بوی خیانت
لعنت به دلاری که شده خرج جنایت

لعنت به تمام سلفی های سعودی
لعنت به شیوخ عرب پست یهودی

لعنت به نشستی که شود حاصل آن جنگ
لعنت به سران عرب خائن صد رنگ

لعنت به در و پیکر اسلام دروغین
لعنت به تو ای مفتی خارج شده از دین

لعنت به تز داعش و وهابی ملعون
لعنت به تب توطئه در لابی صهیون

لعنت به تو ای قاتل حجاج برائت
لعنت به تحجر ، خفقان ، ظلم و شقاوت

ای خصم علی سایه ی شرت بشود کم
هیهات اگر شیعه سرش را بکند خم

انصار خدا فاتح میدان جهادند
دل را به دل گل پسر فاطمه دادند

این طایفه از تیزی خنجر نهراسد
جز سرخی خون رنگ مطهر نشناسد

امروز اگر شیعه کمی تحت فشار است
فردا سر عدوان علی بر سر دار است

بمبی زدی و بر تن طفلی شرر افتاد
” با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد “

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




عید قربان را عزا کردند سعودی های پست
حاجیان را در منا کشتند سعودی های پست


اولین باری که کشتی بس نبود ای خوک پست
بار دوم قتل عام کردید سعودی های پست


جرثقیل افتاد طوفان را دلیل اورده اید
قتل عام مسلمین را چه سعودی های پست


به گمانم که در این عید خبری در راه است
مهدی فاطمه در راه است سعودی های پست


باد و طوفان را بهانه کرده ای ای بیشرف
قلب زهرا را شکستید ای سعودی های پست


انتقام شیعه را مهدی به دل دارد ولی
یادتان باشد که هر پرسش جواب منطقی دارد سعودی های پست

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




برای کشتن زائر بسی درایت شد

عجب که ظلم عظیمی بر این جماعت شد


خدا کند که بپاشد اساس آل سعود

از این فجایع خونین که در عبادت شد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 امام علی(ع)

 الْكَلَامُ فِي وِثَاقِكَ مَا لَمْ تَتَكَلَّمْ بِهِ فَإِذَا تَكَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فِي وِثَاقِهِ فَاخْزُنْ لِسَانَكَ كَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَكَ وَ وَرِقَكَ فَرُبَّ كَلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً؛

سخن در اختيار تو است تا آنگاه كه نگفته باشی ، امّا اگر گفتی ، تو در اختيار آن خواهی بود . پس زبانت را نگه دار همان گونه كه زر و سيمت را نگه می داری . چه بسا سخنی كه نعمتی را سلب كند .

 نهج البلاغه ، حکمت ۳۷۳

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

هیج پدری به هنگام صبح بیدار نمی شود تا زندگی فرزندش را تیره سازد . هیچ مادری با خود نمی گوید « امروز اگر فرصتی پیش بیاید بر سر فرزندم داد خواهم زد و یا او را تحقیر خواهم کرد » .

با این وجود باز هم جنگ و جدال در می گیرد . برای اجتناب از این وضع ناخواسته ، توجه به این نکات ضروری است .

 
● صبح بخیر
مادرهرگز نباید کودک محصل خود را صبح ها از خواب بیدار کند . کودک از اینکه مادر هر روز صبح به اطاق او بیاید و پتو را از روی او بکشد و بگوید « یالا بلند شو مگر نمی بینی که دیرت شده » نفرت دارد . اگر کودک با صدای ساعت زنگدار بیدار شود بهتر است تا با صدای مادر زنگدار بیدار شود . بهترین هدیه برای فرزند محصلمان یک ساعت زنگدار است که روی آن با حروف درشت نوشته شده باشد : « حالا می توانی رئیس خودت باشی »

 
● صبحانه بدون استرس
هنگام صرف صبحانه موقع مناسبی برای آموزش اصول اخلاقی و آداب معاشرت نیست . صبحانه بایستی در یک جو خوشایند صرف شود . هرگونه بگومگو با کودک که اغلب خواب آلوده و بدخلق است ، می تواند به اوقات تلخی منجر شود .استفاده از سخنان نیشدار و طعنه آمیز تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک به حساب می آید و تحت تمام شرایط بایستی مؤدبانه باکودک صحبت کرد .
 

● پول توجیبی
پول توجیبی ، مخارج روزانه کودک است نه اهرم فشار علیه او . والدین نبایستی هنگام عصبانیت پول توجیبی کودک را قطع کنند و هنگام خوشحالی بی جهت مقدار آن را زیاد کنند . مقدار پول توجیبی نیز بایستی بر مبنای توان مالی خانواده ونیازهای سنی کودک تعیین شود .

 
● لباس پوشیدن
کودکان وقتی به مدرسه می روند ، نباید لباسهای گران قیمت پوشیده باشند تا مدام نگران تمیز نگه داشتن آن باشند . کودک بایستی آزاد باشد تا بدود ،‌ بپرد ، توپ بازی کند و این موارد بر تمیز ماندن لباسهای او ارجحیت دارد . به جای ایراد موعظه در مورد پاکیزگی ، بهتر است چند دست لباس ارزان قیمت و بادوام برای فرزندمان تهیه کنیم تا از این طریق سلامت روانی اش را نیز بیشتر تأمین نماییم .
 

● عجله نکنید
وقتی به کودک فشار می آورید که عجله کند ، او بیش از پیش وقت را هدر می دهد . ضمن اینکه ،‌عجله معمولاً باعث می شود تا کودک وسایل شخصی خود را در منزل جابگذارد . بهترین کار در اینگونه مواقع این است که اشیای فراموش شده را بدون متهم کردن کودک به فراموشکاری و عدم مسئولیت به او بدهي

 

متنی زببا از آقای علی اکبر زین العابدین :

اگر بچه‌ای تکلیف نمی‌نویسد، گیر ندهید، خودش می‌داند و معلمش. اگر بچه‌ای از خوابِ نازِ صبح بیدار نمی‌شود، خودش می‌داند و ناظمش. اگر درس نخواند، خودش می‌داند و کارنامه‌اش. به پدر و مادرش مربوط نیست.
به پدر و مادرش این مربوط است که با هم در خانه دعوا نکنند، تفریحات خارج از سن و سال بچه ایجاد نکنند، وسط هفته تا دیروقت مهمانی نباشند، بچه‌شان را کتابفروشی و موزه و پارک ببرند، در خانه میوه داشته باشند، با بچه‌شان بازی کنند، شب‌ها موقع شام همه دور سفره‌ی غذا گفتگو کنند، با پوست میوه شکل‌های عجیب و غریب درست کنند، هر از گاهی با معلم‌ِ بچه دیدار کنند، به بچه یاد دهند توی اتاقش گلدان داشته باشد و هر روز از آن مراقبت کند، برایش اسباب‌بازی‌هایی بخرند که دستِ بچه ورزیده شود، خودشان هم – بلا نسبت! – یک وقت‌هایی کتاب بخوانند. با بچه شوخی کنند. هی نگویند: «پول نداریم.»، سر بچه منت نگذارند که برایت فلان و بهمان کرده‌ایم، حواسشان باشد دوست‌های خوب دور و بر بچه باشد…

 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




 

باز شد درب کلاس و همچو رخش ..
قامت استاد زد بر دیده نقش ..

گفت بر پا مبصر و ، کلِّ کلاس ..
پر شد از یک ترس و یک بیم و هراس ..

درب را مبصر پس از یک لحظه بست ..
دست بالا برد و در جایش نشست ..

دیده گانی خشک و سرد و سخت گیر ..
بود در سیمای این استاد پیر ..

دیده چرخاند و نگاهی بر همه ..
کرد چون عباس اندر علقمه ..

با تحکّم گفت برجا ای کلاس ..
یک صدا گفتند آنها هم سپاس ..

بعد از آن استاد با لبهای ریز ..
گفت دفترهای انشا روی میز ..

یک به یک سر زد به کل میزها ..
باز گشت از پشت رخت آویزها ..

سر زد و دید و سر جایش نشست ..
چانه را انداخت در چنگال دست ..

گفت جمعا از شماها راضی ام ..
راضی از تدریسهای ماضی ام ..

درس انشای شماها خوب بود ..
هم مرتب بود و هم مرغوب بود ..

گر چه این یک درصد از بین صد است ..
این وسط اما یکی خیلی بد است ..

آخرین بار تو باشد یاسمن ..
مادرت فردا بیاید پیش من ..

دفترت کلا سیاه است و کثیف ..
با چه رویی می گذاری توی کیف ؟..

گر چه انشای تو زیبا بود و بیست ..
نمره ات اما به جز یک صفر نیست ..

زودتر بیرون برو از این کلاس ..
تا نبینم صورتت را ناسپاس ..

یاسمن اما فقط لبخند زد ..
بغض را با خنده اش پیوند زد ..

شرمگین بود و نگاهش غصه دار ..
پشت لبخندش نگاهی بی قرار ..

گفت بابایم پریشب گفته است ..
دفتری در آرزویم خفته است ..

آرزو دارد که مال من شود ..
دفتر انشای سال من شود ..

گر که قسمت بود و او کاری گرفت ..
دستهایش را به دیواری گرفت ..

چون حقوقش را بدادند و نخورد ..
مثل آن قبلی که یکجا خورد و برد ..

پول صاحب خانه را باید دهیم ..
بعد از آن هم نانوا آقا رحیم ..

مانده ی بقالمان حاجی حبیب ..
ذیحسابی های این مرد نجیب ..

بعد از اینها هم که مادر ناخوش است ..
کوره ی آجر پزی پشتش شکست ..

بس که آجر برده در سرما و سوز ..
شب نشد بی ناله هایش وصل روز ..

کاش دارویی به مادر می رسید ..
درد جانکاهش به آخر می رسید ..

بعد از آن دیگر منم با دفترم ..
مطمئنا دفترم را می خرم ..

چون خریدم می نویسم توی آن ..
تانباشد از سیاهی ها نشان ..

نیست لازم تا کنم من بعد از این ..
پاک مشق قبلی ام را نازنین ..

بعد از آن بر دفتر و بر یاسمن ..
آفرین میگویی ای استاد من ..

با جازه میروم پیش مدیر ..
رو سیاهم من ، ببخش استاد پیر

اشک در چشم معلم حلقه بست ..
نرم نرمک بغض قلبش را شکست ..

روی خود را برگرفت از بچه ها ..
شانه می لرزید و بغضش بی صدا ..

با همان چشمان بغض آلود گفت ..
وای از شهری که وجدانش بخفت ..

یاسمن بانو نمی خواهد نرو ..
جای خود بنشین ودیگر پا نشو ..

عینکم را شست اشک پاک تو ..
سوختم از سینه ی صد چاک تو ..

دفترت خوب و قشنگ است و تمیز ..
حیف باشد مانده باشد روی میز ..

مثل قران می گذارم بر سرم ..
دفترت را می فروشی دخترم ؟..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم