✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
انسان در طول زندگی برای چهار چیز تلاش میکنه:


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



پرسش: بهترين الگو براي مسلمانان و افراد منتظر که به آنها اميد ظهور مي دهيد چيست ؟

 

پاسخ: بهترين دلگرمي، وجود امامي مهربان است كه نهايت آرزويش، ظهور مي‌باشد. ظهوري كه در پرتو آن زيبايي‌هاي عالم هستي آشكار مي‌شود و آدميان به سوي خوبي‌ها حركت مي‌كنند. امامي كه منتظر ما است، منتظر آمادگي ما مردم. او نه تنها براي ظهور دعا مي‌كند بلكه با همه وجود براي تحقق امر فرج تلاش مي‌كند. او نه تنها به حل مشكلات زندگي انسان‌ها مي‌پردازد بلكه انسان‌هاي قابل و شايسته را مورد توجه ويژه قرار مي‌دهد و آنان را كه واقعا خواستار حضور در جمع يارانش هستند پرورش روحي مي‌دهد. ما بايد بدانيم ظهور دور نيست اگر آن را بخواهيم، ما بايد بدانيم، ياوران مهدي(ع)از ميان همين مردمند و هر كس تقوي و ايمانش را حفظ كند مي‌تواند در گروه ياران باشد. ما بايد بدانيم او ناظر و شاهد بر اعمال ماست و تلاش منتظران را مي‌بيند و ضمن دعا براي آنان، آنها را ياري مي‌دهد.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: با آنکه ظلم و ستم زیاد شده ، پس چرا هر چه انتظار می کشیم امام ظهور نمی کند ؟

پاسخ: در مورد سخن شما ابتدا لازم است حقيقت انتظار تا حدي روشن شود.
فرج، يعني نصرت و پيروزي و گشايش، مقصود از فرج، نصرت و پيروزي حكومت عدل علوي بر حكومت‌هاي كفر و شرك و بي‌داد است. بنابراين، انتظار فرج، يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ جهاني است. منتظر حقيقي، كسي است كه حقيقتاً، خواهان تشكيل چنين حكومتي باشد. اين خواسته آنگاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد وگرنه، انتظار فرج، در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد ماند. از اين رو، در روايات آمده است كه انتظار فرج، خود فرج است؛ زيرا، كسي كه حقيقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسيس حكومت عدل گستر او است، زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي‌سازد و او، انساني است كه حضور و غيبت امام، در نحوه رفتار و سير و سلوك‌اش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او، چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است.
بنابراين، انتظار فرج حقيقي ، ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مي‌گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نمي‌آيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدمات ديني و رسالت‌هاي انساني، در تعارض و تناقض است. از اينجا، نادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن مي‌شود؛ زيرا، بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج، يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر مي‌گذرد و دست روي دست گذاشتن به اميد اين كه اما زمان ظهور كند و آنان را اصلاح كند. انتظار فرج، تعهد آفرين و مسئوليت‌ساز است و با بي‌تفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر و حقيقت و فضيلت، منافات دارد.
انتظار فرج، يعني:
الف. معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت؛
ب. ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه؛
ت. عشق به عدالت و ارزش‌هاي انساني؛
ج. اميد به آينده‌اي روشتن و نويد بخش؛
د. تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر؛
و. رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي؛
ز. داشتن روحيه‌ي تعهد و مسئوليت پذيري.
اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هرگاه در زمان غيبت از دنيا برود، به منزله كسي است كه پس از ظهور حضرت حجت(ع)، زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي‌كند.(بحار الانوار، ج 52، ص125).
ممكن است مراد شما اين باشد كه با توجه به اينكه در هر عصري و در هر ملتي كه ظلم و ستم شود اعتقاد به ظهور منجي آخر الزمان بيشتر مي‌شود، وقتي در زماني كه ما، در آن زندگي مي‌كنيم و ظلم و ستم در همه جا بيداد مي‌كند، باز هم اين عقيده بيشتر شده است و در واقع، براي خيلي‌ها به مانند يك افسانه تبديل شده است تا واقعيت، و حتي موجب دل سردي خيلي‌ها شده است. اين چگونه قابل توجيه است؟
در پاسخ بايد گفت: در روايات متعدد، از معصومان(ع) رسيده است كه دوران غيبت، دوران امتحان و آزمايش مردم است. بايد تلاش كرد تا با تقويت باور‌ها و اعتقادات در مقابل سختي‌هاي زمان غيبت، مقاومت كرد و در عين حال، خود را براي ظهور و شركت در قيام امام مهدي(ع) آماده ساخت. اين كه بعضي از مردم، به خاطر طولاني شدن غيبت، گرفتار يأس و نوميدي مي‌شوند. به سبب ضعف ايمان و معرفت نسبت به حجت خدا و نيز عدم شناخت و آگاهي نسبت به شرايط ظهور است. اينان گمان مي‌كنند وقتي در عرصه‌هاي مختلف اجتماعي، ظلم و فساد فراوان گرديد، امام عصر(ع) بايد براي انتقام از ظالمان و برپايي عدالت، قيام كند، حال آن كه ظهور عدالت و برپايي دولت مهدوي، مثل هر انقلاب و حكومت ديگري، نياز به تحقق شرايط و زمينه‌هايي دارد و آنها كه طالب عدالت‌اند، بايد براي برپايي دولت عدل، تلاش كنند تا زمينه‌هاي آن، هر چه زودتر فراهم گردد، و روحيه ظلم پذيري و بي تفاوتي نسبت به وضع موجود جامعه را، به ظلم ستيزي و جديت تبديل كنند.
و ممكن است مراد شما اين باشد: چرا امام زمان(ع) با انسان‌ها در ارتباط نيست؟
دوراني كه در آن قرار داريم، دوران غيبت امام زمان(ع) است، و ويژگي كلي و اصلي اين دوران، آن است كه امكان ارتباط با آن وجود مقدس، براي كسي ميسر و ممكن نيست. بنابراين، انتظار ارتباط و ديدار، امري برخلاف حكمت و مصلحت امر غيبت است. اما اين، به آن معنا نيست كه حضرت در ميان ما نباشد و ما از فيض حضور آن وجود مقدس بي بهره باشيم، بلكه حضرت، به صورت نا شناس، در ميان افراد رفت و آمد دارند و بر احوال مردم آگاهي دارند و آن چه به صلاح آنان و متناسب با فرايند ظهور است، انجام مي‌دهند. چه بسيار افرادي كه از محضر آن عزيز بهره بردند و راهنمايي‌ها و ارشادات او را شنيده‌اند هر چند كه او را نشناختند و يا حتي گفتار و هدايت‌هاي او را نيز نپذيرفتند. بنابراين، حضرت با ما ارتباط دارد و به عبارت دقيق‌تر او در ميان ما است، ولي ما از او غافل هستيم. البته در مواردي، برخي از افراد كه به فيض حضور او رسيده‌اند، او را شناخته‌اند ـ كه معمولاً اين شناخت، بعد از ديدار بوده است ـ و حظ اين ديدار را براي هميشه، براي خود حفظ كرده‌اند.
نكته‌اي كه نبايد از آن غفلت داشت، اين است كه عدم امكان ارتباط و يا حتي ديدار، علاوه بر آن كه مطابق فلسفه‌ي غيبت است، علل و عوامل ديگري نيز مي‌تواند داشته باشد، مثلاً فرد، آمادگي ديداري را كه به دنبال آن شناخت باشد ندارد و چنين ديداري، به مصلحت او نيست. يا روح و روان او، چنان تاريك و آلوده است كه جايي براي وجود نوراني و مقدس حضرت، باقي نگذاشته است، يا خدا مي‌خواهد او را به وسيله فراق و دوري آزمايش و امتحان كند و … .
از طرف ديگر، بايد توجه داشت كه ارتباط مستقيم افراد با امام، زمينه‌ي استفاده‌هاي نا به جا و ادعاهاي دروغين را براي كساني كه ظرفيت يا اهليت ندارند، ايجاد مي‌كند كه منجر به فريب مردم و انحراف توده‌ها مي‌شود و خطرات آن، بر كسي پوشيده نيست.

 

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




 

امام امیرالمؤمنين علی‌علیه السلام فرموده است:

«أَنَا التِّجارَةُ المُرْبِحَةُ الْمُنْجِیةُ مِنَ الْعَذابِ الْأَلِیمِ الَّتِی دَلَّ عَلَیها فِی کِتابِهِ، فَقالَ:

[ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ»؛]
( سوره صف، آیه 10.)

«من همان تجارت پرسود و نجات دهنده از عذاب دردناک هستم که آیه شریفه در باره آن فرموده است:

[ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی می‌بخشد؟!».]

(بحارالانوار، ج 24، ص 330.)

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




خاطراتی ازمحمودرضا بیضایی ، مدافع حرم ایرانی تازه شهید شده

حسين هم پروژه ى مستند من بود و هم پروژه ى عكس ممد. حالا همه مون پروژه ى حسين يم. سوژه ى خنده ى حسين. جيگرم بد جورى مى سوزه، بد جورى
راوی: سهیل کریمی

…از روزى كه در بهار امسال، نيت كردم برم سوريه، يعنى در فرودگاه امام خمينى، توى پرواز، تو دمشق، در لاذقيه، تو هلى كوپتر، همه ى شب ها و روزهاى شمال سوريه و رفت و آمدهاى به شهرهاى مختلف در اون كشور، كسى كه تو همه ى لحظه هام حضور داشت، حسين بود. حسين نصرتى، حتا از عزيز دلم محمد تاجيك هم به من نزديك تر شده بود. تو همه ى تنهايى هاى سرزمين جنگ و خون ريزى. با همه ى درد و دل كردن ها. خلوت كردن ها. تو گوش هم پچ پچ خوندن ها. از اين عمليات به اون عمليات. از اين شهر به اون شهر. من همه جا با حسين بودم. حسين همه جا با من بود. بهش مى گفتم يه موقع حرفم رو جدى نگيرى! به نظر من تو حسن باقرى اين جمعى… بعد جفت مون پقى مى زديم زير خنده. جمع مون معروف بود به شانتورا. و حسين مخ اين جمع بود. تو همه ى زمينه ها

*بار اول تو پرواز تهران به دمشق از صندلى جلويى بلند شد و رو به من گفت: آقا سهيل! براى ساخت مستند مى ريد سوريه؟ گفتم: لو رفتم؟ گفت: تو سالن ترانزيت ديدم تون. بعد اين شروعى بود براى برادرى من و حسين. مى گفت تازه بچه دار شده. “كوثر". مثل بت مى پرستيدش. وقتى تو يكى از هم راهى ها پاش خورد ميكروفون دوربينم رو شكوند، تا روز آخر عذاب وجدان داشت. حتا پس از اين كه خودش شكسته گى رو ترميم كرد.

*حسين يكى از پروژه هاى اصلى عكس ممد بود. از همه چى ش عكس مى گرفت. حتا خوابيدن. بنا بود تو ايران هم ممد تاجيك بره سراغ ش و از خونه و زنده گى ش هم عكس بگيره. در كنار خانومش و كوثر. ممد مى خواست از كوثر پرتره هاى حسين پسند بگيره. نمى دونم گرفت يا نه
*هر كدوم از بچه ها كه شهيد مى شدند، اولين نفر حسين بود كه خبرم مى كرد. و همه ش حسرت مى خورد. هر از چندى پيامكى بهم مى داد. يا از اين ور، يا از كنار ضريح خانم زينب يا رقيه خاتون. تو تشييع پيكر حاج اسماعيل اكبرى با هم بوديم. قرارمون رو از شب قبل تنظيم كرده بوديم. اون روز كنار هم خيلى حال كرديم. خيلى. چه قدر واسه اتفاقى كه براى تجهيزات و راش هاى من افتاده بود دل مى سوزوند. همه شون رو لعنت مى كرد. تا لحظه ى آخرى كه با هم بوديم پى گير بود
*دو روز پيش تو مراسم ختم پدر خانم يكى از بچه ها، سراغش رو از مسؤولش گرفتم. گفت: دو، سه روزى هست كه رفته اون ور. يه چيز غريبى از دلم گذشت

روز ميلاد نبى خاتم گوشى رو خاموش كردم و نرفتم دفتر. داشتم چيز مى خوندم. تو كتاب خونه ى خونه مون. دوشنبه امتحان داشتم. نماز عشا رو كه خوندم و در حين مرور درس ها، ياد حسين از ذهنم گذشت. مثل برق. نمى دونم چرا. بعد تصور كردم اگه حسين شهيد شه چى؟ مثل برق از ذهنم گذشت. سعى كردم رو درس متمركز شم. باز فكر كردم يعنى حسين با چى شهيد مى شه؟ باز از ذهنم گذشته بود. نمى دونم چرا. در همين اثنا تله فون خونه از اتاق مجاور زنگ زد. گفتم شايد از اقوام ارباب باشند. رفت رو پيغام گير. صداى ممد تاجيك بود. تا برسم، يه پيغام نامفهوم گذاشته بود. زنگ زدم. ممد از اون ور خط گفت: حسين نصرتى شهيد شد. بدون مقدمه. دنيا رو سرم هوار شد. چشام سياهى رفت. جيگرم سوخت. حسين، سوريه، نزديك مثل برادر، كوثر، كوثر، كوثر. سيل اشك امون نداد. زنگ زدم به بچه هاى ديگه. فقط پشت خط هق هق مى كرديم. حسين تو دمشق شهيد شده بود. جيگرم سوخت
••••••••••
پايان هر روز كه مى شد، و هنوز گرد و غبار و دود و دم عمليات رو از سر و كول مون نشسته بوديم، حسين اصرار به ديدن راش ها مى كرد. ميومد تو اتاق و سر تخت من مى نشست و پافشارى مى كرد همه ى راش ها و عكس ها رو با دقت تمام ور انداز كنه. مى گفتم: دارم خاطراتم رو مى نويسم، الآن مزاحمى. مى خنديد و مى گفت: خاطرات تو منم! ويدئوها رو نشون بده. مى گفت: اين طورى عيب هاى كارهام رو هم مى تونم بفهمم. تو همه چى دقيق بود. مى گفت كاراى ما هم يه جور مستندسازيه. تو همين اتاق، رازهاى مگوى زيادى بين مون رد و بدل شد. مى گفت: باورم نمى شه من كنار سهيل كريمى دارم كار مى كنم… سهيل كريمى! حالا سهيل كريمى كيه و كجاست، حسين نصرتى كجا؟ حسين هم پروژه ى مستند من بود و هم پروژه ى عكس ممد. حالا همه مون پروژه ى حسين يم. سوژه ى خنده ى حسين. جيگرم بد جورى مى سوزه، بد جورى

 

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




مولای من
یوسف زیبای زهرا
شنیده‌ام از ما دلتنگ تری برای آمدنت!
شنیده ام دل نگرانِ مایی…
شنیده‌ام گریه می‌کنی برای ما…
کی تمام می‌شود؟!
غروب هایی که “دلِ” ما “گیرِ” دلتنگی‌ات است آقا؟!
تسبیحی بافته ام،
نه از سنگ
نه از چوب
نه از مرواریـد
من
بلور اشکـهایم
را به نخ کشیده‌ام
تا برای ظهورتان دعا کنم…

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




از حرم دورم ولی، عیبی ندارد آرزو
یک شب جمعه، من و شش گوشه ای در پیش رو…

تا گره می بندم این دل را به کنج آن ضریح
ناگهان وا می شود بغض گرفتار گلو…

روسیاهم روسیاهم روسیاهم روسیاه
باز اما تو نبردی از دل من آبرو…

دلخوشم با این زیارت های در ذهن خودم
با همین اشک و همین حرف و همین بغض مگو

خوش بحال زائرانی که حرم را دیده اند…
سهم ما هم یک شب جمعه و کلی آرزو…

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت اسد
می‌شنید از هر سرِ مو: قل هو الله احد
.
شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو
مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو
.
مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌اش
به چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش
.
شانه بر زلفش بزن بنت اسد! اما ببین
بین گیسویش، هزاران دل نریزد بر زمین
.
مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز
از هزاران نکته‌ی باریک تر از مو، هنوز
.
یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است
عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است
.
پیچ و تاب راه عشق، از پیچ و تاب زلف توست
ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست
.
آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازک تر است
در معاد عاشقان، یک تار موی قنبر است
.
تیغِ کج، شد عاشقانت را صراطَ المستقیم
یک دعا داریم، آن هم: «یا علی و یا عظیم»
.
ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی‌.
از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی
.
من نه آن اللهی‌ام، مولا ! نه این اللهی‌ام
جای من، امن است در ایمان، امین اللهی‌ام
.
عاقلان در مکه گرمِ علم و آگاهی شدند
عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند
.
می‌کشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون
در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون»
.
می‌شویم السابقون، در عشقِ تو مولا ! به صف
می‌شویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف
.
(قاسم صرافان)

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




گرچه اهل معرفت بسیار گفتند از حسین
سخت درماندند چون هر بار گفتند از حسین

از علی گفتند در بزم خصوصی ، عارفان
عاشقان با گریه در انظار گفتند از حسین

یک علی حُسن ختامش بوده بی تردید،اگر
اهلِ دل ، در اوّل هر کار گفتند از حسین

یافت تسکین دردهای روحی بیمارها
زیر لب تا با تن تبدار گفتند از حسین

بُرد اصلی را در این عالم کسانی کرده اند
که چُنان گفتار در رفتار گفتند از حسین

سربدارانش، به جای دارها بر نیزه ها
یک به یک چون میثم تمّار گفتند از حسین

بود در چشم علی و بود در جسم حسین
گریه کنها در عزای خار گفتند از حسین

یادم آمد کوچه های شام ، تا مدّاح ها
در میان کوچه و بازار گفتند از حسین

اهل بیتش در غل و زنجیر تا شام بلا
زیر بارِ آن همه آزار گفتند از حسین

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم