✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
آقا جان


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



دلم دوباره ببین که شده پریشانت
عزیز فاطمه ای جان من به قربانت

برای روز ظهورت، برای آمدنت
چقدر مانده که کامل شوند یارانت؟

بگو چگونه بیایم چگونه آقا جان
به جستجوی تو و خیمه و بیابانت

به که قسم بخورم بی تو من کم آوردم
بس است این همه دوری بس است هجرانت

تو را قسم به صبوری قلب منتظران
عزیز فاطمه برگرد سوی کنعانت …

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




چند سال پیش مادر شهید کارکوب زاده اومد کانال!

پسرش از مفقودین کانال حنظله هستش!

کار ما بکجا کشیده که مادر شهید اومد ایستاد پشت سیم خاردارها گریه کرد و خطاب به بچه اش گفت

پسرم دیگه نمیخوام برگردی!
پسرم برگردی تو شهرها چی رو ببینی !؟
دیگه این شهرها بوی شهدا رو نمیده
دیگه کسی بیاد شما ها نیست
دیگه کسی سراغ شما رو نمیگیره
دیگه خبری از فاطمیه نیست
فضای شهرها رو گناه آلوده کرده

پسرم اگر یه روزی خواستی برگردی با امام زمان برگرد!
مادر این حرف هارو زد رفت….

آهای رفقا کار ما به کجا رسیده که مادر شهید شکایت مارو داره به پسرش میکنه ..

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




امام صادق عليه السلام فرمودند:


ایُّما مُؤْمِنٍ سَئَلَ اخاهُ الْمُؤْمِنَ حاجَةً وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلى قَض ائِها فَرَدَّهُ عَنْها، سَلَّطَ اللّهُ عَلَیْهِ شُجاعا فى قَبْرِهِ، یَنْهَشُ مِنْ اصابِعِهِ؛


چنانچه مؤمنى از برادر ایمانیش حاجتى را طلب کند و او بتواند خواسته اش را برآورد و انجام ندهد، خداوند در قبرش یک افعى بر او مسلّط گرداند که هر لحظه او را آزار رساند.


وسائل الشيعه : ج 16، ص ‍ 360، ح 10.

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




 

1- سلام به شخص مرده نمیرسد
پس چرا شما شیعیان میگویید
سلام بر حسین علیه السلام ؟
باید بگویید حسین رضی الله عنه. اگر سلام به شخص مرده نمیرسید
خداوند در قرآن نمی فرمود:
” سلام علی ابراهیم” یا” سلام علی نوح نبی الله”


2-قسم خوردن به امام معصوم شرک است
شما شیعیان چرا میگویید به امام حسین قسم فلان؟

اگر قسم خوردن به غیر خدا شرک است؛
خود خداوند نیز مشرک است؛
چرا که در قرآن میفرماید “والشمس” “والضحی” ” والتین"، پس قسم خوردن به شخصی که
مقامش از زیتون و خورشید که در قرآن به آنها سوگند یاد شده بالاتر است اشکالی ندارد .


3- بوسیدن چیزی که از کربلا یا نجف بعنوان تبرک آورده اند شرک است پس چرا شما شیعیان وسایل مقدس را میبوسید؟

اگر بوسیدن چیزهای مقدس شرک است؛
پس حضرت یعقوب(ع) هم نیز مشرک است ،
زیرا که طبق آیه قرآن
حضرت یعقوب لباس حضرت یوسف را بوسید و به چشمانش کشید و چشمان نابینایش شفا یافت .


4- امام حسین مرده است
و کمک گرفتن از فرد مرده شرک و حرام است . “و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء…”
طبق آیه قرآن امام حسین نیز زنده است
و همانطور که در زندگی روزمره از خیلی از افراد زنده کمک میگیریم
از امام حسین(ع) کمک گرفتن هم اشکالی ندارد.

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت





یادمان باشد که مادر پیرشد

یادمان باشد علی زنجیرشد

یادمان باشد که پهلویی شکست

حیدر از غم ها گلویش پینه بست

 

یادمان باشد جگرخون شد حسن

یادمان باشد حسین بی کفن

یادمان باشد چه زینب می کشید

پیش چشمانش رقیه پرکشید

 

یادمان باشد علی اکبر چه شد

روی تیغ و نیزه رأس بچه شد

یادمان باشد علی بن الحسین

اشکها می ریخت از داغ حسین

 

یادمان باشد که باقر شیعه را

خون دلها خورد تا کردش به پا

یادمان باشد قیام شیعیان

شد به دست حضرت صادق عیان

 

یادمان باشد که کاظم شد اسیر

شد رضا دور از دیارش مستجیر

یادمان باشد جواد و غربتش

حضرت هادی وهتک حرمتش

 

یادمان باشد امام عسگری

شد اسیر پادگان و لشگری

این همه یادآوری دانی چرا؟

تا بگویم جمله های زیر را:

 

یادمان باشد دگر صاحب زمان

کفرنعمت های ما کردش نهان

یوسف زهرا اگر درهجرت است

از گناه ماست گر در غیبت است

 

ای مسلمان!مهدی ات را درک کن

هرچه آقا خوش ندارد ترک کن…

 

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ﺍﯼ ﻻﻟﻪ، ﭘﯿﺶ ﻣﺮﮒ ﭼﻤﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺣُﮑﻢ ﭼﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

 

ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﻭ ﭼﺎﺩﺭﺧﺎﮐﯽِ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ …

ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺣﺎﻝِ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

 

ﯾﺤﯿﯽ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ، ﻏﺼﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭ!

ﺑﺎ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ ﺩﻫﻦ ﺑﻪ ﺩﻫﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

 

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﯽ ﺭﻣﻖ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺗﺸﻨﮕﯽ

ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻌﺠﺮ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

 

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﻏﺮﯾﺐ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻧﯿﺴﺖ!

ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻣﻦ، ﺷﺒﯿﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

 

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻤﻊ ﺟﻤﻊ ﻫﺎﺷﻤﯿﻮﻥ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻩ ﺑﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﯿﻮﻥ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯿﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯿﺮ ﺣﯿﺪﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﻣﯿﺮ ﻟﺸﮑﺮ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﯿﺪﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭘﯿﮑﺎﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺮ ﻭ ﺳﻘﺎ ﻭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﺎﻩ ﺑﯿﺖ ﺷﻌﺮ ﺍﯾﺜﺎﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺮ ﻭ ﺳﻘﺎ ﻭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻮﺭ ﻣﺼﺒﺎﺡ ﻫﺪﺍﯾﺖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﯼ ﺭﺍﻩ ﻭﻻﯾﺖ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯿﺮﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧُﺮﺩﺳﺎﻟﯽ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﻣﻮﻟﯽ ﺍﻟﻤﻮﺍﻟﯽ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺳﮑﯿﻨﻪ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺳﺖ، ﺩﺳﺖ ﺣﯽّ ﺩﺍﻭﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﻥ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻈﻬﺮ ﮐﻞ ﺣﻘﺎﯾﻖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺏ ﺣﺎﺟﺎﺕ ﺧﻼﯾﻖ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻻﻟﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺻﺤﺮﺍ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻌﻠﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺩﺭﯾﺎ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻟﻨﮕﺮ ﻓُﻠﮏ ﻭﻻﯾﺖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺟﻠﻮﻩ ﺍﯼ ﺗﺎ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺑﯽ ﺳﺮ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﯼ ﺻﺪ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﯿﮑﺮ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺏ، ﺑﺎﺏ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻋﻈﻢ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺠﺴﻢ


ﺍﺭﺙ ﺍﺩﺏ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻡ ﺍﻟﺒﻨﯿﻦ ﺩﺍﺷﺖ
ﺍﺭﺙ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺩﺍﺷﺖ


ﻋﺒﺪ ﺧﺪﺍ ﺍﺑﻦ ﻭ ﺍﺥ ﻭ ﻋﻢّ ﻭﻟﯽ ﺑﻮﺩ
ﺭﻭﯼ ﻋﻠﯽ ﭘﺸﺖ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩ


ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺻﺪ ﻟﺸﮕﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺁﺧﺮ ﺩﻋﺎﯼ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ


ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺗﺶ ﺗﺎﺏ ﻭ ﺗﺒﺶ ﺑﻮﺩ
ﺁﺏ ﺑﻘﺎ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﺩﺍﻍ ﻟﺒﺶ ﺑﻮﺩ

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





حجة الاسلام حاج محسن کافی (آقازاده مرحوم حاج شیخ احمد کافی) نقل می کند: یک روز با دوستان به دیدار مرحوم کافی می رفتیم. در راه یکی از دوستان پرسید: حاج آقا! آقای کافی که مجتهد نیست، چطور شده همه مردم او را دوست دارند و پای منبر او می آیند؟ گفتم: الان به دیدارش می رویم و از او می پرسیم. مرحوم کافی بعد از منبر داخل اتاقی می نشستند وعلما به دیدار ایشان می آمدند. بعد از احوال پرسی گفتم: حاج آقا کافی! مردم می گویند شما که مجتهد و عالم نیستید، پس چرا این قدر معروف هستید؟ مرحوم کافی فرمود: آری! همین طور است. روزی رژیم شاه ملعون مرا به کرمانشاه تبعید کرد. یک شب مرا در خرابه ای گذاشتند و من از وحشت، قلبم درد گرفت. بعد از چند روز به تهران آمدم، آقای فلسفی را دیدم، ایشان حال بنده را پرسیدند، گفتم: قلبم درد می کند.

گفت: اگر می خواهی شناسنامه ات را بده تا رفقا برایت ویزا بگیرند، برو خارج عمل کن تا قلبت خوب شود. گفتم: اگر می خواهی ویزای خارج بگیری و مرا بفرستی زیر دست یک مشت دکترهای بی دین و یهودی و کافر و بعد هم معلوم نیست خوب شوم، بیا یک ویزا بگیر و برویم کربلا پیش طبیب اصلی و ارباب کل آقا سید الشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام تا شفایم را از آقا و ولی نعمتم بگیرم.ویزا گرفته شد، در کربلا پیش کلیددار حرم آقا امام حسین علیه السلام رفتم و گفتم: آقا جان! حرم را در چه روزی می شویید؟ گفتم: در فلان شب. گفتم: آقا جان! عطر یا گلابی نیاز هست که با خود بیاورم؟ گفت: نه! نیاز نیست. من رفتم و آن شب بر گشتم، وارد حرم شدم و همان طوری که داشتم حرم را می شستم منقلب شدم و فهمیدم آقا میخواهد به بنده عنایت و لطفی کنند. فهمیدم یک چیزهایی میخواهند به من بدهند، پریدم ضریح را گرفتم ودادند آنچه را که میخواستند بدهند و از آن شب به بعد معروف شدم.

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم