✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ﻋﻠﯽ ﺷﺎﻩ ، ﻋﻠﯽ ﻣﺎﻩ


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



اگر بخواهیم تعریف درستی از ازدواج ارائه دهیم باید بگوییم ازدواج باید دارای چهار خصلت باشد

۱) ارتباط جسمانی

۲) تخالف جنسی

۳) پایایی

۴) قرار داد اجتماعی.

ازدواج در زمره پیچیده ترین روابط انسانی است و به درستی می توان گفت هر یک از روابط انسانی دارای ابعاد وسیع و متعددی همانند ازدواج نیست. پدیده ازدواج و زناشویی آنقدر مهم است که قرآن کریم در چندین سوره بر آن تاکید کرده و پیامبر اکرم «ص» نصف دین را در ازدواج می داند. و حتی آیین کاتولیسم رابطه زناشویی را گسست ناپذیر می داند و افلاطون معتقد است برای اینکه یک جمهوری خوب سازمان یابد، باید قوانین اصلی آن جامعه قوانینی باشد که زناشویی را سازمان می دهند.

مذاهب و دولت ها سعی کرده اند باایجاد ممنوعیت ها، محدودیت ها و مشکلات از افزایش و آسیب های پدیده طلاق در حد امکان بکاهند. ولی چه عواملی ممکن است پدیده ازدواج را به طلاق منجر کند؟ و کدام شرایط و شیوه ها در همسر گزینی باید انتخاب کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم.

افراد مایلند همسری برگزینند که بیشتر همسان شان باشد تا ناهمسا نشان ، همسانی یعنی داشتن وضعیت مشترک میان دو فرد که آنان را بسوی یکدیگر جذب می کند و پیوند وصلت آنها را استوارتر می سازد. و بهتر است بدانیم نا همسانی میان دو فرد سرچشمه کشمکشهای خانوادگی است و سنت مهمترین عاملی است که انسان را بسوی انتخاب همگونان خویش می راند و شالوده مستحکم ازدواج های کم و بیش همسان را قوام می بخشد.اما برای درک بیشتر باید انواع همسانی که در عصر ازدواج همگون، دخیل هستند برشمرد.

۱) همسان همسری بر مبنای ویژگیهای جغرافیایی:

در واقع امکان انتخاب به معنای امکان برخورد است و نزدیکی محل سکونت خود به منزله گونه ای مقدمه و زمینه ای برای وصلت است و تا برخورد صورت نگیرد انتخابی نیز در کار نیست.همجواری به عنوان یکی از اصول انتخاب این امکان را به شما می دهد که با فرد دلخواه خود که همسایه هستید وصلت کنید چرا که افراد ی که در یک محل زندگی می کنند در بسیاری از صفات و عادات همگون هستند، مثل دیدگاه مذهبی، فرهنگی و حتی اقتصادی.

۲) همسان همسری سنی:

همسانی سنی را باید به عنوان یک ضریب مهم همسان همسری که در جامعه باختری از اهمیت والایی برخوردار است، دانست، نزدیکی محل سکونت و شباهت پاره ای ویژگی های فیزیکی مانند رنگ پوست و اندازه قد آن چنان کافی نیستند که دو فرد را به پیوند زناشویی وادارند، گو اینکه در این میان، متغیرهای دیگر نیز وجود دارند، اما نزدیکی سن یکی از بنیانی ترین آنهاست، چون انتظارات شیوه نگرش اشخاص در سنی مختلف فرق می کند، لذا تفاوت وسیع سنی با خود تفاوتهای وسیع فرهنگی و جهان بینی را به همراه خواهد آورد.

شاید بپرسید من تعداد زیادی افراد می شناسم که با وجود تفاوت سنی، زندگی بهتری را دارند. ولی بدانید شکاف سنی به تنهایی نمی تواند عامل مهم در هم گسیختگی باشد، همچنانکه یک میکروب «با شرایط سلامت بدن» نمی تواند ناقل بیماری باشد. خرسندی بیشتربرای اغلب زنان هنگامی حاصل می شود که با مردی ازدواج کنند که پنج تا شش سال سالمند تر از ایشان باشد و برای مردان همین خرسندی هنگامی وجود دارد که میان صفر تا ده سال بزرگتر از همسرشان باشند چرا که برای عده ای از افراد زمینه تسلط را فراهم می آورد.

۳) همسان همسری از دیدگاه اجتماعی- تحصیلی:

مهمترین واقعه در امر همسرگزینی، گرایش آن بسوی وصلت های اجتماعی همسان است و این بدان معناست که ما خواهان ازدواج در طبقه خویشیم، این خواست با پاره ای معیارهای مبهم اما کاملا واقعی بیان می شود بسیاری از افراد بویژه در شهرک های کوچک، مایلند از درون گروه یا فامیل خود همسر گزینی کنند تا از برون، چرا که اگر ریشه اجتماعی زن و شوهر همگون باشد به همسانی در ایدئولوژی نیز می انجامد و این امر به سازگاری آنها می انجامد.

همگونی حرفه ای همسران مستلزم همتایی و تطابق سطح تحصیلات آنهاست. همسان همسری از نظر تحصیلی همه جا به نفع زن صورت می پذیرد بدین معنا که موجبات ارتقای زن را فراهم می سازد. تحصیلات همچون شاخصی در نوع فرهنگ و اندیشه جهان بینی انسانهاست پس شخصیت تحصیلی به معنای تشابه دیدگاه ها نیز هست.

۴) همسان همسری از نظر امور ذهنی و معنوی:

زن و شوهر می باید پیش از آنکه به یک سطح فرهنگی نزدیک نه حتی همگون نائل شوند، هر دو از سطح هوشی همانند برخوردار باشند سپس می توان پنداشت که از نظر هوشی همسرگزینی اجتماعی و فرهنگی در درون خود مستلزم همگونی همسران است، زنانی که شوهران خود را کم هوش تر از خویش می دانند، خوشبختی بی رمق تر و بی جان تری از دیگران احساس می کنند و نیز خوشبختی مردان هنگامی کاملاً تحقق خواهد یافت که همسران خود را از نظر هوشی با خود برابر بیابند و لازم به ذکر است تمایز وسیع هوشی میان زوجین تمایز رفتار استدلال، حتی عقاید را موجب خواهد شد.

مذهب یکی از مهم ترین جلوه های لطیف ذهن انسان است که از سرچشمه های معنوی و الهی تغذیه می کنند؛ زناشویی میان زن و مردی که مذاهب مختلف و حتی اختلافاتی در یک مذهب دارند، به دشواری هایی شخصی و خانوادگی گوناگون می انجامد و حتی با اراده استوار نمی توان از آنها پرهیز کرد، زیرا باورهای مذهبی همیشه و در همه جا سرچشمه بنیادین تلقیات جمعی بوده اند و البته این تلقیات خود نمودار و نمایشگر اخلاقیات یک قوم درباره زن و مرد است.

۵- همسان همسری بر مبنای منشها: هر یک از همسران برای آن که نیک بخت و سازگار باشند باید به نوبه خود در حل مسائل زندگی به نوعی تبادل و تکمیل متقابل اهتمام ورزند، هر کس در پی ارضای پاره ای از این نیازهای شخصی است و همین نیازهای ارضا نشده هستند که فرد را به سوی انتخاب همسری می رانند که به سبب دارا بودن خصائل شخصی متفاوت، قابلیت برآورده ساختن، نیازهای وی را داشته باشد.

بسیاری از صاحب نظران به لحاظ متفاوت بودن منش ها و زوج ها تأکید می کنند، آنها معتقدند یک فرد درون گرا بهتر می تواند با یک فرد برون گرا زندگی کند.

فرض کنید هر دو زوج درون گرا بوده و در کنار هم نشستند چه اتفاقی می افتد هیچ کدام از آنها حرف نزده و خانه به محلی سرد و ساکت تبدیل می شود.

 

منبع: کتاب ازدواج

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت




: آیـا مـا در دورانـی زنـدگی نـمی کنـیـم کـه باید به مادرهای مجردی که به تنهایی فرزندانشان را بزرگ می کنند و خانم هـایـی که مـقـامـات شــغلی بالایی را از آن خود کرده اند، تـبـریک بـگویــیم؟

از آنجایی که جنس مونث پیشرفت های چـشمگیری داشته عده ای از افراد ممکن است تصور کنند که آنها در دنیای قرارهای ملاقات نیز مانند سایر جنبه های زنـدگی پـرتـکاپو هستند و ترجیح می دهند خودشان همه چیز را هدایت کنند.

شاید عده ای کمی از این نوع خانم ها وجود داشته باشد که شما اصلا نمیتوانید سر به سر آنها بگذارید و دستشان بیـنـدازیـد امـا بـایـد قــبول کنیم که تعداد آنها محدود است.

علیرغم وجود پشتکاری که خانم ها در وجوه دیگر زندگی از خود نشان می دهند در مورد قرار های ملاقات کمی خجالتی می باشند و ترجیح می دهند این مطلب را طرف مقابل بازگو کند. پس زمانی که نوبت به گذاشتن قرار ملاقات می رسد این نوبت مردهاست که دست به کار شوند.

● کیش و مات

چرا خانم ها اگر قرار باشد، ۱۰ سال هم صبر می کنند اما حرفی از قرار ملاقات به زبان نمی آورند؟ اگر واقعا این کار مردهاست پس چطور مثل سایر کارهای دیگری که روزی تنها به آقایون تعلق داشته خانم ها در آن “پیشرفت” نمی کنند و پشتکار بالایی خود را نشان نمی دهند؟

زمانی که صحبت از قرار ملاقات به میان می آید شکی وجود ندارد که اولین حرکت دشوار است. من در این یک موضوع طرف آقایون را می گیرم. این کار هم درست مثل سایر شغل هایی می ماند که خانم ها مشغول انجام دادن آنها هستند. چرا آنها نباید برای گذاشتن قرار ملاقات پیش قدم شوند و چرا نباید خانم ها به آقایون را پیشنهاد ازدواج دهند و به خواستگاری آنها روند. چنین کارهایی همیشه جزء وظایف مردها بوده است.

در این قسمت دلایلی وجود دارد که چرا خانم ها هیچ گاه در این امر پیشقدمی نمیکنند و همیشه مردها باید جور این کار را به گردن بگیرند.

● درست مثل یک امتحان

با روشی که یک مرد به یک زن نزدیک می شود، قضاوت های بیشماری می توان در مورد او برداشت کرد؛ آیا او اعتماد به نفس دارد یا دارای شخصیت متزلزلی است؟ شاید بیش از اندازه از خودش مطمئن باشد. آقایون برای انجام این کار ترفند های بیشماری دارند (که من تمام آنها را به عینه دیده ام و دیگر غافلگیر نخواهم شد) که برخی از آنها به خوبی جواب می دهند و متاسفانه سایرین باعث ایجاد بدبختی برای فرد می شوند. این روش ها چه کار کنند یا نه باید همیشه توجه داشته باشید که نشان دهنده شخصیت درونیتان هستند.

خانم ها دوست دارند مردها را در یک چالش قرار دهند و ببینند مردها برای رسیدن به آنها چگونه تلاش می کنند، به همین دلیل است که هیچ گاه خودشان پیش قدم نمیشوند و این کار را به عهده آقایون می گذارند. اگر مردی در رستوران به خانمی برسد و حوصله او را با تعریف از خود سر ببرد و به ۱۰۰۱ دلیل مختلف خانم را راضی کند که کس بهتری از او پیدا نخواهد کرد؛ این امر گویای دو مطلب می باشد (که هر دو به شدت ناخوشایند می باشند): عدم اعتماد به نفس یا/و اعتماد به نفس بیش از اندازه.

مردی که در زمان شروع گفتگو با او جسورانه و خشن صحبت کند و انتظار داشته باشد که خانم شماره تلفن خود را در آورده و دو دستی تقدیمش کند (نه اینکه فقط شماره را به او بدهد بلکه تقدیم کند) باید اعتماد به نفس بیش از حدی داشته باشد.

اگر مردی بتواند از این امتحان سربلند بیرون آید این شانس را پیدا می کند که خانم یکی دو مرتبه دیگر نیز با او قرار بگذارد و این بار به طور حتم خانم پیش قدم خواهد شد.

● مردهای قابل تحسین

مردی که از خود احساسات نشان دهد چیزی جز موفقیت انتظار او را نخواهد کشید.

مرکز مبارزه در ملاقات معمولا چیزی شبیه به این است: شما زمانیکه از کسی تقاضای بیرون رفتن می کنید چیزهایی مضاف بر آنچه که باید را به او تقدیم کرده اید و اگر یک چنین کارهایی را انجام ندهید درست مثل یک جلودار صف جنگ هستید که هیچ گونه مهماتی را با خود حمل نمی کند. اگر بدون هیچ سلاح و مهماتی بخواهید به خط مقدم بروید بدون شک شکست می خویرید. آقایون می بایست تمایل خود را به انجام چنین کارهایی بیشتر کرده و تمایلات احساسی خود را بیش از پیش برای خانم ها باز گو کنند.

این قسمت جایی است که امتیاز به دست خانم هاست. آنها به خوبی می دانند که اگر کسی از همان ابتدای کار احساسات خود را بیش از اندازه بروز دهد و علاقه خاصی به نمایش گذارد فرد آسیب پذیری است و شریک خوبی برای زندگی نخواهد بود. اما زمانیکه یک مرد با اعتماد به نفس برای گذاشتن اولین قرار ملاقات گام بر می دارد در نظر خانم ها خیلی بهتر از شخص اول جلوه می کند. هر کس بتواند بیشترین تاثیر را بر روی خانم بگذارد، قابل تحسین بوده و به نتایج بهتری در این رابطه دست پیدا خواهد کرد. این امر در مسائل عشقی و عاطفی جایگاه ویژه ای دارد و شما نیز باید همیشه اهمیت آنها را در ذهن خود نگاه دارید.

خانم ها چه از روی عمد و یا به طور ناخودآگاه انتظار دارند پیشنهاد را از فرد مقابل دریافت کنند و ترجیح می دهند برای برقراری قرار ملاقات پیشقدمی نکنند.

گاهی اوقات ارزش های قدیمی و از مد افتاده (که در فیلم هایی نظیر کازابلانکا و بر باد رفته به درستی به تصویر کشیده شده اند) از مردها انتظار می رود که به خانم ها نزدیک شوند و حرکت اول را آنها انجام دهند. این موارد به صورت یک قانون در ذهن ما (به ویژه خانم ها) حک شده است و زن ها همیشه منتظر هستند تا مردها گام اول را در شروع یک رابطه بر دارند.

در حالیکه امروزه خانم ها دیگر انتظار ندارند که آقایون به شیشیه اتاق آنها سنگ پرتاب کنند و یا از درخت بالا بیایند تا بتوانند به آنها برسند اما از فضای رمانتیک بدشان نمی آید. حداقل طوری برخورد کنید که احساس کنند شما در حال تعقیب کردنشان هستید.

به طور قطع رسانه های امروزی و همچنین فرهنگ حاکم بر جامعه طوری پیش می رود که به خانم ها بقبولاند، افراد مستقلی هستند و به هیچ مردی نیاز ندارند. شاید به همین دلیل باشد که خانمها دوست دارند آن فضای کلاسیک و مردانه را در ذهن خودشان نگه دارند. آنها دوست دارند کسی تعقیبشان کند، از آنها قدردانی کند، و با گلبرگ های گل سرخ دوش بگیرند….. خوب شاید این آخری یک کمی زیاده روی باشد!

خوب، فکر می کنم آقایون تا این لحظه متوجه شده باشند که چرا باید روش های برقراری روابط خود را باز سازی کنند. ممکن است دختری که برای ازدواج در نظر دارید شما را به بهترین ها برساند به همین دلیل باید بدانید که برای رسیدن به موفقیت رفتاری کاملا طبیعی از خود نشان دهید، با او دوستانه برخورد کنید و خودتان را بیش از اندازه دست نیافتنی نشان ندهید. همین که او تلاش شما را برای رسیدن به خودش مشاهده می کند متوجه می شود که شما به اندازه کافی اعتماد به نفس داشته اید که این کار را انجام داده اید بنابراین دیگر نیازی ندارید که اطمینان بیش از اندازه از خودتان نشان دهید. اگر او نیز در رسیدن به شما از خود علاقه نشان داد که چه بهتر .

منبع: کتاب ازدواج

 

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت




از زمان های خیلی دور همواره این سؤال بین روانشناسان خانواده مطرح بوده است كه آیا شباهت ها باعث به وجود آمدن ازدواج موفق می شود یا تفاوت ها؟

پژوهش های به عمل آمده نشان می دهد كه با ثبات ترین ازدواج ها آنهایی هستند كه زن و شوهر بیشترین شباهتها را با هم داشته اند. استفن وایت معتقد است: «با توجه به بررسی های بالینی، شباهت های اخلاقی و شخصیتی زن و شوهر روی موفقیت ازدواج آنها نقش تعیین كننده ای دارد.» میزان بی ثباتی و طلاق در زوجهای به هم شبیه، كمتر مشاهده می شود. با توجه به نتایج به دست آمده، نداشتن شباهت با بی ثباتی و طلاق همراه است.

بعضی از روانشناسان شباهت های موجود بین زوجین را در حكم سپرده بانكی تلقی می كنند و اشاره می كنند اگر میزان سپرده بانكی شما رقم بزرگی باشد و میزان بدهی بانكی شما كم باشد در آن صورت در مقابل نوسان های اقتصادی بهتر می توانید مقاومت كنید و به نحو احسن می توانید احساس امنیت نمایید، ولی اگر میزان بدهی های شما نسبت به سپرده بانكی كم باشد به همان نسبت احتمال اینكه دچار مشكل شوید زیاد خواهد بود.

این تشابه نشان می دهد كه هر قدر تشابه بین زوجین بیشتر باشد به همان نسبت ازدواج آنان از استحكام و دوام بیشتری برخوردار خواهد بود و هر قدر تفاوت آنها بیشتر باشد به همان نسبت احتمال اینكه دچار بحران شوند زیاد خواهد شد، سؤالی كه در اینجا مطرح می شود این است كه وجود كدام یك از تشابهات مطلقاً برای ازدواج لازم هستند؟

هوش: اگر هوش زن و شوهر به یك اندازه باشد رابطه زناشویی با گرفتاری كمتری روبه رو می شود. توجه داشته باشید كه «تحصیلات» ملاك نظر نیست چرا كه بعضی از اشخاص بسیار باهوش، به هر دلیل ممكن است به كالج و دانشگاه راه پیدا نكنند. منظور این است كه زن و شوهر به لحاظ بهره هوشی باید در یك ردیف قرار داشته باشند، باید بتوانند اشیاء و امور را به یك شكل ببینند و درباره آنها به یك شكل صحبت كنند.

اگر یكی از طرفین ازدواج اغلب گمان می كند كه همسرش متوجه منظور او نشده است، شرایط خوشایندی بین آنها برقرار نمی شود. بررسی های به عمل آمده نیز نشان می دهند، اگر بهره هوشی زن و شوهر در یك ردیف یا نزدیك به هم باشد ثبات ازدواج بیشتر می شود.

ارزش ها: لازم است كه زن و شوهر درباره بسیاری از ارزشها وحدت نظر داشته باشند. مثلاً مهم است كه زن و شوهر درباره معنویات و یا زندگی خانوادگی اختلاف نداشته باشند. اگر در این زمینه ها وحدت نظری وجود نداشته باشد، بروز اصطكاك میان آنها حتمی است.

علایق: اگر زن و شوهر در بسیاری از زمینه ها علایق مشترك داشته باشند، زندگی به كامشان شیرین می شود. در این میان هر چه تنوع علایق مشترك بیشتر باشد بهتر است.

توقع از نظامات خانوادگی: زن و شوهر بایستی درباره وظایف و مسئولیتهای یكدیگر در رابطه زناشویی وحدت نظر داشته باشند. طرز فكر افراد در این زمینه كلاً به دو نوع تقسیم می شود. بعضی از افراد در مورد وظایف و مسئولیت های زن و شوهر به طور سنتی فكر می كنند، بدین معنا كه مدیریت داخلی منزل به عهده زن است و مرد نیز به عنوان مدیر بیرونی منزل، یا نان آور خانواده تلقی می شود.

فردی كه در این زمینه به طور سنتی فكر می كند باید با فردی ازدواج كند كه با او همفكر است. اما در حال حاضر كه نقش های زن و مرد دستخوش تغییرات زیادی شده است، عده ای معتقد به تساوی حقوق بین زن و مرد هستند و وظایف و مسئولیتهای مشابهی نیز برای آنان قائل می شوند. افرادی كه این اعتقاد را دارند باید با همفكران خود ازدواج كنند. سؤال دیگری كه مطرح می شود این است: تفاوتهای مسئله ساز كدام ها هستند؟ یا به عبارت دیگر، چه تفاوتهایی می توانند به خوشبختی زندگی زناشویی آسیب برسانند؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت وجود اختلافاتی كه می توانند به خوشبختی زندگی زناشویی لطمه بزنند عبارتند از:

▪میزان انرژی: وقتی یكی از طرفین ازدواج پر انرژی باشد و در مقابل همسر او كم انرژی، اینان با مشكلات عدیده ای برخورد می كنند. اختلاف در میزان انرژی در زمینه های مختلف خود نمایان می شود كه از جمله می توان به معاشرتهای اجتماعی، فعالیتهای مذهبی و غیره اشاره كرد.

در انجام فعالیتهای مربوط به خانه نیز سطح انرژی میان زن و شوهر اغلب مسئله ساز می شود، مثلاً ممكن است زن بخواهد كارهایی را در روزهای تعطیل آخر هفته در منزل انجام دهد و شوهر علاقه مند به این باشد كه روبه روی تلویزیون بنشیند و یا روزنامه بخواند.

▪عادات شخصی: وقتی زن و شوهر عادتهای شخصی متفاوتی داشته باشند، به تدریج وحدت میان آنها رو به نقصان می رود.

از جمله عادتهای مسئله ساز می توان به این موارد اشاره كرد: وقت شناسی، نظم و ترتیب، وابستگی مسئولیت … می توان به عادات شخصی متعددی اشاره كرد كه زن و مرد باید قبل از ازدواج به آن توجه داشته باشند. مثلاً اگر یكی از آنها سیگار بكشد و دیگری نكشد، این اختلاف می تواند در رابطه زناشویی آنها دردسر ساز شود. اگر یكی از آنها به خوردن غذاهای مقوی و مغذی علاقه مند باشد و دیگری به اینكه چه می خورد بها ندهد، مشكلاتی در زندگی زناشویی ایجاد می كند.

▪استفاده از پول: بسیاری از زوجها در اثر نداشتن توافق بر سر مسائل مالی دچار مشكل می شوند. یكی به فكر آینده است و می خواهد پولش را پس انداز كند و دیگری به خرج كردن پول و خوش بودن در لحظه حال علاقه مند است.

یكی معتقد به ریسك كردن است و دیگری فكر می كند كه باید به تدریج و با ضریب اطمینان بالا بر دارایی های خود بیفزاید. یكی می گوید كه درآمد را باید خرج فرزندان كرد و دیگری می خواهد پول را نگه دارد. اختلافاتی از این قبیل می تواند شیرازه زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار دهد، به همین دلیل لازم است كه قبل از ازدواج در این موارد بیشتر موشكافی شود.

علایق و مهارتهای كلامی: اگر یكی از طرفین ازدواج زیاد حرف بزند و دیگری كم حرف باشد چه مشكلی پیش می آید؟ اگر زن یا مرد علاقه مند به گفت وگو و دیگری خواهان سكوت باشد، استرس فراوانی ایجاد می شود. اگر كسی به هنگام صرف غذا علاقه مند به صحبت باشد و همسرش بخواهد هنگام صرف غذا سكوت كند و یا اگر یكی از طرفین ازدواج به صحبت تلفنی طولانی علاقه مند باشد زمینه های اختلاف را پایه ریزی كرده اند.

سؤالی كه با توجه به مسائل فوق مطرح می شود این است اگر افرادی با هم ازدواج كنند كه در موارد فوق اختلاف داشته باشند چه ویژگی را باید در خود بپرورانند تا بتوانند به زندگی زناشویی ادامه دهند؟ در پاسخ باید اشاره كرد، اگر زوجین دارای ویژگی انعطاف پذیری باشند می توانند به جای اینكه تحت تأثیر اختلافات قرار بگیرند، با تفاوتها كنار بیایند و برای حل مشكلات راه حل های مناسب پیدا كنند.

 

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت




زمانی صرفاً از پدر خانواده انتظار می رفت تا مخارج خانه را تأمین كند و مادر نیز به خانه داری بپردازد اما اكنون اوضاع فرق كرده است. ما فردی را به عنوان شریك زندگی می خواهیم كه به نظرات و سلایق ما نیز توجه كند. مارا همان گونه كه هستیم ببیند، به ما عشق بورزد و به ما كمك كند تا آن چیزی كه می خواهیم بشویم.

همه ما خواهان ازدواج با یك فرد كامل و عالی هستیم و در ذهن خود می گوییم: «آیا همه چیز در او جمع شده است؟ آیا من به اندازه كافی خوشحالم؟ آیا برای من بهتر از او كسی نیست؟» با این فرض كه اصولاً پاسخ بسیاری از افراد به آخرین پرسش، مثبت است! با چنین تفكراتی فرد خود را قربانی انتظارات و آرزوهای خود می كند. به طور حتم فردی كه در ذهن خود مجسم می كند، همسری است كه نقاط ضعف او را پوشانده، سبب تقویت نقاط قوتش می شود و دایماً به او احترام می گذارد و حمایتش می كند.

اما واقعیت این است كه همیشه و همه ازدواج ها این گونه نیستند. پس چنان چه ما چنین طرز فكری داشته باشیم به احتمال زیاد آن چه نصیبمان می شود این است كه نسبت به زندگی مشترك احساس تعهد می كنیم اما گوشه ای از قلبمان را برای خود نگاه داشته ایم. بنابراین پی درپی اوضاع را با عینك بدبینی بررسی می كنیم: آیا من اگر با فرد دیگری ازدواج می كردم، خوشحال تر و شاداب تر و موفق تر نبودم؟ و به تدریج احساس ملال و اندوه بر ما چیره می شود.

به یك نمونه توجه كنید: مردی كه كارمند بود در ۲۲ سالگی با خانمی شاغل ازدواج كرد. او در ۲۷ سالگی با خانم دیگری آشنا شد و این آشنایی به ازدواج ختم شد و همسر اولش طلاق گرفت. مرد كارمند پس از ۳ سال از همسر دومش نیز جدا شد.

او اكنون می داند كه با همسر اولش زندگی خوبی داشته اما ۸ سال پیش این موضوع را نه می دید و نه درك می كرد. او می گوید: «اگر انسان بخواهد به این موضوع فكر كند كه همواره فرد بهتری برایش وجود دارد امنیت و سلامت ازدواج به مخاطره می افتد، بنابراین باید بر وسوسه های درونی غلبه كرد. حالا من ۳۸ ساله ام و هنوز هم تنها، هم خودم را آزردم و هم دیگری را.»

كم نیستند افرادی كه تصمیم می گیرند وارد رابطه ای شوند و احساس تعهد می كنند اما ممكن است به موارد دیگر نیز فكر كنند. متخصصان از این وضعیت با عنوان «ابهام در تثبیت» یاد می كنند. بدین معنا كه شما لب مرز رابطه می ایستید یعنی درآن هستید اما به بیرون نیز می نگرید.

برای این كار هم میلیون ها راه وجود دارد: شما می توانید در یك رابطه یعنی ازدواج باشید اما مطمئن نباشید كه انتخاب خوبی كرده اید و در ذهن خود فرد دیگری با تمام ویژگی های ایده آل و عالی بپرورانید و در پی او باشید.

تحقیقات نشان داده اند اصولاً همسران متعهد، دوران مجردی را به طور كامل پشت سر گذاشته اند و از نظر مالی ثبات بیشتری دارند، افرادی خوشحال تر، سالم تر و با بازده بیشتری هستند. آن ها به طور متوسط از موهبت های بیشتری برخوردارند و دوران مجردی و متاهلی شان با هم تفاوت زیادی دارد. افراد متأهل، به خصوص مردان طول عمر بیشتری دارند. اینان از تجربه های دیگران در زمینه هایی مانند مدیریت هزینه ها، گفتار و رفتار و حتی آشپزی بهتر استفاده می كنند. به طور كلی زنان به سلامت شوهرشان بسیار اهمیت داده و می كوشند غذای خوب و سالم تری برایشان تدارك ببینند زیرا بسیاری از مردان در دوران مجردی تمایل بیشتری به خوردن هله هوله و غذاهای غیرمغذی دارند. به یاد داشته باشیم كه لازم نیست زندگی عالی باشد تا برای بهتر شدنش تلاش كنیم.

تفكر ازدواج به عنوان وسیله ای برای تحقق بخشیدن به خوشبختی های فردی تا حدی جدید است. تحقیقاتی كه بر روی دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان ۵۰ تا ۶۰ سال گذشته انجام شده نشان می دهد كه بیشترین انگیزه برای ازدواج به خاطر داشتن فرزند و منزلی مستقل بوده است. اما در حال حاضر بیشتر افراد برای عشق و محبت و مهرورزی ازدواج می كنند و این موضوع اهمیت زوجین را نسبت به تحقق خواسته های عاطفی نشان داده و به همین دلیل بسیاری از افراد هنگامی كه وارد زندگی مشترك می شوند و با واقعیت ها روبه رو می گردند، دچار مشكلات روحی و عاطفی می شوند. زیرا ابتدایی ترین مرحله در ازدواج هیجان و ایده آل نگری است اما مسأله مهم دوام زندگی مشترك و روابط سالم است و این نیز نیازمند سعی و صرف انرژی است.

● محبت همیشگی را از هم دریغ نكنیم:

افراد ممكن است پس از مدتی دچار تردید شوند كه آیا مناسب یكدیگر بوده اند یا خیر. شما با همسرتان راحتید اما ارتباطتان مثل سابق نیست. برخی افراد در چنین مواردی تصور می كنند كه زندگی مشتركشان نتیجه ای نخواهد داشت و ماندن در این رابطه درست نیست و بهتر است هرچه زودتر از آن خلاصی یابند. یكی از متخصصان معتقد است: اخیراً افراد از همسرشان توقع زیاد دارند و این موضوع فشار زیادی بر دو طرف وارد می كند. گرچه مسایل و مشكلات همواره وجود دارند اما چنان چه روزهای نخست پس از ازدواج را به خاطر بیاورند و در ابراز محبت و علاقه كوتاهی نورزند، تحمل وضعیت چندان دشوار نخواهد بود.

● گاهی جدل طبیعی است:

ازدواج اصلاً یك ماشین شیك و قشنگ نیست كه در همه موارد موجب موافقت طرفین با یكدیگر شود. تمام همسران در برخی موارد گاه نظرات متضادی دارند اما مسأله این است كه ما فكر می كنیم چنان چه با شخص مناسبی ازدواج كرده بودیم هرگز بحث و مجادله در كار نبود. اما جالب است كه بدانیم همسران خوشبخت نیز بر سر مسایلی مانند احساسات، پول و یا فرزندان با هم بحث می كنند اما آن را عادی و در برخی موارد لازمه برطرف شدن سوءتفاهم ها می دانند. جوانان باید بدانند هر ازدواجی شرایط مخصوص به خود را دارد و با دیگری فرق می كند. هنر به شمار می رود اگر بتوان جهان را از چشم همسر دید!

● توقع زیاد، آفت خوشبختی است:

بی تردید باید درك كنیم كه نمی توانیم هر آن چه می خواهیم از همسرمان دریافت كنیم. اشتباهی كه درباره مفهوم صمیمیت وجود دارد این است كه ما مدام در كنار همسرمان بنشینیم و استعدادهای خود را نشناسیم و پرورش ندهیم. آن چه ما به عنوان افراد بالغ به آن نیاز داریم این است كه عشق و علاقه میان همسران به معنای آزادی آنهاست نه زندانی كردن آنها. بیشتر ما بر آن باوریم كه استحقاق بهترین ها را داریم و همسرمان باید این بهترین ها را برایمان فراهم كند و به دشواری می پذیریم كه اگر در جایی دچار ناكامی شدیم به دلیل اشتباه خودمان بوده است.

● در كنار دیگری مهم تر است:

ما اصولاً یاد گرفته ایم كه به خود بها دهیم و آن چه در یك رابطه موفق نیاز است «خود» در كنار دیگری است.

به عبارت دیگر در جهان رقابتی امروز ما به خاطر دستاوردهای فردی پاداش می گیریم نه به خاطر كمك به دیگران و این درست نیست زیرا سبب شده كه ما مستقل بودن را به همكاری ترجیح دهیم و مفاهیمی مانند وفاداری، گذشت و كنار آمدن با دیگری را زیاد جدی نگیریم. بنابراین با چنین تفكری افزایش میزان طلاق عادی است! بیشتر افراد تصور می كنند همسرشان باید خوبی هایشان را به شدت برجسته ببیند و با بدی هایشان كنار بیاید و حتی خود را به خاطر آن ها تغییر دهد. مثلاً به همسرشان می گویند: «من از چاقی بدم می آید، خودت را لاغر كن.» به جای این كه بگویند: «وزنت را پایین بیاور تا در معرض ابتلا به دیابت قرار نگیری.»

متخصصان بر این باورند كه ازدواج به خودی خود قرار نیست شما را خوشبخت و شاداب كند بلكه قرار است با بستن پیمان زناشویی، فعالیت های مثبت بیشتری را در جهت بهتر بودن و برطرف كردن نقاط ضعف خود انجام دهید. زیرا می دانید كه مورد محبت فرد دیگری واقع می شوید. به بیان دیگر سبك برخورد زوجین است كه كیفیت زندگی مشترك را تأمین می كند. محبت به همسر برای ارتقاء جوامع انسانی كافی نیست اما همواره لازمه انسان و زندگی او بوده است.

 

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت




نكاتی درباره نحوه كنار آمدن با اختلافات و تفاوت‏ها در زندگی زناشویی‏

یكی از دشوارترین كارها در روابط زناشویی، كنار آمدن با اختلافات و دیدگاه‏های متفاوت است. بهترین كار، این است كه میان این دو حالت، موازنه برقرار كنیم. با درك تفاوت‏های پنهان یكدیگر، می‏توانیم عشقی را كه در قلبمان وجود دارد، با توفیق بیشتر، داد و ستد كنیم. با پذیرفتن و احترام گذاشتن به تفاوت‏هایمان، می‏توانیم به نتایج و راه‏حل‏هایی دست یابیم كه به كمك آنها، به آن چه می‏خواهیم برسیم و مهم‏تر از آن، یاد بگیریم كه چگونه عشق بورزیم و با كسی كه دوستش داریم و مورد حمایت ماست، چگونه رفتار كنیم. مهم‏ترین این تفاوت‏ها را می‏توان در موارد زیر، ذكر نمود:

۱) مهم‏ترین رمز بهبود روابط زناشویی، توجه زوجین به تفاوت‏های جسمی و روحی همدیگر است؛ برای نمونه، گفت‏وگو و صحبت كردن، برای بسیاری از مردها، وسیله تبادل اطلاعات است؛ در حالی كه برای بیشتر زن‏ها، وسیله همدلی، بیان احساسات و داد و ستد عاطفی است. زنان، با صحبت كردن، آرام می‏شوند و همین كه شروع به صحبت می‏كنند، انگار مسائلشان به بهترین وجه حل می‏شود؛ در حالی كه مردان، گاهی اوقات بدون شناخت روحیه همسر خود، به جای گوش دادن به سخنان وی، راه حل ارائه می‏دهند. آنان، از این نكته غافلند كه زنان، این امر را به حساب بی‏ارزش شمردن احساسات و عواطف خود می‏دانند و دل‏شكسته می‏شوند. این امر، به دلیل عدم شناخت مرد، از همسر خود و روحیات اوست.

۲) ویژگی زندگی زناشویی در جامعه كنونی، عشق و علاقه پرشور است. بسیاری از زنان عقیده دارند كه عشق، عواطف و روابط عاشقانه‏ای را كه در دوران نامزدی و اوایل زندگی، با همسر خود داشته‏اند، باید تا آخر عمر ادامه دهند و آن را نشانه پای‏بندی به عشق می‏دانند و دلیلی بر محبت واقعی همسر خود؛ در حالی كه اكثر مردان، به مرور زمان، تغییر می‏كنند و تمایل دارند كه ابراز محبت و علاقه را به جای بیان كردن، در عمل نشان دهند و به قول خودشان، «مردها اهل عملند و نه حرف»؛ اما غافل از این كه خانم‏ها به دلیل عدم توجه و شناخت روحیه شوهرشان، این تغییر را به حساب كم‏علاقگی همسرشان می‏گذارند. اصولاً، مردان، متعادل رفتار می‏كنند و ذهنیت آنها، با افراط و تفریط سازگار نیست؛ اما خانم‏ها بیشتر بر پایه احساسات رفتار می‏كنند.

۳) مردان، همانند كش و زنان همانند موج عمل می‏كنند. مرد، همانند كش، حالت ارتجاعی دارد؛ یعنی خودش را كنار می‏كشد و دوباره پس از مدتی، به حالت اول باز می‏گردد. وقتی كه مرد كاملاً از همسرش جدا می‏شود و از او فاصله می‏گیرد، ناگهان احساس می‏كند كه دوباره به محبت و صمیمیت همسرش نیاز دارد و در این حالت، به طور خودكار، انگیزه بیشتری برای ابراز محبت و دریافت عشق، در او به وجود می‏آید. معمولاً این شرایط، سبب سردرگمی زن می‏شود؛ زیرا تجربه به او نشان داده است كه وقتی خودش از كسی فاصله می‏گیرد، برای این كه به حالت اول برگردد، به یك دوره كوتاه زمانی احتیاج دارد؛ در حالی كه مردها ممكن است به یك دوره به نسبت طولانی‏تر، نیاز داشته باشند. اگر زن به این امر مهم پی نبرد، ممكن است نسبت به شوهرش سوءظن پیدا كرده، از او فاصله بگیرد و اگر این فرصت را نداشته باشد كه خود را عقب بكشد، هیچ وقت شانس این را ندارد كه میل شدید خود را برای نزدیك شدن، احساس كند. در روابط زناشویی، مردان عقب می‏كشند و دوباره نزدیك می‏شوند؛ در حالی كه زن‏ها در ابراز عشق، مانند موج، دچار فراز و نشیب می‏شوند.

۴) از نظر زن‏ها، پرسش و طرح كردن سؤال، موجب تشویق برای ادامه گفت‏وگو می‏شود. وقتی كه زن سؤالی از همسرش می‏كند، گویا به دنبال بهانه‏ای است تا مشكلات و خواسته‏هایش را از طریق آن مطرح كند و باب بحث مفصلی را راه اندازد؛ یعنی زنان به دنبال جرقه‏ای هستند تا خواسته‏هایشان را بیان كنند؛ اما اصولاً مردان با طرح سؤال، قصد پاسخ دادن به آن را دارند و نه باز كردن بحث.

۵) مردها، نظرات خود را صریح‏تر بیان می‏كنند؛ در حالی كه زن‏ها، كلی‏تر و پوشیده‏تر حرف می‏زنند.

۶) اصولاً مردان، دیرتر از زنان اصلاح می‏شوند. مردان در مقابل هر گونه تغییری، از خود مقاومت نشان می‏دهند. اگر مردی متوجه شود كه همسرش قصد اصلاح او را دارد، مقاومت می‏كند و به سختی خود را تغییر می‏دهد. شاید این امر، مربوط به روحیه برتری‏ای باشد كه مرد در خود حس می‏كند. زنان، معمولاً انعطاف‏پذیرتر هستند.

۷) برای مرد، هیجان، بیان‏گر مشكل یا تعارض است. هر اتفاق هیجان‏آور، استثنایی، غیرمنتظره، شوك‏آور و یا شگفت‏انگیزی كه در زندگی روی می‏دهد، مرد سعی می‏كند به طور منطقی با آن برخورد كند؛ یعنی یا مشكل را از بین می‏برد و یا به جست‏وجوی علت آن می‏رود تا آرامش روحی‏اش را كسب كند؛ اما زن، از این فرصت، به صورت بهانه‏ای برای ایجاد ارتباط با همسر خود استفاده می‏كند. وقتی زن، هیجان خود را برای شوهرش بیان می‏كند، شوهر گمان می‏كند كه بخشی از دلیل هیجان، همسرش است و مشكل همسرش، ریشه در رفتار و اعمال او دارد.

۸) مردان، تنها زمانی می‏توانند در جمع، راحت‏تر صحبت كنند كه فقط یك نفر در بحث شركت كند؛ در حالی كه خانم‏ها وقتی چند نفر وارد بحث شوند، راحت‏تر حرف می‏زنند. شاید این امر، به علت آن باشد كه وقتی چند نفر در جمع صحبت می‏كنند، مردان احساس می‏كنند كه احتمال رد شدن حرفشان و نادیده گرفتن سخنان و نظراتشان، بیشتر است و دیگر كمتر می‏توانند حرف خود را به كرسی بنشانند؛ اما خانم‏ها در جمع، بیشتر به دنبال تأیید هستند، نه یكه‏تازی در میدان سخن. آنها نمی‏خواهند حرف خود را به كرسی بنشانند؛ بلكه بیشتر درصدد آن هستند كه نظر موافق جمع را درباره خود جلب كنند. زنان، هنگام حرف زدن، به دنبال تأیید هستند و مردان، به دنبال قدرت‏طلبی.

۹) زنان برای ارتباط برقرار كردن، ناراحتی‏های كوچك خود را تعریف می‏كنند؛ اما مردان، بیان ناراحتی‏ها و نگرانی‏هایشان را به حساب سرزنش یا انتقاد از خودشان می‏دانند.

۱۰) زنان، به خاطر محبت، عمل زناشویی انجام می‏دهند؛ اما مردان به خاطر عمل زناشویی، محبت می‏كنند. مرد، بهترین رابطه و عاشقانه‏ترین و لذت‏بخش‏ترین لحظه زندگی را در حین انجام عمل جنسی می‏داند و زن، لحظه‏ای را كه شوهرش به او می‏گوید «از صمیم قلب دوستت دارم» بهترین لحظه زندگی می‏داند.

بنابراین، درك انواع اصلی عشق كه همسرتان به آن نیاز دارد، رمز مهم بهبود روابط زناشویی است. برای جلب رضایت همسر، لازم است بدانید كه نیازهای اساسی او چیست. زنان و مردان، در روابط زناشویی، معمولاً آن چه را كه خود احتیاج دارند، به همسرشان می‏دهند. هر یك از آنها، به اشتباه فكر می‏كنند كه طرف مقابل، نیازها و خواسته‏هایی همچون خواسته‏های خودش دارد و به همین خاطر، هر دو در پایان، ناراحت و رنجیده خاطر هستند و احساس می‏كنند كه بیش از حد، برای دیگری ایثار كرده‏اند؛ اما در عوض، چیزی دریافت نكرده‏اند. هر كدام اعتقاد دارد كه عشقش مورد بی‏اعتنایی قرار گرفته و طرف مقابل برای آن، ارزشی قائل نشده است. در حقیقت، هر دوی آنها، عشق و علاقه خود را ابراز می‏كنند؛ اما به روشی كه طرف مقابل تمایل ندارد.

با توجه به تفاوت‏های روانی و اخلاقی زن و شوهر، آنها چگونه می‏توانند زندگی شیرین‏تر و لذت‏بخش‏تری داشته باشند و تضادهای موجود، منجر به كدورت بین آنها نشود؟ چگونه می‏توانیم با كسی كه روحیاتش با ما بسیار متفاوت است، یك عمر زندگی كنیم؟ آیا به خواسته‏های او تن دهیم و تسلیم شویم یا خواسته خود را به كرسی بنشانیم و مقاومت كنیم؟

آن چه به ما تكامل می‏دهد و سبب رشد ما می‏شود، این است كه تفاوت‏های جسمی، جنسی و روانی همسرمان را بشناسیم و بیاموزیم كه در هر برخورد، چگونه موضع‏گیری كنیم و در هر موقعیتی، چگونه با مسائل روبه‏رو شویم. در این صورت، انسان می‏داند كه در هر گرفتاری، چه باید بكند و بین خودش و مشكلات، حایل نمی‏اندازد و از آن فرار نمی‏كند؛ بلكه سعی می‏كند تا از مشكلات، بهره‏برداری كند. ما، تا این مشكلات را نداشته باشیم، ضعف‏هایمان، ترس‏هایمان، بخل‏هایمان، كوتاه‏روی‏ها و زیاده‏روی‏هایمان را نمی‏شناسیم. با این مشكلات است كه مشخص می‏شود ما چقدر كم داریم و چقدر افراط و تفریط داریم. مهم آن است كه یادبگیریم با هر كس، در هر شرایطی، چگونه رفتار كنیم.

برخی از روش‏ها برای غلبه بر این مشكلات، عبارتند از:

۱) بهترین روش درمان آفت‏های زندگی، بهره‏مندی از سخنان بزرگان معصوم و گوش جان سپردن به منبع وحی الهی و عمل كردن به آن است. اسلام، روش‏هایی برای رفتار زنان با شوهران و مردان با زنانشان، ارائه كرده كه مطابق با اصل فطرت و خوی آنهاست. اگر زندگی از سیره و كلام اهل بیت علیهم‏السلام دور شود، دچار هیجان‏های مخرب می‏شود.

۲) در هر پیشامدی، باید احتمالات را در نظر گرفت. وقتی من برای شوهرم صحبت می‏كنم و هدفم بیان احساسات و عواطفم می‏باشد، باید آمادگی داشته باشم كه همسرم رفتارهای زیر را با من داشته باشد:

▪ احتمال اول: با گوش جان، به سخنانم گوش دهد.

▪ احتمال دوم: صرفاً به دنبال ارائه راه حل باشد.

▪ احتمال سوم: بخواهد مرا پند دهد و نصیحت كند.

اگر تمام این حالات را در نظر بگیریم، آن وقت، هیچ كدام از این احتمالات، ما را غافل‏گیر نمی‏كند و حتی نامحتمل‏ها نیز ما را غافل‏گیر نمی‏كنند. این را بیاموزیم كه با هر شرایط و هر احتمالی، چگونه كنار بیاییم. این آموزش، آموزشی است كه شما را با دست پر، در شرایط گوناگونی قرار می‏دهد تا غافل‏گیر نشوید.

۳) شناخت احتمالات و قواعد آن و سپس داشتن حلم و دادن فرصت به طرف مقابل؛ مثلاً وقتی دیدید كه شوهرتان به جای گوش دادن به سخنان شما، در حال پند و اندرز است، چون از قبل این احتمال را می‏دانستید، غافل‏گیر نمی‏شوید و حالا باید شوهرتان را متوجه كنید كه هدفتان از بیان این سخنان، شنیدن نصیحت نیست؛ بلكه فقط می‏خواهید به سخنان شما گوش دهد. باید به طرف مقابل فرصت دهید تا روحیه شما را بشناسد؛ نه آن كه او را مجبور كنید. آنچه در زندگی زناشویی مطرح است، حلم‏هاست.

۴) باید یاد بگیریم كه چگونه با طرف مقابل خود رفتار كنیم. دو نفر كه با هم ارتباط برقرار می‏كنند، دو دنیا هستند. این دو دنیا، در ارتباط با همدیگر، شاید تفاوت‏هایی داشته باشند. اگر ما بخواهیم هر دنیا را بر دنیای دیگری تحمیل كنیم، می‏بازیم. من كه در سن خودم، تجربه‏هایم شكل گرفته، با كسی كه او هم تجربه‏هایش شكل گرفته، اگر بخواهیم پیوندی داشته باشیم، طبیعتاً مشكلات زیادی خواهیم داشت؛ مگر این كه انعطاف پیدا كنیم و شرایط، ضعف‏ها و قدرت‏های یكدیگر را در نظر بگیریم.

همسران باید بدانند كه:

▪ زن باید مرد را مورد پسند قرار دهد و تأیید كند.

▪ به زن، اطمینان خاطر دهید و مرد را تشویق كنید.

▪ مرد به اطمینان و زن، به مراقبت نیاز دارد.

▪ زن را باید درك كرد و مرد را پذیرفت.

▪ احترام به زن و قدردانی از شوهر.

▪ زن، به وفا و مرد، به تحسین نیاز دارد.

۵) شما هم باید احتمالات را در نظر بگیرید؛ وقتی فهمیدید كه شوهرتان به جای گوش كردن، در پی راه‏حل است، این را باید بدانید كه چه موقعی به او تذكر بدهید تا متوجه شود كه این كار، برای شما مخرب است و بدانید كه چه زمانی بیشترین تأثیر را دارد و چگونه باید این تذكر را بیان كنید.

۶) هر چقدر كه از همسرتان توقع داشته باشید، نمی‏توانید تحمل كنید و آشفته می‏شوید؛ اما وقتی توقع از رفتار طرف مقابل كم شود، تحمل‏ها زیاد می‏شود؛ ظرفیت‏ها می‏آید و ظرافت در برخوردها حاصل و موجب محبت می‏شود. با كمك تجربه و تدبیر، می‏توان توقع‏ها را كاهش داد.

 

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت




از نشانه های او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتهایی آفرید تا به وسیله آنان آرامش پیدا کنید و همانا در این نشانه هایی است . برای کسانی که اندیشه کنند .

( سوره روم ، آیه۲۱ )

● عشق سالم چیست ؟

عشق واقعی آن است که انسان با خودشناسی کافی بتوانداحساسات خودخواهانه شخصی را کنار بگذارد. عشق واقعی با رسیدن به درجه ای از پختگی و آرام آرام شکل می گیرد و به کمال می رسد و فرد را برای یک زندگی مشترک زناشوئی و مسئولیتهای این زندگی آماده می کند .

▪ عناصر لازم : برای رسیدن به یک عشق سالم ابتدا :

▪ شناخت و برای شناخت عمیق هم زمان لازم است . عشق بدون شناخت ، بیشتر شیفتگی است نه عشق.

▪ از دیگر عناصر عشق سالم ، داشتن صداقت و دوری از پنهانکاری است .

▪ احترام گذاشتن به یکدیگر و وفاداری به هم و مهمتر از همه مسئولیت پذیر بودن در مقابل یکدیگر است .

● پذیرش واقع بینانه :

در عشق فدا شدن معنی ندارد ، اما گذشت نسبت به هم لازم است . انتخاب همسر یکی از مسائلی است که تصمیم گیری در مورد آن نیاز به دقت ، بررسی عمیق و همه جانبه دارد و عجله و شتاب معمولا پیامدها و نتایج ناخوشایندی به همراه دارد .

در آئین اسلام سفارش شده که قبل از ازدواج تمام خصوصیات همسر آینده را مطالعه و آگاهانه شریک زندگی خود را انتخاب کنید .

برای انتخاب همسر لازم است چه معیارها و ملاکهائی را در نظر گرفت ؟

از جمله مهمترین معیارها عبارتند از :

افلاطون: عشق از زمین آغاز می شود و سپس به آسمان می رود.

۱) باورها و عقاید : باورها و اعتقادات نسبت به زندگی همان( خصوصیات شخصیتی ) هستند اعتقادات ، باورها و از جمله باورهای دینی در افراد از جمله باورهائی هستند که امکان تغییر آنها در طول زندگی کمتر ممکن است . پسر و دختری که با اعتقادات و باورهای متفاوت ازدواج می کنند پس از احساسات و هیجانهای پرشور جوانی در زمینه های مختلف دچار اختلاف می شوند . از جمله تفاوت عقیده ، نوع پوشش و لباس، اختلاف نظر در رفتن به جاهای مختلف . بنابراین شدت پایبندی به این باورها عامل مهمی است که دختر و پسر جوان لازم است آن را در نظر گرفته و در این خصوص با همدیگر تشابه نسبی داشته باشند و دارای تضاد و اختلاف اساسی نباشند .

باورهای انسانها دو گونه اند :

▪ باورهایی است که فرد نمی خواهد از آن بگذرد .

▪ باورهایی که فرد نمی تواند از آن بگذرد.

۲) تحصیلات : برای آن که زن و شوهر بتواندد بهتر یکدیگر را درک کنند و نیاز های اساسی همدیگر را برآورده سازند بهتر است تحصیلات و سطح درک و فهم نزدیک به هم داشته باشند .

۳) وضعیت اقتصادی : دختر و پسری که قصد ازدواج دارند لازم است از وضعیت مالی واقتصادی یکدیگر با اطلاع باشند . چون برای شروع یک زندگی مشترک حداقل شرایط اقتصادی از جمله داشتن شغل برای پسر و نیز داشتن سرمایه ای ولو اندک ضروری است .

۴) تناسب در خصوصیات : دنبال کسی نباشیم که مثل خودمان باشد چون در ازدواج هدف این نیست که مثل هم شویم . به طور طبیعی زن و مرد با هم تفاوت دارند و این تفاوتها در اساس خلقت ( جنسیت آنها ) در نیازها ارزشها ، نحوه برقراری ارتباط ،رفتارها و معاشرت است و در بسیاری از موارد این تفاوتها باعث جذابیت و پذیرش بهترمی شود . در ابتدای ازدواج ، پاره ای از افراد خود واقعی را نشان نمی دهند و قول می دهند که به شکل دلخواه طرف مقابل در خواهند آمد .در ازدواج ، با ادب و صداقت تفاوتهای خود را مطرح کنیم و و روش درباره آنها گفتگو شود .

● اما ، اما !!!

لازم است بین زن و مرد تناسب وجود داشته باشد . این تناسب شامل تناسب در علاقه ، تناسب در طبقه اجتماعی – فرهنگی امکانات اقتصادی و تشابهات ارزشی مناسب می باشد . به همین دلیل مناسبات و روابط دختر و پسر در چهارچوب هنجارها و خانواده لازم است به اندازه ای باشد که قبل از ازدواج دختر و پسر بتوانند شخصیت ، انگیزه ها ، ارزشها و توقعات یکدیگر رادقیقاوبا تامل و دقت نظر ، به دور از هیجانهای مبهم یا رویدادهای ذهنی مورد مطالعه و بررسی قراردهند .

آنچه که بعنوان یک نکته اساسی در ازدواج تا کنون به اثبات رسیده است آن است که عوامل ساختاری و ساختاری و شخصیتی وجود افراد را به سختی می توان تغییر داد .آموخته های طول زندگی هم با این که اکتسابی و به دست آوردنی هستند ولی تغییر آنها و نیاز به آموزش علمی ، گذر زمان ، خواستن و به کار بردن تمرینات دارد .نترسیم که تغییر کنیم و فکر کنیم که حتما می توانیم تغییر بدهیم چون مردمان میخواندرشدکنندولی نمیخواهند به زور رشد کنند. ،ولی گذشت آگاهانه و پاکسازی ذهن از تعصبات وزنگارهاوهیجانها ، نقش اساسی درشناخت تفاهم وسازندگی دارد.چه تفاوتهایی درازدواج مثبت است ؟تفاوت هرچه باشد اگر پذیرفته شودوبتوان با آن رشد کرد مثبت است .آداب و رسوم مختلف جالب و لذتبخش است و می تواند باعث غنی شدن فرهنگ زندگی شود.

چه تفاوتهایی نگران کننده است ؟ تفاوت درباورهای سنگین یعنی وابسته به سیستم عقیدتی وارزشی میتواند مشکل زا باشد .تناقص در باورها آشتی دادن بین این گونه تفاوتها کاری مشکل است جایی که تفاوتهای دینی و ارزشی سنگین است آدمها نمی توانند از آن بگذرند .

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست

هرکسی نغمه خود خواند و بیرون برود

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

بیائید قاب رویاهایمان را در ذهن بشکنیم و

واقع بینانه هدفهائی را در واقعیت روز روشن زندگی انتخاب کنیم تا با همراهی ،صداقت و پاکی ، زندگی سالمی را برای خود و دیگران به ارمغان آوریم .

 

 

منبع: کتاب ازدواج در سایت ویستا

vista.ir

 

 

 

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت




“یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الذی خلقکم من نفسٍ واحدة وخلق منها زوجها…"سوره نساء/آیه۱

ارزش چیست؟ توحید ارزش کدام است؟ ارزش و ملاک ارزشمندی برای افراد بسته به نوع عقیده و‌تربیت افراد متفاوت است و هر فرد با توجه به شخصیت شکل گرفته خود تعریف خاصی از ارزشهای خود دارد. از آنجا که بیشتر حوادثی که برما می‌گذرند مشارکت پذیرند، ‌و لازم می‌نماید افراد با هم رابطه نزدیک داشته باشند، ‌پس در اکثر با هم بودنها، ‌توجه به ارزشها برای دوام رابطه امری مهم و انکارناپذیر می‌باشد.

در کنار هم قرار گرفتن افراد آنهم به گونه‌ای که لزوم درک ارزشها و سازگاری با اندیشه‌های همدیگر ضروری باشد، ‌بیشتر ما را به بررسی روابطی می‌کشاند که در آن افراد باهم زندگی می‌کنند مثلا به صورت هم اتاقی، ‌یا هم‌خانگی یا زندگی مشترک در هم اتاقی بودن درست است که افراد برای رسیدن به آرامش باید ارزشهای هم را بشناسند و برای آنها احترام قائل باشند، ‌شاید هم گاهی اتفاق افتد که کسی از ما با فردی هم خانه شود که ارزشهای ما با ارزشهای او در تقابل قرار گیرد، ‌در اینصورت باتوجه به اینکه اصل رابطه آنها بر پایه و اساس محکمی قرار ندارد و حفظ این رابطه چندان اهمیتی ندارد پس می‌توان به راحتی شاید، ‌هم بعد از کمی کشمکش هر کدام به نفع خود جدایی را اختیار کنند و مشکل مهمی هم ایجاد نشود.

اما شکل اساسی که در آن لزوم درک و شناخت ارزشها نمایان است زندگی خانوادگی می‌باشد، ‌چه در مورد زن و شوهر که دو رکن اصلی خانواده‌اند و چه برای فرزندان خانواده. در خانه هرگاه ارزشهای یکی از اعضا با ضد ارزشی از جانب سایرین روبرو شود تنش شکل می‌گیرد(شروع ناهنجاری و پیدایش اختلاف)، رفته رفته ناراحتی و ناسازگاری شروع می‌شود و دیدگاه افراد نسبت به هم تغییر می‌کند، ‌اعتماد از بین می‌رود، ‌زیرا که ارزشهایی که باروح و جانشان آمیخته شده‌اند با مانع مواجه شده‌اند. فرد در خود احساس ضعف و شکست می‌کند و حضور در این جمع برای او غیر قابل تحمل می‌شود، ‌پس شاید به فکر‌ترک و یا تغییر این شرایط بیفتد در این مرحله تنش و تشنج حاصله به شکل یک بحران در می‌آید و فرد را از همه و حتی خود نیز می‌راند با این آشفتگی که در زندگی با آن روبرو می‌شود به مرور آرامش روحی و روانی از میان خانواده رخت بر می‌بندد و از آنجا که ارزشها با وجود افراد آمیخته‌اند شاید برقراری ارتباط و تفاهم دوباره کاری ناممکن باشد. برای برطرف کردن این حالت بهترین امر به جای پرداختن به یافتن راه‌حل بررسی راههای پیشگیری است واینکه از ابتدا کاری کنیم که چنین مشکلاتی پیش نیایند. از جله راه‌های کارساز، ‌اینست که هر فرد قبل از ازدواج ارزشهای خود را بشناسد و میزان اهمیت آنها را بداند و دقیقا مشخص کند کدام یک از ارزشها برای او قابل گذشت هستند.

به نظر من ارزشهای درونی افراد به میزان زیادی از اعتقادات، ‌خانواده، ‌میزان تحصیلات و سواد علمی هر فرد تاثیر می‌گیرد، ‌طوری که می‌توان تشخیص داد، ‌که این وی‍‍ژگی‌ها در افراد مشابه گاهاً ارزشهای تقریبا مشابه و یا با اندک تفاوت را برای افراد ایجاد می‌کند. پس هر فرد برای یافتن ارزشهای خود می‌تواند با توجه به این سه اصل عمل کند، ‌و ارزشهای خود که بالاترین آنها “معیار” است را مشخص کند. با یافتن معیارهای ثابت می‌توان امتیاز‌ها را که در مرتبه پایین‌تر از معیار قرار دارند را در چارچوب حمایت از معیارها تعیین نمود. معمولا به خاطر ارزشمندی معیارها می‌توان از برخی امتیازها صرف نظر کرد. با صداقت خود در شناسایی ارزشها ابتدا برای خود و سپس در بیان آنها به دیگران، ‌مخصوصا به کسی که به عنوان شریک زندگی خود بر می‌گزینیم، ‌می‌توان انتظار صفا و یکرنگی را داشته باشیم و در آخر افراد برای وفای به عهدهای خود راحت‌تر عمل خواهند نمود.

چنانچه افراد قبل از ازدواج این مراحل در سیر رشدی خود را به این منظمی و برنامه‌ریزی‌شده طی نکرده باشند، ‌زندگی پر از تنشهای طاقت‌فرسا خواهد شد و تشنج دامن اعضای خانواده را می‌گیرد و بحرانی غیر قابل پیشگیری در انتظار خواهد بود و این برای یک انسان صاحب‌اندیشه مساویست با “مرگ شخصیت".

بیایید قبل از دچار شدن به مرگ شخصیتی به فکر پیشگیری باشیم. با صداقت به بررسی ارزشها بپردازیم و ببینیم آیا هر آنچه که ما معیار می‌پنداریم ارزش معیار شدن را دارد یا اینکه فقط امتیازاتی با درجه اهمیت متفاوتند و می‌توان برای حفظ کیان خانواده با کمی فداکاری و حل مشکل باز صفا را به خانواده هدیه داد. شاید ایده‌ای به نام توحید ارزشها، به معنی یکی بودن ارزشها امری نایاب باشد زیرا هر فرد ارزشهای خاص خود را ارزش می‌داند، ‌درست است که می‌توان افرای را یافت که ارزشهای مشابهی را داشته باشند ولی این تشابه به معنی، ‌وحدت نیست زیرا هر فرد با توجه به شخصیت شکل گرفته‌اش میزانهای متفاوتی را برای ارزشها قایل است. پس ما برای ازدواج دنبال افرادی می‌گردیم که ارزشهایش نزدیکترین تشابه را به ارزشهای ما داشته باشد و معیارهای ما برای او نیز معیار باشد و هرگز توقع نداریم یک فرد از هر لحاظ شبیه ما باشد. در ادامه بحث ارزشها، ‌هفت مورد ارزش بنیادی را مطرح می‌کنیم که لازم است هر فرد درجه اهمیت آنها را در زندگی خود شناسایی کند و با در نظر گرفتن آنها به تشکیل خانواده بیندیشد. این هفت مورد عبارتند از:

۱) عقیده؛ هر فردی با توجه به روحیات و علمی که بدست آورده است عقیده و ایمانی دارد. عقاید مذهبی در هر فرد جایگاهی خاص دارد، ‌کسانی آن را جزو معیارهای خود و برخی آن را از امتیازات مهم و یا شاید جزئی و قابل‌اغماض می‌پندارند.پس افراد باید در این زمینه دقت لازم را داشته باشند حدود آرمان ایمانی خود و سپس طرف مقابل را هوشیارانه بررسی کنند.

۲) ارزش فکری و میزان اندیشه، ‌به این معنی که هر فرد می‌خواهد چه میزان از اندیشه خود بهره بگیرد، ‌فکر او تا چه اندازه متحرک و پویا است و اینکه او چه میزان از انرژی خود را صرف تحقق بخشیدن به تفکراتی می‌کند که برای آنها برنامه ریزی کرده است؟

۳) هدفمندی؛ در پی کدام هدف قدم برمی‌دارد و زندگی را به کدامین معنی تفسیر می‌کند؟

۴) تعهد؛ هر فرد به نسبت تکالیفی که بر عهده دارد متعهد ادای حقوقی می‌شود چه میزان به وفای مسئولیتهای که بر عهده گرفته است بها می‌دهد؟

۵) عشق؛ میزان صفا و صمیمیتی که افراد از لحاظ محبتی نسبت به هم دارند و در اصل به این معنی که چه میزان ازارزش را برای دیگران قائلند و برای آنها چقدر از عشق و محبت خود مایه می‌گذارند؟

۶) مسئولیت‌پذیری؛ هر فرد توانایی بر عهده گرفتن یک سری وظایف را دارد، ‌پس دقیقاً مشخص کنیم که از فرد مقابل خود چه می‌خواهیم و بدانیم که تا چه حد از او انتظار داشته باشیم. آیا ما نیز می‌توانیم ایده‌های پنهان و آرزوهای او را برآورده سازیم؟

۷) حرکت؛ تنظیم برنامه و تعیین اینکه با چه سرعت و کدام وسایل حرکت خود را در مسیر هدف سازماندهی می‌کنیم. تعیین ارزشهای بالا و رتبه‌بندی آنها براساس درجه اهمیت، ‌به ما کمک می‌کند تا در انتخاب کسی که قرار است با او به توحید ارزشی برسیم، ‌انتخاب صحیحی داشته باشیم البته به شرطی که ارزشهای او حداکثر نزدیکی و شباهت را با ارزشهای ما داشته باشد و دقت داشته باشیم که او برای هر کدام از ارزشهای بالا چه جایگاهی قائل است به این صورت که واضح و روشن بدانیم، ‌او از لحاظ عقیدتی بر همان عقیده‌ای باشد که ما به آن معتقدیم البته واضح است که نیازی نیست هر دو کاملا به یک اندازه در قید ایمان باشند بلکه باید حداکثر شباهت و نزدیکی را به هم داشته باشند. همسران باید عوامل رشد و شکوفایی استعدادها و اندیشه همسر خود را فراهم سازند پس هر دو در مسیر رسیدن به هدف مشترکی در حرکت باشند، ‌هر دو در تعهد به مسئولیتهایی که پذیرفته‌اند وفادار باشند، ‌و آنچنان عشق و محبتی را با هم تجربه کنند که حاضر شوند برای هم فداکاریهای بسیاری داشته باشند و از خواسته‌های قابل گذشت خود بگذرند تا میزان صداقت خود را اثبات کنند. هر کدام وظایف خود را مشخص کنند و به نحو احسن تکالیف را ادا کنند، ‌به حرکت هم سرعت ببخشند ولی در عوض در طی طریق از هم سبقت بگیرند، ‌سبقتی که موجب بازماندن یکی از طرفین از ادامه راه نباشد بلکه راهی برای تقویت و رشد هر دو نفرشان شود، ‌در بین راه باید به پشتیبانی هم به رفع نقصها و کاستی‌های هم بپردازند و فراموش نکنند که آنها دلگرمی همدیگرند. ذره ذره که در این ارض و سماست جنس خود را همچو کاه و کهرباست ناریان مر ناریان را طالبند نوریان مر نوریان را جاذبند. همسران واقعی باید مطابق این آیه شریفه باشند که می‌فرماید؛ “هنَّ لباسٌ لکم وانتم لباس لهنَِِّ"یعنی همانطور که لباس سبب سکونت و آرامش است و به انسان وقار می‌بخشد همسران نیز باید سبب آرامش یکدیگر باشند. همسران ایده‌آل قرةالعین هم می‌شوند، ‌زیرا آنها یکدیگر را برحسب میل طبیعی و نیازهای اصیل و اساسی خویش یافته‌اند و کاملا مجذوب هم شده‌اند.

داشتن سنخیت و تفاهم امری ضروری است تا زوجین مانند دو قطب آهن‌ربا قادر به جذب همدیگر باشند و با در کنار همدیگربودن سکونت برای هم به ارمغان آورند. زندگی نباید به جای مَسکن شکنجه‌گاه روحی طرفین شود طوری که هیچکدام ندانند چرا این سرنوشت اسفناک تقدیر آنها شده است. اصل تفاهم از آنجا ناشی می‌شود که هر کدام از طرفین اصل انسانیت طرف دیگر را باور کند و آگاهی داشته باشد که هر انسانی به طبع اراده و قوه عقلانیت خود دارای عواطف و خواسته‌هایی است که برای رسیدن به آنها مقدماتی را فراهم می‌سازد و برای رسیدن به هدف مورد نظربرنامه‌ریزی می‌کند و تمام سعی خود را بکار می‌گیرد و به عبارتی دیگر هردو بحری آشنا آموخته هر دو جان بی‌دوختن بر دوخته باشند.

در آخر ضرورت یادآوری امری مهم لازم می‌نماید و آن اینکه دو نفر که قصد ازدواج دارند ابتدا باید آگاهی خود را نسبت به اهداف خود و سپس خواسته‌ها و انتظاراتی که از هم دارند مشخص تعیین و بیان دارند. تا امتزاج آنها امری ممکن و ان‌شاء الله پایدار باشد. سلام و درود بی‌پایان بر سرور جهانیان محمد و آل و اصحابش و درود و رحمت خداوند بر شما باد. والحمدلله رب العالمین.

 

منبع: کتاب ازدواج

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت




تابلویش  نقاش را ثروتمند کرد…

شعرشاعرش  به چند زبان ترجمه شد…

کارگردان فیلمش  جایزه ها را درو کرد..

و او هنوز سر همان چهارراه واکس میزند..

کودکی که بهترین سوژه بود..

 

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم