✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ريشه ي حُسن زِ زیبایی نام حَسن است


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

مهربان خــــدایم.. ..!!

ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﻪ دستهای پراز مهرت ﻣﻲ ﺳﭙﺎﺭﻡ..
وقتی تنها، امید به مهربانیت می بندم..
وقتی از همه دل برمیکنم و تنها به عشق تو دل میسپارم.

ﻧﻮﺭِ ﺑﻲ ﻛﺮﺍﻥِ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻣﻲ ﯾﺎﺑﺪ ؛

ﻭ ﺩﻋﺎﻳﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺷﻴﻮﻩ ﯼ ﻣﻤﻜﻦ ﻣﺘﺠﻠﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . .

ﭘﺲ ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺭﻫﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ،

ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺷﻔﺘﮕﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺮﺩﺭﮔﻤﻲ ﻫﺎﻳﻢ ،

ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻣﻦ ﻭ ﮔﺮﻡِ ﺗﻮ ،

ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﺫﻭﺏ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ از میان بروند…

معبود من…!!

نیازمندم به تو….

به نگاهت به توجهت به مهربانیت

من جز تـــــو کسی را ندارم

جز تـــــو هیچ کس و هیچ چیز آرامم نمیکند..

ﻣَﻦْ ﻳَﺘَﻮَﻛَّﻞْ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻓَﻬُﻮَ ﺣَﺴْﺒُﻪُ

تویی که هر وقت می‌خوانمت اجابتم می‌کنی..

و هر گاه به وجودت و به نامت توکل کنم..

مرا کفایت میکنی…..

میدانم … میدانم…
تو برای من کافی هستی.. .. ..

پناهم باش !

پناه دلی که جز تو برایش انیس و مونسی نیست؛
و تنها به تو توکل دارد..


 

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




 دشمن به شکل دوست جلوه کند ، حقيقت به شکل باطل و باطل در لباس حقيقت.

  اميرالمؤمنين مي فرمايند:

  اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشکار و ظاهر بشود ، کسى نمی تواند زبان عليه حقّ باز کند.

  اگر باطل هم خودش را به طور آشکار نشان بدهد ، مردم به سمت باطل نخواهند رفت.

  آن کسانى که مردم را مي خواهند گمراه بکنند ، باطل را به صورت خالص نمى آورند ؛ باطل و حق را آميخته مي کنند ، ممزوج مي کنند ، آن وقت نتيجه اين مي شود که حقّ براى طرفداران حق هم مشتبه می شود.

  اين است که بصيرت می شود اوّلین وظيفهٔ ما.
نگذاريم حق و باطل مشتبه بشود.

#امام_خامنه_ای
 

موضوعات: بیانات معنوی  لینک ثابت




[ حضرت آیت‌ الله محمّدتقی مصباح یزدی :

 اگر ما برای برآورده شدن حاجت هم صلوات مي‌فرستيم ، خوب است حاجت‌مان را در پيشگاه حضرت ولي عصر سلام ‌الله‌ عليه اين قرار دهيم :

 آقا من هزار صلوات می ‌فرستم تا شما از خدا بخواهيد معرفت مرا به شما زياد کند!

 اگر مزد مي ‌خواهيم اين‌ گونه مزد بخواهيم.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




❤️ حضرت آیت ‌الله محمّد شجاعی :

  شخص اخلاص کننده تدریجا به جایی می رسد که می بیند دارد خود را گم می کند.
***
  یعنی دارد فانی می شود به فنا که رسید مراحل فنا را طی می کند و از اخلاص کننده به خالص شده تبدیل می شود.
(مخلِص -> مخلَص )
  واذکر عبادنا إبراهیم وإسحاق ویعقوب أولی الأیدی والأبصار —- إنا أخلصناهم بخالصة ذکرى الدار
❇️ سعدیا چون بت شکستی خود نباش /// خود پرستی کمتر از اصنام نیست.

✴️ یعنی خداوند در قیامت انسان را از وجه الخلقی پاک می کند و به سمت وجه اللهی می برد.
***
البته نه یکباره بلکه از ابتدای خلق!!!
***
تا اینکه از ننگ خود خلاص می شود ! و در قلب و درونش فقط خدا می ماند.
▶️ مخلصین در نفخ صور در محشر حاضر نمی شوند!!!
و فزع آن محزونشان نمی کند.
اصلا این مراحل برای این هست که آن احضار شدگان مراحل را طی کنند و پاک شوند!!!

 إنا أخلصناهم بخالصة ذکرى الدار یعنی یاد وطن کردن
***حب الوطن من الایمان***(((تفسیر اینها را نگاه کن از حب وطن ، تفسیر ما را نگاه کن!!!)))

  مخلصین در آن حال خدا را بهتر می شناسند.
سبحان اللّه عما یصفون الا عباد اللّه
  فقط وجه الله می تواند وجه الله را توصیف کند!

✴️ وقتی که انسان از قید خودش رها شد ، راه نفوذ شیطان هم بسته می شود.

✴️ شیطان از راه خود هر موجود به او نفوذ می کند.
شیطان در قرآن به خوبی توصیف شده است.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 سیدالطائفتین علامہ سید محمد حسین حسینے طهـرانے قدس اللہ نفسہ الزڪیہ در کتاب ” معادشناسی ، ج ۴، ص ۱۱۱ ” میفرمایند:

  ولایت مطلقه امیرالمؤمنین علیه السلام مُلک و ملکوت را گرفته است ولی وقتیکه مقدّمات قیامت برپا میشود، آن ولایت ظهور میکند و بروز می نماید، و از خفاء و کمون به عالم شهادت تجلّی میکند.
الان هم آن ولایت هست ولی برای عامّه ظهور ندارد، مختفی است و مردم او را حسّ نمی کنند و ادراک نمی نمایند؛ بلی برای خواصّ از مردم که به جهاد اکبر رفته اند و منازل اخلاص را طیّ نموده و از بندگان مقرّب و مخلَص پروردگار شده اند ظهور دارد. آنان تمام حرکات و سکنات در عوالم را تحت سیطره و هیمنه ولایت می بینند…

#علامه_طهرانی #سیره_صالحان #معاد_شناسی

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




  نظر مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی درباره طعم صبر در برابر مقدرات الهی

 اگر انسان بو ببرد که مربی او دارد او را می‌سازد، صبر می‌کند.
 یک مرتبه که صبر کرد و بزرگ شد مرتبه دوم قوه‌اش بیش تر می‌شود و خیلی برایش آسان است.
 می‌گویند: گرسنگی سه روز اول ماه رمضان یک مقدار سخت است. از روز سوم به بعد راحت می‌شود. این صورت ظاهر شرع است. در امور اعتقادی هم همین طور است. انسان صبر می‌کند.

 رسول خدا فرمود: هر کس مقدرات الهی را بپذیرد و مشفقانه و صابرانه با آن برخورد کند، خدا می‌فرماید: من فردای قیامت شرم دارم برای او میزان و عدالت بگذارم؛ چون این بنده من کارهای مرا در تاریکی دنیا مشفقانه و از روی میل با صبر و تحمل تحویل گرفت و هیچ اعتراضی نداشت.
  من شرم می‌کنم از او حساب بکشم؛ «کما تدین تدان» همان طور که عبد صبر می کند خدا هم به او جزا می‌دهد.
نهج‌البلاغه، خطبه 153

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




از زندگی لذت ببرید 

به نظر من خیلی به خودتان سخت نگیرید که مثلا فلان چیز را بخورم یا آن چیز را نخورم که برای سلامتی‌ام بد است. قصد بدآموزی ندارم، اما سعی کنید از زندگی‌ لذت ببرید. اصلا به خودتان فشار نیاورید که فلان چیز را یاد بگیریم یا فلان تمرین را انجام دهیم و این‌ها برای حافظه‌ام خوب است، چون خیلی فرقی ندارد. اگر قرار باشد شما آلزایمر یا همان فراموشی بگیرید، می‌گیرید. حتی اگر مارکز هم باشید این اتفاق برایتان می‌افتد. حتی اگر هر روز با کلمه سروکله بزنید، می‌توانید دچار آلزایمر شوید. حتی اگر برای پیدا کردن کلمه مورد نظرتان، روزی ۱۰ ساعت هم فکر کنید، دچار این بیماری می‌شوید.

 

این‌ها را نمی‌نویسم که به زندگی بدبین شوید. می‌خواهم نگران آینده نباشید و از همین لحظه استفاده کنید. و البته جدول حل کنید، زبان خارجی جدید یاد بگیرید و هر کار دیگری که باعث می‌شود تا آلزایمر نگیرید. اما اگر دچار این بیماری هم شدید تعجب نکنید. این نکته را هم اضافه کنم که اگر می‌خواهید پولدار شوید، با مارکز شرط‌بندی کنید. فراموشی به درد پولدارشدن اطرافیان می‌خورد.

 

همه چیز لحظه‌ای اتفاق می‌افتد که به درد نمی‌خورد

 

هیچ وقت یادم نمی‌رود که یکی از اقوام ما با کلی دردسر و بیچارگی یک خانه برای خودش خرید تا بعد از سال‌ها اجاره‌نشینی کمی خیالش راحت باشد. اما درست فردای همان روزی که اسباب‌کشی کرد به خانه جدید، سکته کرد و نیمی از بدنش فلج شد.

 

حالا بیچاره، روی سنگ‌های مرمری که با کلی آرزو گذاشته بود روی پله، نمی‌توانست راه برود. بدنش را روی زمین می‌کشید و به خودش و زمین و زمان فحش می‌داد.

 

البته قضیه مارکز فرق می‌کند. درست است که او بعد از گرفتن جایزه نوبل، به نان و نوایی رسید و به اصطلاح پولش از پارو بالا رفت، اما قبل از آن هم آن‌قدرها به خودش بد نمی‌گذراند. سعی می‌کرد خوش باشد و از زندگی لذت ببرد. رفیق‌بازی می‌کرد و خوش می‌گذراند. بعد هم که نوبل گرفت، آن‌قد‌ها پیر نبود. می‌دانست با پولش می‌تواند چه کند و البته مثل همه اهالی آمریکای جنوبی، رسم به […] دادن پول را خوب بلد بود. در نتیجه کلا بهش بد نگذشته بود.

 

اما این روزها وضعیت فرق می‌کند. یکی از خواننده‌های مشهور که جنسش هم با نویسنده فرق می‌کند، کلی تحویلش گرفته بود. گفته بود افتخار می‌کند که پیش نویسنده محبوب هم‌وطنش ایستاده و عکس گرفته است. از بقیه مسائل چیز چندانی نمی‌دانیم. به هر حال مارکز این روزها ۸۴ سال دارد.

 

کم نیست‌ها. حالا فکر کنید در این شرایط، شما یادت می‌رود که با چه کسی عکس گرفته‌ای و چه کسی آمده پیشت. اصلا خوب نیست. حال من که یک میلیون کیلومتر این‌طرف این مطلب را می‌نویسم، گرفته می‌شود… او که البته یادش نیست. شاید مثلا. شاید هم خودش را زده به فراموشی… پیش می‌آید گاهی. نکند شما هم خودتان را زده‌اید به فراموشی؟

 

عادات روزانه نویسنده‌ای که دچار آلزایمر شد

 

گارسیا مارکز با مو‌های مجعد و قدی کوتاه، یک لباس کار آبی‌رنگ زیپ‌دار به تن دارد. ظاهرا این لباسی است که گابو برای نویسندگی هنگام صبح تن می‌کند. اتاق کار مارکز در واقع یک خانه ویلایی جداگانه است که با وسایل تهویه مخصوص تجهیز شده. مارکز هنوز نتوانسته خودش را با سرمای صبحگاهی مکزیکوسیتی وفق دهد. علاوه بر این، هزاران صفحه موسیقی، دایره‌المعارف‌های مختلف و دیگر کتاب‌های مرجع، تابلو‌های نقاشی از نقاشان آمریکای لاتین و یک مکعب روبیک روی میز عسلی، توجه آدم را به خود جلب می‌کنند.

 

اثاثیه باقی‌مانده شامل یک میز تحریر و صندلی ساده است و یک کاناپه و یک صندلی راحتی که با هم ست هستند. گارسیا مارکز با وجود شهرت جهانی‌اش، هم‌چنان آدمی ‌متواضع و فروتن است و هیچ‌گونه ادا و اطوار غیرعادی از خودش در نمی‌آورد که این جای تحسین دارد. واقعا خیلی انگیزه می‌خواهد که آدم جایزه میلیونی نوبل را بگیرد و بعد هم به نوشتن ادامه دهد.

 

مارکز در بین کشورهای آمریکای لاتین با نام «گابو» مشهور است و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا در مکزیک زندگی می‌کند. مردم کلمبیا در سال ۲۰۰۰ با ارسال طومارهایی خواستار پذیرش ریاست جمهوری کلمبیا توسط مارکز بودند که او نپذیرفت، اما وقتی شکیرا درخواست ملاقات کرد، مارکز با خنده گفت: هم‌وطن بودن، این جور مسائل را هم دارد دیگر.» و شکیرا به دیدن او رفت.

 

این خواننده کلمبیایی همیشه آرزو داشت که دیداری با مارکز داشته باشد. اجرت با سلینجر مارکز جان. البته این‌ها مال زمانی بود که او آلزایمر نداشت یا خودش را نزده بود به آلزایمر.

 

نویسنده عاشق بیتل‌ها بوده است

 

چند وقت قبل کتابی از مارکز در ایران منتشر شد که شاید خود نویسنده هم چنین کتابی را تا حالا ندیده باشد: «یادداشت‌های پنج ساله» نه این‌که نوشته‌ها نوشته مارکز نباشد. این کتاب مجموعه‌ای از یادداشت‌های روزنامه‌نگارانه نویسنده است. و چه خواندنی و جذاب. شما کافی است کتاب را بگیرید دستتان و تا ته بخوانید.

 

کتاب را فرزانه به فارسی ترجمه کرده؛ همان مترجمی که یکی از بهترین ترجمه‌های کتاب «صد سال تنهایی» هم از آن اوست. واقعا دستش درد نکند. منبع او هر کجا بوده، متنی ناب را در مقابل ما گذاشته، متن‌هایی که مثل عسل آب می‌شوند و پایین می‌روند.

 

مارکز در این کتاب تقریبا از همه چیز حرف زده، از نویسنده‌ای همچون بورخس تا علاقه‌اش به گروه بیتلز و جان لنون. او حتی مقاله‌ای هم در مورد محمدرضا پهلوی نوشته. این‌که هنری کسنجر باعث شده تا همه چیز خراب شود. در مورد گراهام گرین نوشته و یک نکته جالب‌تر. مارکز همیشه دوست داشته تا مصاحبه‌های کمتری انجام دهد. اما وقتی دوست روزنامه‌نگاری به او مراجعه می‌کرده، چون خودش هم روزنامه‌نگار بوده، بی‌خیال قول و قرار قبلی، مصاحبه را می‌زده توی رگ: «من؟ مصاحبه؟ اصلا.»

 

وقتی مارکز ۱۸ ساله از عشق حرف می‌زند، چه کسی گوش شنوا دارد؟

 

گارسیا مارکز پیش از آن که در ۱۸ سالگی زادگاه خود را برای رفتن به دانشگاه‌ ترک کند، با دختر ۱۳‌ساله‌ای به نام مرسده بارچا پاردو آشنا شد و گفت او جالب‌ترین زنی بوده که در تمام عمرش دیده است. او با شور و عشق به مرسده پیشنهاد ازدواج داد. مرسده در ۱۳ سالگی می‌دانست که می‌خواهد درس و مدرسه‌اش را به پایان برساند.

 

او به پیشنهاد ازدواج گارسیا مارکز جواب رد داد. هرچند این دو ۱۴ سال بعد با هم ازدواج کردند، ولی عشق آن‌ها یک عمر طول کشید و پیوند زناشویی‌شان برای گارسیا مارکز یک نیروی پیش‌برنده و انگیزه‌بخش شد. مرسده منبع الهام و قهرمان مارکز است.

 

این دو به یکدیگر اطمینان متقابل داشتند. وقتی مارکز در پی یک سفر با اخراج از دانشکده حقوق مواجه شد، مرسده در ۲۷ سالگی صبورانه منتظر او ماند تا این که گارسیا نزد او بازگشت.

 

چه کسی گفت که مارکز به ایران می‌آید؟

 

در نخستین روزهای زمستان ۸۵، در آن روزهایی که هوای تهران شباهت زیادی به مکزیکو سیتی پیدا کرده بود، شایعه کردند که مارکز قرار است به ایران بیاید. حتی زمان سفر او را هم مشخص کرده بودند؛ نیمه دوم فرودین ۸۶٫ خبرگزاری‌ها هم از طرف سفارت کلمبیا اعلام کردند که مارکز حتما می‌آید. حتی به همین دلیل یک جشنواره تصویرگری «صد سال تنهایی» هم راه انداختند.

 

می‌گفتند که گابریل گارسیا مارکز قصد دارد در سفر به ایران با برخی از دولتمردان و شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی کشور دیدار و گفت‌وگو کند و هم‌چنین با حضور در یکی از تالارهای شهر در جمع علاقه‌مندانش حضور یابد و سخنرانی کند که این گفته‌ها تا حدود زیادی در شهر هم پیچید.

 

اما مارکز دست‌کم تا زمان نوشته‌شدن این مطلب به ایران نیامده است. و البته به قول جواد خیابانی، این نکته چیزی از ارزش‌های مارکز را کم نمی‌کند، هر چند که زمان به تندی برای ما و به کندی برای آقای نویسنده پیش می‌رود.

 

اما چند وقت بعد سفارت کلمبیا اعلام کرد ممکن است به دلیل کهولت سن مارکز این سفر لغو شود. گفتند که مارکز نویسنده‌ای کهن‌سال و پیر است و انجام این سفر که در حدود ۲۰ ساعت به طول می‌انجامد، برای او دشوار است. به هر حال مارکز به ایران نیامد تا سخنرانی کند.

 

پیش از آن‌که دیر شود، این جملات مارکزی را بخوانید:

 

در ۱۵ سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌دانند و گاهی اوقات پدران هم.

 

در ۲۰ سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.

 

در ۲۵ سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می‌کند.

 

در ۳۰ سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه، قدرت زن.

 

در ۳۵ سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود می‌سازد.

 

در ۴۰ سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌دهیم، دوست داشته باشیم.

 

در ۴۵ سالگی یاد گرفتم که ۱۰ درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌افتد و ۹۰ درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند.

 

در ۵۰ سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن اوست.

 

در ۵۵ سالگی پی بردم که تصمیم‌های کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیم‌های بزرگ را با قلب.

 

در ۶۰ سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌توان ایثار کرد، اما بدون ایثار هرگز نمی‌توان عشق ورزید.

 

در ۶۵ سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آن‌چه لازم است، آن‌چه را نیز که میل دارد بخورد.

 

در ۷۰ سالگی یاد گرفتم که زندگی مسئله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست؛ بلکه خوب بازی‌کردن با کارت‌های بد است.

 

در ۷۵ سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می‌کند نارس است، به رشد و کمال خود ادامه می‌دهد و به محض آن‌که گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.

 

در ۸۰ سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگ‌ترین لذت دنیاست.

 

در ۸۵ سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.

 

گابریل گارسیا مارکز از آلزایمر رنج می‌برد

 

رسانه‌های بین‌المللی متعددی اخیرا سلامت گابریل گارسیا مارکز نویسنده برنده جایزه نوبل از کلمبیا را زیر سوال برده‌اند. سلامت این نویسنده برجسته به طرز معنی‌داری به خطر افتاده است.

 

جالب است بدانید که به گفته رامورس این نویسنده برجسته از بیماری آلزایمر در رنج است و دیگر از روی صدای افراد نمی‌تواند به هویت آن‌ها پی ببرد. در عین حال آپولیوس پیلینیو مندوسا یکی از دوستان نزدیک مارکز و همکار او در نوشتن «بوی گوآوا» به یکی از رسانه‌ها گفت مارکز دیگر دوستانش را تشخیص نمی‌دهد. به گفته او مارکز چیزهایی را که درباره مسائل بدیهی است فراموش می‌کند و آن وقت به جای آن چیزهایی را که به ۳۰ یا ۴۰ سال پیش بازمی‌گردد، به خاطر دارد. او هم‌چنین گفت یکی از پسرهای مارکز به او گفته است که این نویسنده نمی‌تواند با شنیدن صدای افراد متوجه شود که با چه کسی در حال صحبت‌کردن است. از سال ۲۰۰۷ مارکز از حضور در مجامع عمومی خودداری کرده و همین موجب شده است تا موجی از شایعات درباره بیماری آلزایمر درباره او به وجود آید. گابریل گارسیا مارکز نویسنده برجسته کلمبیایی متولد سال ۱۹۲۷ است و در سال ۱۹۸۲ جایزه نوبل را برای رمان «صد سال تنهایی» از آن خود کرد.

 برگرفته از اپلیکیشن آندروید ازدواج

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت




کمبود آموزش‌های پیش از ازدواج دانشجویی :

 

مشاوره‌های دانشجویی بیشتر مشاوره‌های پیش از ازدواج است. درباره نکات و فاکتورهای پیش از ازدواج صحبت می‌کنیم. اغلب مشکلاتی هم که بعدها در دوران ازدواج ایجاد می‌شوند، به علت رعایت‌نکردن نکات پیش از ازدواج است. بعضی از شناخت‌ها در دوران دانشجویی و محیط دانشگاه به دست نمی‌آیند و یکی از مهم‌ترین آنها، آشنایی طرفین با ابعاد فرهنگی خانواده یکدیگر است. دختر و پسری که یکی شهرستانی و دیگری تهرانی است، مطمئنا از لحاظ فرهنگی و خانوادگی تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. اما چون در آستانه جوانی هستند و تحت تاثیر احساساتشان، به این مسائل و اختلافات توجهی نمی‌کنند. همین تفاوت‌ها (هر چند کوچک) می‌توانند مشکلات بسیاری را در رابطه زوجین با یکدیگر و خانواده‌هایشان ایجاد کنند. مثلا این‌که دختری می‌گوید نمی‌تواند با مادر همسرش ارتباط برقرار کند. و این به خاطر همان فاصله‌ها و تفاوت‌های قومی است که دختر و پسر به خاطر علاقه و بعضا وابستگی‌هایی که به یکدیگر پیدا کرده‌اند به آن توجه نمی‌کنند.

 

بعضی دیگر از دلایل طلاق عمومیت دارند و فقط مختص دانشجویان نیست، مثل اعتیاد، شکاکی و دخالت‌های نابجای والدین. یکی از مهم‌ترین علل طلاق، کمبود آموزش‌های پیش از ازدواج است. آموزش‌های پیش از ازدواج بسیار مهم هستند، چرا که بسیاری از مشکلات باید قبل از ازدواج حل شوند و بعد از ازدواج دیگر دیر است. در کشور ما برای ازدواج که امری بسیار مهم است، آموزش کافی وجود ندارد. در مدارس، درس دینی تدریس می‌شود، اما آموزش ازدواج نداریم. خانواده‌ها هم اغلب این بحث‌ها را با فرزندانشان مطرح نمی‌کنند و همه را به دوران دانشگاه موکول می‌کنند. از مهم‌ترین اشکالات ازدواج در دوران دانشجویی احساسی بودن آن است. سن دانشگاه، سنی است که دختران و پسران احساساتشان مثل ابر بهار پربارش و زیاد است. دختر و پسری که مدت‌ها از هم جدا بوده‌اند و پیش از دانشگاه هم آموزشی درباره روابط درست با یکدیگر ندیده‌اند، ممکن است تحت تاثیر احساساتشان بدون آگاهی و اطلاعات تصمیمات نادرستی بگیرند.

 

 ما در عصر اطلاعات هستیم و باید به دختران و پسران کمک کنیم تا یکدیگر را بهتر و بیشتر بشناسند و با شیوه‌های تعامل پیش از ازدواج آشنا شوند. بدون آگاهی و آموزش، دختر و پسر روابط نادرستی با یکدیگر برقرار می‌کنند که در نهایت موجب بروز آسیب روحی در هر دو طرف می‌شود. در مواجهه با این آسیب‌ها، پیش‌گیری بهترین راه است. در دانشگاه باید جلسه‌های هم‌اندیشی و گردهمایی‌هایی برگزار شوند که در آن دختران و پسران با یکدیگر به گفت‌وگو بنشینند تا به شناخت بهتری از یکدیگر برسند.

 

نظر جامعه‌شناس

 

همه دلایلی که مطرح شده می‌تواند یکی از مواردی باشد که منجر به طلاق شده. در هر شهر، منطقه و موقعیت اجتماعی که فرد در آن زندگی می‌کند، یکی از این مشکلات زندگی را از هم می‌پاشد. اعتیاد، بی‌کاری، دلسردی همسر و… هریک باتوجه به موقعیت زوج قوت و ضعف دارند. اما مشکل اصلی به جایی برمی‌گردد که جوانان بدون در نظر گرفتن شرایط خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی طرفین تصمیم گرفته‌اند و توجهی به مخالفت‌های بجا و نکته‌بینی خانواده‌ها نداشته و برای ازدواج خودسرانه اقدام می‌کنند و هرچقدر هم که می‌دانند دلایل کافی برای منتفی شدن ماجرا هست، اما یقین ندارند و یا شاید هم نمی‌خواهند باور کنند. البته دلایل طلاق در طبقات مختلف اجتماعی و فرهنگی متنوع است و نیاز به یک کار کارشناسی دقیق هست. اما معمولا در قشرهای با شرایط اقتصادی نامطلوب اعتیاد و بی‌کاری همسران حرف اول را در علت طلاق می‌زند. عدم توافق طرفین یا همان طلاق توافقی هم ریشه‌اش می‌رسد به همین بی‌کاری و اعتیاد. در بسیاری موارد شنیده شده که مهم‌ترین علت را عدم رضایت جنسی همسران عنوان کرده‌اند که چنین چیزی نیست. نه آن‌که این مسئله موجب طلاق نشده و اهمیتی ندارد، اما علت بیشتر طلاق‌هایی که اتفاق می‌افتند، چیز دیگری است. معضل اصلی امروزه این است که همان‌طور که بررسی‌های قبل از ازدواج آن‌قدر سطحی است که همه چیز سریع اتفاق می‌افتد و زندگی‌ها تشکیل می‌شود، بدون این‌که اندکی تامل و توجه بشود به ملزومات یک زندگی مشترک و پایه‌هایی که می‌تواند زندگی را محکم کند. همین سرعت در تصمیم‌گیری‌ها، انتخاب طلاق را که باید آخرین راه‌حل باشد، عجولانه کرده. شاید از اول تصمیم به ازدواج اشتباه بوده، اما طلاق هم نباید اولین حکم برای حل مسئله باشد.

 

نگاهی به دنیای ازدواج‌های دانشجویی

 

ترم‌های اول دانشگاه، روزهای شناخت و ارزیابی است. دانشجوها، چه آن‌هایی که به قول خودمان تیریپ ازدواج هستند و چه نه، در حال شناخت یکدیگر و سبک و سنگین کردن فضا هستند. از ترم ۳ و ۴ به بعد است که فازهای مختلف رابطه آغاز می‌شوند: دوستی، نامزدی، ازدواج و…. البته در این میان هستند کسانی که آتش تندی دارند و در همان سال اول کلی ماجراسازی می‌کنند و برای خودشان اسم و رسمی به هم می‌زنند! ازدواج دانشجویی از آن نوع ازدواج‌هاست که برای بسیاری از جوانان و خانواده‌ها مطلوب و موجه است. آن‌چه نگران‌کننده است، تفاوت‌هایی فراتر از تفاوت‌های فردی است؛ تفاوت‌های قومی و فرهنگی که مسبب طلاق بسیاری از زوج‌های دانشجو بوده است. در دانشگاه به‌خصوص دانشگاه‌های دولتی، دانشجوهایی از قشرها، شهرها و روستاهای ایران دور هم هستند. این مشکل از آن مشکل‌هاست که در دوران دانشجویی خودش را نشان نمی‌دهد و بعد از ازدواج دردسرساز می‌شود. برخی می‌گویند ازدواج در دوران دانشجویی راهی برای رسیدن به آرامش روحی و قرار گرفتن در مسیری درست برای رسیدن به نیازهای جنسی است. چرا که در این سن و سال جوانان در اوج شوق و ذوق به سر می‌برند و اگر ازدواج نکنند ممکن است به راه‌های نادرستی کشیده شوند. البته اگر جوانان ندانند و یاد نگیرند که ازدواج موضوعی است فراتر از یک برطرف کننده نیاز جنسی، ممکن است دست به انتخاب‌های نادرست بزنند، چون انتخاب‌های این دوران بیشتر رنگ و بوی احساسی دارند و در مواردی آن‌قدر این احساسات قوی و ریشه‌دار است که مخالفت‌های خانواده به گوش هیچ کدامشان نمی‌رود.

 

پول خودت یا جیب بابا؟

 

از دیگر چالش‌های مهم که در اوایل ارتباط زیاد به چشم دختر و پسر نمی‌آید، مسائل مالی است. کم پیش می‌آید که دختر و پسر دانشجو برای تشکیل زندگی مشترک بتوانند از جیب خودشان مایه بگذارند و اغلب نیازمند حمایت خانواده‌هایشان هستند. دست خانواده‌ها درد نکند، اما در مواردی این حمایت‌های مالی باعث می‌شود که آنها به خود اجازه بدهند در مسائل خصوصی دختر و پسر دخالت کنند و باقی قضایا!

 

افت تحصیلی یا پیشرفت؟

 

بر سر این نکته بحث زیاد است و افراد نظرات متفاوتی دارند. بعضی می‌گویند ازدواج در این دوران آن‌قدر مشغله ایجاد می‌کند که دختر و پسر را از درس می‌اندازد و باعث افت تحصیلی می‌شود. اما برخی دیگر پیرو همان ماجرای رسیدن به آرامش و… معتقدند افت تحصیلی که هیچ، هم انگیزه ادامه تحصیل بالا می‌رود و هم دختر و پسر در درسشان پیشرفت می‌کنند. بر سر راه تمامی ازدواج‌ها، در هر سنی و از هر نوعی، مشکل و مانع زیاد است. آن‌چه مهم است، توجه ما به تمامی جوانب، برخورد درست با احساسات و گرفتن مشاوره از اهلش است. بله، مشاوره. خجالت ندارد که! پرسیدن که عیب نیست، ندانستن عیب است!

 

طلاق به سبک خارجی

 

همه طلاق‌ها به اشک وآه ختم نمی‌شوند. چند سالی است که در ژاپن مراسم طلاق باب شده و زوج‌ها قبل از طلاق می‌توانند با دعوت دوستان و آشنایان ضمن در جریان گذاشتنشان سوری به پا کنند و طی مراسمی با لباس‌ها و آیین خاص جشن بگیرند. در این مراسم به جای ردوبدل‌کردن حلقه عروس و داماد سابق حلقه‌ها را روی میز مخصوص می‌گذارند و با کمک همدیگر چکش را روی حلقه می‌کوبند تا له شود! این کار لذتی به آنها می‌دهد که ارزش پرداخت هزینه جشن را دارد. بعد هم راضی از هم جدا می‌شوند. اگرچه جشن طلاق در ژاپن مد شده و آمار طلاق در این کشور بالاست (۳۰درصد ازدواج‌ها به بن‌بست می‌رسد)، اما اوضاع ژاپن نسبت به خیلی از کشورها بهتر است. سوئدی‌ها با رکورد ۶۴ درصدی در صدر جدول قرار دارند. آمریکا با ۴۹ درصد و کانادا با ۴۵درصد طلاق در مکان‌های بعدی قرار گرفتند. ایران در پایین‌های جدول نزدیک چین و آذربایجان قرار دارد. بیخود بادی به غبغب ندهید، چون آمار ازدواج هم پایین آمده و تازه از هر ۸ ازدواج یکی به طلاق ختم می‌شود. آمار طلاق در کشورهای اروپایی و آمریکا بیشتر است، چون مراحل طلاق در این کشورها کوتاه‌تر و ساده‌تر است. حالا مدل جدید طلاق در کانادا، آمریکا و خیلی از کشورهای اروپایی طلاق به صورت آنلاین است. زن یا شوهر از طریق اینترنت برای طلاق اقدام می‌کنند و ظرف ۱۰ روز از هم جدا می‌شوند. حتی اگر سر حضانت فرزند و تقسیم اموال به توافق رسیده باشند، یک ساعته کار را تمام می‌کنند.

 

بن‌بست زندگی مشترک می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد. برخلاف نظر برخی که فکر می‌کنند اگر زن‌ها دانشگاه بروند و تحصیل کنند بنیان خانواده سست می‌شود، طلاق در میان زوج‌های تحصیل‌کرده به مراتب کمتر از کسانی است که تحصیلات چندانی ندارند. طلاق در میان زوج‌هایی که از طریق سایت‌های همسریابی آشنا شده‌اند، بیشتر است و در میان کسانی که همسر خود را در دانشگاه یا محل کار انتخاب کرده‌اند کمترین است. پس اگر دانشجو هستید، چشمتان را باز کنید و زودتر دست به کار شوید. البته دستپاچه نشوید، چون بیشترین آمار طلاق در سنین ۲۰ تا ۲۴ سالگی اتفاق می‌افتد، یعنی اگر انتخابی از روی عجله انجام دهید، خیلی زود چوبش را خواهید خورد. پول، خیانت، اعتیاد، مشکلات جنسی، نازایی، مسئولیت‌پذیر‌نبودن و فقدان رابطه متقابل بزرگ‌ترین دشمنان یک زندگی زناشویی هستند و وقتی کار به اینجا می‌کشد، طرفین خیلی شیک تصمیم می‌گیرند از هم جدا شوند. نه نیازی به گیس‌کندن است و نه نیازی به قشون‌کشی. شاید این یکی از نشانه‌های زندگی مدرن باشد. جایی که یک زن وشوهر روبه‌روی هم می‌نشینند و تصمیم می‌گیرند یا مشکلاتشان را حل کنند یا بدون دعوا و توافقی جدا شوند. به شرط این‌که بحث تقسیم اموال به میان نیاید، در آن صورت احتمال دارد احترام متقابل به فراموشی سپرده شود.

 

 برگرفته از اپلیکیشن آندروید ازدواج

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم